چند فرمانده و پژوهشگر دفاع مقدس همچون علايي، شيرعلينيا، اللهكرم، غضنفري، پروازي و محسن هاشمي به مناظره نشستند
فرماندهي جنگ، خدمت يا خيانت
همايش «فرماندهي جنگ، خدمت يا خيانت» عصر چهارشنبه هفتم مهرماه و در پايان هفته دفاع مقدس به همت «انجمن انديشه و قلم و خانه انديشمندان علوم انساني» برگزار شد. اين همايش در حالي با 3 پنل برگزار شد كه در روزهاي گذشته انتقاد از سانسور بخش مهمي از حقايق دفاع مقدس توسط صداوسيما و برخي رسانهها در مطبوعات و فضاي مجازي مطرح شده بود و از اينرو بخشي از موضوعات اين همايش به نقد و بررسي عملكرد آيتالله هاشميرفسنجاني به عنوان فرمانده جنگ اختصاص داشت.حضور دو تن از مخالفان جدي آقاي هاشمي، سردار حسين اللهكرم و كامران غضنفري در مناظرهها، موجب شد تا اين افراد از لزوم محاكمه هاشمي به عنوان فرمانده جنگ براي پذيرش قطعنامه سخن بگويند و اين اقدام را خيانت تلقي كنند، در مقابل دكتر حسين علايي از فرماندهان ارشد دفاع مقدس و جعفر شيرعلينيا از پژوهشگران اين حوزه، پذيرش آتشبس را ضرورتي انكارناپذير و موجب جلوگيري از تلفات سنگين و از دست دادن خرمشهر و بخشي از خاك ايران عنوان كردند.در پنل سوم و پاياني همايش نيز حجتالاسلام پروازي به تحليل نقشهاي مختلف آقاي هاشمي در جنگ پرداخت و از چهار هاشمي در چهار مقطع دفاع مقدس سخن گفت كه رويكردهايي متفاوت داشته است و مهندس محسن هاشمي نيز به تبيين شرايط و زمينههاي تصميمات راهبردي آيتالله هاشميرفسنجاني در دفاع مقدس پرداخت.حضور راويان و پژوهشگران برجسته دفاع مقدس در اين همايش به عنوان مديران پنل از جذابيتهاي خاص آن بود كه با تسلطي كه به آمارها و اسناد دفاع مقدس داشتند، گفتههاي سخنرانان را تصحيح ميكردند. آنچه با اين مقدمه در ادامه ميخوانيد چكيدهاي است از مهمترين مباحثي كه در اين همايش مطرح شده است.
استراتژي ايران براي پيروزي در جنگ
پنل نخست با عنوان «استراتژي ايران براي پيروزي در جنگ» به تغيير راهبردهاي جمهوري اسلامي در دفاع مقدس اختصاص داشت. در اين پنل، يدالله ايزدي از راويان دفاع مقدس با طرح اين پرسش كه «آيا ما در جنگ استراتژي داشتيم؟»، تغييرات سياستهاي ايران در جنگ را به بحث گذاشت و گفت: «آيا اصولا ما به دنبال پيروزي كامل در جنگ و تصرف عراق بوديم و اگر بوديم، اين هدف اصولا امكان داشت؟»در ادامه حسين علايي به عنوان سخنران نخست اين پنل، 3 هدف استراتژي اصلي امام در جنگ را اينگونه برشمرد: «نخست معرفي مجاوز، دوم آزادسازي اراضي اشغالشده ايران و سوم تنبيه متجاوز و زمينهسازي براي قيام مردم عراق عليه صدام» او تصريح كرد: «امام هيچگاه از تصرف عراق و فتح بغداد سخن نگفت و حتي با ورود به خاك عراق هم بارها مخالفت كرد. محسن رضايي به عنوان فرمانده كل سپاه قبل از فتح خرمشهر بارها از امام خواهش كرد اجازه عبور از مرز و ورود به خاك عراق را بدهند، اما امام نپذيرفت و سرانجام در جلسه با فرماندهان نظامي پس از آزادي خرمشهر، با اصرارها و دلايل مرحوم تيمسار ظهيرنژاد سكوت كردند و در جلسه دوم با دلايل و اصرارهاي فرمانده سپاه، پذيرفتند از مرز عبور كنيم اما باز هم اجازه تصرف شهرهاي عراق را ندادند.»حسين اللهكرم، استراتژي ايران در جنگ را به 3 مقطع تدافعي در دوره بنيصدر، تهاجمي از نيمه سال 1360 تا ابتداي سال 1367 و تدافعي از بهار 1367 تا آتشبس تقسيم كرد و گفت: «ما در مقطع تهاجمي، امكان پيروزي در جنگ و فتح بغداد را داشتيم، اما آقاي هاشمي و فرماندهان ارشد اين كار را نكردند، چون به دنبال يك پيروزي بودند، آقاي هاشمي 250 گردان درست كرد چون ميخواست بصره را بگيرد، اما اگر 500 گردان درست ميكرد، ميتوانستيم بغداد را بگيريم، آقاي هاشمي براي پذيرش قطعنامه بايد محاكمه ميشد چون ما پس از پذيرش قطعنامه، 25 هزار اسير داديم.»در اين بخش يدالله ايزدي از راويان جنگ با اشاره به آمارهاي نادرست اللهكرم، گفت بيشترين اسيري كه ما در جنگ داديم، 17 هزار اسير، آنهم قبل از پذيرش قطعنامه است و پس از پذيرش قطعنامه بيشترين اسيري كه داديم، 500 اسير بود و اين موضوع در آمارها و اسناد مركز تحقيقات سپاه مستند است. علايي نيز اظهارات اللهكرم را سخناني بدون پشتوانه خواند و گفت: «اگر آقاي هاشمي جنگ را تمام نميكرد، ما دوباره خرمشهر را از دست ميداديم، چه كسي جلوي فرماندهان سپاه را براي فتح بغداد گرفته بود؟ وقتي محسن رضايي به امام نامه مينويسد كه ما 1500 گردان لازم داريم، اصلا ما 1500 فرمانده گردان داشتيم؟ تازه تضميني نميدهد كه با 1500 گردان هم پيروز شود، ما براي پايان جنگ نياز به استراتژي داشتيم و استراتژي آقاي هاشمي يك پيروزي ممكن بود اما نيروهاي نظامي نتوانستند اين پيروزي را در عملياتهاي بدر و رمضان و خيبر به دست بياورند؛ مهمترين پيروزي ما والفجر هشت بود كه موجب تدوين قطعنامه 598 شد، اما ما در ديپلماسي انفعال داشتيم و به جاي اينكه خودمان در نگارش قطعنامه نقش ايفا كنيم، ديگران آن را نوشتند و آقاي ولايتي بايد در اين زمينه پاسخگو باشد، اگر ما در ديپلماسي ابتكار و قدرت داشتيم، جنگ ميتوانست يكي، دو سال زودتر و با دستاوردهاي بهتري به پايان برسد اما ما كاري نكرديم تا قدرتهاي غربي خودشان قطعنامه 598 را بنويسند.»
اللهكرم در پاسخ گفت: «اشكال فرماندهي آقاي هاشمي، اين بود كه ميخواست با جنگ كلاسيك بجنگد؛ درحاليكه ما نياز به جنگ انقلابي و نامتقارن داشتيم و اگر انقلابي ميجنگيديم، پيروز ميشديم.» علايي در پاسخ گفت: «سپاه مدعي جنگ انقلابي بود و اين عملياتها هم به وسيله سپاه انجام شد، ما كه در سال 65، چهل هزار شهيد داديم، غيرانقلابي جنگيديم؟ چرا براي مسائل سياسي و دشمني كه با آقاي هاشمي داريد، تاريخ را تحريف ميكنيد؟ حالا كه چند سال است آقاي هاشمي فوت كرده است؛ مهمترين دستاورد ما در جنگ، تثبيت قرارداد الجزاير بود كه آنهم آقاي هاشمي بدون گلوله و از طريق ديپلماسي توانست در دوران رياستجمهوري خودش به دست بياورد، 30 سال از آن موقع گذشته و بعد از آقاي هاشمي هيچكس نتوانسته كاري در اين باره بكند، شما كه مدعي هستيد دولت عراق دوست و شريكتان است و عراق در اختيار شماست، برويد قرارداد الجزاير را اجرايي كنيد، اروندرود را لايروبي كنيد كه بخش مهمي از مشكلات مردم خوزستان حل شود، غرامت را از عراق بگيريد، چه كسي جلويتان را گرفته است؟»
پايان جنگ، خدمت يا خيانت؟
در پنل دوم مناظرهاي بين كامران غضنفري، نويسنده كتاب «راز قطعنامه» و جعفر شيرعلينيا از پژوهشگران دفاع مقدس برگزار شد.محمد رحماني مدير اين پنل از نويسنده «راز قطعنامه» درباره اظهارات منسوب به رهبري در نفي اين كتاب پرسش كرد كه غضنفري در پاسخ گفت: «آقاي محسن رضايي سال 1393 ادعا كرد در ديدار با رهبري درباره اين كتاب سوال كرده و ايشان گفتهاند در حاشيه كتاب نوشتهاند اين مطالب خلاف است و حقيقت ندارد، من بارها به آقاي محسن رضايي نامه نوشتم و تقاضاي مناظره و بيان مطالب خلاف را كردم اما ايشان جواب ندادند، اگر رهبري مخالف اين كتاب بود، آيا موسسه كيهان و آقاي شريعتمداري آن را 17 بار و 70 هزار نسخه چاپ ميكردند و تذكر نميگرفتند؟» او اظهار كرد: «درباره پذيرش قطعنامه، جلسهاي بين مسوولان و امام برگزار ميشود و آقاي هاشمي به امام نامه مسوولان نظامي و دولتي را ميدهد و ميگويد كه بايد قطعنامه را بپذيريم و امام در پاسخ ميگويد اگر ميخواهيد قطعنامه را بپذيريد، من كنار ميروم و خودتان بپذيريد، يعني امام تا روز 23 تير1367 هم با پذيرش قطعنامه مخالف بودند.»شيرعلينيا در نقد صحبتهاي غضنفري و ادعاهاي كتاب «راز قطعنامه» گفت: «اصولا اين نوع ادعاها، پشتوانه علمي و پژوهشي ندارد و حتي با اصول اخلاقي سازگار نيست؛ مثلا ايشان به كتاب من رفرنس ميدهد، درحاليكه مطلبي كه ادعا ميكند در كتابم نيست.»شيرعلينيا با اشاره به نمونههايي از ادعاهاي مطرحشده توسط غضنفري در مورد جاسوس بودن مسوولان مهم كشور نظير بهزاد نبوي يا ملاقات حسن روحاني با مسوولان اسراييلي گفت: «ما اين ادعاها را دنبال كرديم و ديديم به منابع خارجي ارجاع شده است، منابع خارجي را با زحمت پيدا كرديم و ديديم نهتنها منابع معتبري نيستند، بلكه درجه دو هم نيستند. يك جا، يك نشريهاي در پيوست خود مطلبي را بدون سند نوشته كه از اين مطالب در دنياي مطبوعات جهاني زياد است و قابل استناد نيست، اما ايشان آن مطلب را به عنوان يك فكت و واقعيت نقل كرده كه اين روش علمي نيست. اگر قرار باشد به اين مطالب استناد كنيم، اتهامات موهن زيادي هم عليه رهبري در كتابها و مطبوعات امريكا و اسراييل نوشتهاند، آيا آنها را هم نقل و به آنها استناد ميكنيد و از رهبري ميخواهيد اگر درست نيست، تكذيب كنند؟!» او ادامه داد: «مثلا ايشان در مورد جاسوسي آقاي بهزاد نبوي، مدعي شده در سال 1360 اين موضوع لو رفته و مسوولان ميدانستند، خب چرا با ايشان برخورد نشده و هيچوقت هم به اين اتهام رسيدگي نشده؟ ايشان به خاطرات آقاي هاشمي استناد ميكند، درحاليكه اصلا در خاطرات آقاي هاشمي چنين مطلبي نيست و تحريف كردهاند.»اين پژوهشگر گفت: «مساله ديگر اين است كه ما با اين كار، ولايت فقيه را بياعتبار ميكنيم و افراد ميپرسند: اين چه امام و رهبري ميشوند كه دورشان پر از جاسوس و خائن است و براساس حرفهاي آن افراد خائن تصميم ميگيرند؟ نسل جديد حق ندارد كه بگويد اين ولايت فقيه را نميخواهيم؟»در ادامه مدير پنل از كامران غضنفري سوال كرد: «شما كه چاپ كتابتان توسط موسسه كيهان را دليل بر عدم مخالفت رهبري با محتواي كتاب ميدانيد، چطور حكم امام به آقاي هاشمي به عنوان فرمانده جنگ يا امضاي رياستجمهوري آقاي روحاني را دليل جاسوس و خائن ندانستن اين افراد ازسوي امام و رهبري نميدانيد؟» غضنفري در پاسخ گفت: «من مدعي درستي همه مطالبم نيستم و ممكن است رهبري بخشي از آن را هم خلاف بدانند، اما معتقدم امام آقاي هاشمي را مديريت ميكرد و نقطهضعفهاي ايشان را پوشش ميداد، امام به دنبال تصرف عراق بود و كساني كه جام زهر را به امام دادند، خائن هستند.» شيرعلينيا در بخشي از اين ميزگرد گفت: «ما هميشه تصميمات را در زمان مناسب خود نميگيريم و آنقدر تعلل ميكنيم كه هزينه و خسارت سنگيني بپردازيم و بعد واقعيت را قبول كنيم، در موضوع قطعنامه هم اگر آن را در همان تيرماه سال 1366 و بعد از تصويب آن پذيرفته بوديم، بسياري از خسارتها و تلفات را نميداديم؛ اما زماني كه در جبههها شكست خورديم و دستاوردهايمان را از دست داديم، مجبور شديم واقعيت را بپذيريم، كساني كه شعار پيروزي در جنگ ميدادند خودشان گفتند كه با اين نيروها و امكانات نميتوانيم پيروز شويم.»غضنفري در پاسخ گفت: «نامههايي كه به امام نوشته شده، واقعيت نداشته، هم نيرو بوده، هم پول و امكانات و هم مردم آماده جنگ بودند، اما مسوولان نميخواستند بجنگند و امام پس از استقبال مردم از جبههها در مرصاد گفته بودند اگر ميدانستم مردم اينطور در صحنه هستند، قطعنامه را نميپذيرفتم.» شيرعلينيا در پاسخ گفت: «چطور شما اين همه سند رسمي و مدرك را انكار ميكنيد و به يك حرف بدون سند استناد ميكنيد؟ نامههاي مسوولان درباره قطعنامه و دو پاسخ عمومي و خصوصي امام به آنها موجود است و در آن همه حقايق ذكر شده است.»
نقد فرماندهي هاشمي در جنگ
مجيد مختاري، راوي فرمانده كل سپاه در اين نشست با بيان اينكه وقتي به موضوعي تقدس دهيم، امكان نقد آن از بين ميرود، گفت: «با تحريفات زياد اين روزها درباره جنگ، اول بايد اثبات كنيم آقاي هاشمي فرمانده جنگ بوده و بعد تصميماتش را به نقد بكشيم.» او با اشاره به اينكه در طول جنگهاي بزرگ دنيا نوعا يكي از مقامات عاليرتبه و نه نظاميان فرماندهي جنگ را داشته، گفت: «بعد از فتح خرمشهر جنگ با يك هدف روشن انجام نميشد و ازجمله در مقطع حمله اسراييل به لبنان، فرماندهان نظامي لشكر 27 حضرت رسول را به لبنان اعزام كردند، اما با مخالفت امام برگشتند. ما حتي بعد از موضوع لبنان، شرط اجازه عراق براي انتقال نيروهايمان براي جنگ با اسراييل را براي آتشبس ميگذاريم.» اين پژوهشگر ادامه داد: «با اين بنبست نظامي، قبل از عمليات خيبر، آقاي هاشمي با حكم امام فرماندهي جنگ را به عهده ميگيرد و بعد از حل اختلاف ارتش و سپاه، تلاش ميكند جنگ را به تصميم اساسي برساند و اشاره ميكند كه ميخواهم با يك عمليات اساسي جنگ را پايان دهم.» در ادامه حجتالاسلام پروازي با اشاره به تلاش براي حذف نقش مرحوم هاشمي از فرماندهي در تاريخ رسمي جنگ گفت: «اين رويكرد موفق نميشود، چون جبهه و جنگ اتفاقي مردمي بوده كه 20، 30 ميليون نفر با آن مرتبط بودهاند.» او با بيان اينكه قبل از فتح خرمشهر هيچ گروهي به فكر صلح براي پايان جنگ نبود، خاطرنشان كرد: «اما بعد از آن در شوراي عالي دفاع مورد بحث قرار گرفت و خروج دشمن، غرامت جنگي، رسيدگي به جنايات حزب بعث، بازگشت آوارگان عراقي، آزادي مردم عراق و... مطرح شد.»پروازي با تقسيم رويكرد هاشميرفسنجاني به 4 مقطع، گفت: «هاشمي اول مستند به دريافتها از نظر مسوولان كشور، جنگ همهجانبه براي تنبيه متجاوز را دنبال ميكرد. از سال 62 هاشمي دوم بحث پايان جنگ را با امام مطرح ميكند و امام حكم فرماندهي به او ميدهند. در اين مقطع او دنبال يك پيروزي براي پايان دادن به جنگ است، اما در ميدان و ديپلماسي تنهاست، هم عمليات بدر شكست ميخورد و هم ديپلماسي ما منفعل است. بعد از موفقيت والفجر 8، امريكا به بهانه آزادي گروگانها، به ايران نزديك ميشود و هاشمي در ماجراي مكفارلين از اين استقبال ميكند، اما لو دادن آن توسط سيدمهدي هاشمي باعث عصبانيت امريكا و رفتن به سمت عراق ميشود.»به گفته پروازي، پس از اثبات توانمندي ايران در عمليات كربلاي 5، سال 66 هاشمي سوم براي پايان جنگ وارد ميشود و وقتي وزير خارجه ميگويد قطعنامه موردقبول ما نيست، هاشمي ميگويد آن را نه رد كنيد و نه قبول و مذاكره كنيد و با اينكه وزارت خارجه در زمان مذاكرات 598، حضور در شوراي امنيت را تحريم كرد، به سمت قبول قطعنامهاي ميرود كه مدافع زيادي در ايران نداشته است. او در پاسخ به اين پرسش كه «چرا امام همزمان با پيگيري مذاكرات ازسوي مسوولان، ميگفتند جنگ جز با سقوط صدام پايان نمييابد»، گفت: «مردم نبايد دلسرد ميشدند و امام براي وحدت مردم و قوت جبهه اين موارد را مطرح ميكردند.»در اين نشست محسن هاشمي با اشاره به نقش شرايط در نظرات مسوولان جمهوري اسلامي در مقاطع مختلف گفت: «مسوولان همواره به فكر كشور و مردم و جانهايي بودند كه از دست ميرود و هيچيك از كساني كه در مديريت جنگ ايران و عراق فعال بودند، به خيانت نميانديشيدند.» فرزند ارشد مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني تاكيد كرد: «امام تنها از يك نقطه گزارش نميگرفتند و از فرماندهان و مسوولان مختلف اطلاعات ميگرفتند و تنها با صحبت آقاي هاشمي تصميم نميگرفتند. مقام معظم رهبري هم كه دقيق از موارد مطلع بودند، سال 69 نشان فتح را به آقاي هاشمي دادند. البته ايشان ميخواستند نشان را زودتر بدهند كه آقاي هاشمي گفت صبر كنيد آزادگان آزاد شوند. لذا ادعاي خيانت مسوولان جنگ، با رويكرد رهبر انقلاب كاملا در تضاد است.» محسن هاشمي در پايان گفت: «با قبول قطعنامه صدام به پشت مرزها برگشت، اسرا آزاد شدند و غير از تنبيه متجاوز كه با رفتار بعدي خود صدام محقق شد، تنها موضوع غرامت مانده كه الان مسكوت است. اما با اينكه ايران بدون دادن يك وجب خاكش به اكثر اهداف رسيده، برخي به جاي افتخار به اين پيروزي و توضيح آن براي جامعه، با شعارهاي توخالي و ادعاهاي تحريفشده صحبت از خيانت ميكنند.»