زخمِ كاري سهمخواهان بر پيكره ورزش و جوانان
ميعاد نيك
واگذاري سكان هدايت وزارت ورزش و جوانان توسط دولت سيزدهم و مجلس شوراي اسلامي پس از مدتها به يك مدير ورزشي، شايد يكي از معدود روزنههاي اميد به سمت ديوارهاي نمور و اتاقهاي تاريك ورزش و جوانان بود كه نويد روزهايي بهتر را براي اين دو عنصر حياتي جامعه ميداد. سيدحميد سجادي كه سابقه مردودي در كسب راي اعتماد از مجلس شوراي اسلامي در دولت دوم محمود احمدينژاد را داشت و البته پيشينه معاونت توسعه ورزش قهرماني و حرفهاي وزارتخانه را هم در كارنامه مديريتي خود ميديد، بالاخره در كسوت وزير به ساختمان خيابان سئول راه يافت اما در نخستين تصميمات وي، ردپاي توصيهها و سفارشهاي اجباري از دستهاي پشت پرده ديده ميشود. وضعيت شركت توسعه و نگهداري اماكن ورزشي كشور به عنوان تنها بازوي اقتصادي وزارت ورزش و جوانان طي دوران وزارت مسعود سلطانيفر كه به مديرعاملي سيدحسن كريمي بر اين مجموعه عريض و طويل انجاميد، روزهاي سياهي را مشتمل ميشد؛ از واگذاريهاي غيرشفاف گرفته تا اهمالكاريها و مزايدههايي كه گاها پاي مراجع قضايي را به باشگاه انقلاب تهران باز ميكرد. سيدحميد سجادي كه خود به عنوان يك قهرمان مطرح ورزشي در قامت يك وزير براي حداقل ۴ سال آينده حكم پدر ورزش ايران زمين را در دست دارد، تغيير مديرعامل اين شركت را رقم زد اما نه به شيوه مرسوم و روالي كه از او انتظار ميرفت. عليرضا عاصميوسفي، نامي است كه اين روزها در كنار سمت مديرعاملي شركت توسعه و نگهداري اماكن ورزشي ديده ميشود؛ نامي كه اگر از سيدحسن كريمي بيربطتر به ورزش و جوانان نباشد، مربوطتر نيست! كريمي كه با سابقه كار در فرمانداري شهرستان دماوند به بزرگترين سازمان اقتصادي وزارت ورزش و جوانان راه يافته بود، كليد شركت واقع در مجموعه ورزشي انقلاب را به يك تهيهكننده و كارگردان برنامههاي سياسي صداوسيما تحويل داد تا نخستين تصميم عجيب و حاكي از فشارهاي غيرورزشي به وزير ورزش و جوانان اينگونه رقم بخورد. از وزيري كه خود را خاكخورده ورزش و خادم ورزشيها ميداند، واماندگي مقابل فشارهاي بالادستي و تن دادن به سهمخواهيهاي سياسيوني كه وي را راهي خيابان سئول شمالي كردند، بعيد بود اما گويا ورزش و جوانان دولت سيزدهم هم همان راهي را
در پيش گرفته كه دولت دوازدهم باعث و بانياش بوده. حالا مهمترين پتانسيل درآمدزايي وزارت ورزش و جوانان كه طي سالهاي اخير به بزرگترين مدخل هزينهها تبديل شده، در دست فردي قرار گرفته كه نه رزومهاي در ورزش داشته و نه سابقه مديريتي از او در دسترس است. او در شرايطي به اين سمت منصوب شد كه حتي يك خط خبر درباره انتصاب وي به سمت خطير مديرعاملي نه در سايت وزارتخانه و نه در سايت شركت مذكور ديده نميشود تا بيش از پيش به وجود ردپاهاي مشكوك و نامشخص پي ببريم. كاش وزير ورزش و جوانان در برابر فشارهاي بيروني و دروني تاب بياورد و زبان منتقدين را كند نكند كه در دوره بعدي وزارتخانه، ديگر مجال و رويي براي دفاع از يك مدير ورزشي باقي نماند. سيدحميد سجادي خواسته يا ناخواسته سردمدار جرياني شده كه در سرنوشت ورزش قهرماني و همگاني كشور مهمترين نقش را خواهد داشت؛ كاراكتري كه بايد به بهترين نحو از داشتههاي خيل عظيم مديران لايق در ورزش دفاع كند و امانت را به اعليترين شكل ممكن به نفر بعدي بسپارد.