• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5039 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۰ مهر

تولد گاندي

مرتضي ميرحسيني

بسيار مذهبي بود. به خودش سخت مي‌گرفت. به قول رومن رولان چشمانش آرام و كدر بود، كوتاه‌قد و  با بدني نحيف و صورتي لاغر و گوش‌هايي بزرگ و «شب‌كلاهي سفيد بر سر و جامه سفيدي از پارچه خشن در بر، پابرهنه، غذايش برنج است و ميوه و به جز آب نمي‌آشامد. روي زمين مي‌خوابد، كم مي‌خوابد و دايم كار مي‌كند و گويي جسمش به حساب نمي‌آيد. در برخورد اول هيچ چيز در او جلب‌توجه نمي‌كند مگر حالت صبري عظيم و عشقي بزرگ... به سادگي كودكان است و حتي با رقيبان خود نيز مهربان و مودب. 
صميميتي بي‌شائبه دارد. با فروتني تمام به انتقاد از خود مي‌پردازد و به قدري وسواسي است كه شكاك به نظر مي‌رسد و گويي با خود مي‌گويد: من اشتباه كرده‌ام. هيچ سياستي در كارش نيست و از اينكه ديگران را با نطق و خطابه تحت تاثير قرار دهد گريزان است، يا بهتر بگويم اصلا به فكر نيست.» مذهبي بود، اما تعصبي به سنت‌هاي قديمي نداشت. همه‌چيز و حتي دينش را با دو محك عقل و وجدان مي‌سنجيد و مي‌گفت «من از مذهب بت نمي‌سازم و هيچ عمل بدي را كه در لواي نام مقدس آن انجام بگيرد نمي‌بخشم... هيچ اشتياقي ندارم كه كسي را به دين خود بياورم، مگر آنكه بتوانم از عقلش مدد بگيرم. من حتي حاضرم كهنسال‌ترين خدايان شاسترا را چنانچه نتوانند عقل مرا مجاب كنند نفي كنم.»
 باور اين بود كه ميان حقيقت و آزادي تضاد و تعارضي نيست و اگر هم باشد و او مجبور به انتخاب ميان يكي از اين دو شود، حتما حقيقت را انتخاب مي‌كند. گاندي سال 1869 ميلادي در چنين روزي در پوربندر، جايي در شمال غربي هند -نزديك درياي عمان- متولد شد. پدر و پدربزرگش از رجال سرشناس آن منطقه بودند و باوجود تحمل رنج‌ها و دشواري‌هاي بسيار، زندگي بهتري نسبت به مردم 
عادي داشتند.
 گاندي به مدرسه رفت و حتي براي تحصيل در دانشگاه راهي انگليس شد و در مدرسه حقوق لندن اسم نوشت. وكيل شد و به هند برگشت، اما فقط چند سال به حرفه اشتغال داشت، چون احساس مي‌كرد مجبور است گاهي به نفع موكلانش، حقيقت را تحريف يا پنهان كند. مدتي، نزديك به دو دهه در آفريقاي جنوبي زندگي كرد و نخستين گام‌هاي جدي در مبارزه براي دنياي بهتر را در آنجا برداشت. تجربه كسب كرد، در مبارزه با ظلم و زشتي آبديده شد و از اينها مهم‌تر اينكه در آفريقا بود كه چهره واقعي اروپايي‌هاي به ظاهر متمدن را به چشم ديد. 
«اين هندي والاگهر كه در انگلستان با او به نحو شايسته‌اي رفتار شده بود و تا آن روز اروپاييان را دوست خود تلقي مي‌كرد در معرض خشن‌ترين و ننگين‌ترين رسوايي‌ها واقع شد. از درِ مهمانخانه‌ها و قطارها بيرونش راندند، فحشش دادند، سيلي‌اش زدند و زير لگدش انداختند.» اما ايمان او سست نشد و باورش به امكان نجات انسان‌ها خدشه برنداشت. نيز در همين دوران بود كه به مبارزه بدون استفاده از خشونت فكر كرد و آن را بهترين روش براي تحقق اهدافش ديد. بعد كه به هند برگشت -و پس از جنگ اول جهاني- آنچه را در آفريقاي جنوبي به كار بسته بود، بار ديگر، در ساماندهي جمعيتي به مراتب بزرگ‌تر به كار بست «كه سيصد ميليون انسان را برانگيخت و امپراتوري بريتانيا را به لرزه انداخت.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون