نكويي اهل كرم
نيوشا طبيبي
يزد، چون نگيني در حاشيه كوير ميدرخشد. اين شهر بيبديل ديدنيهاي فراواني دارد، بادگيرها و معماري قديمي و مسجد جامع و آبانبارها و بافت تاريخي. سفرهاش هم لبريز از چشيدنيهاي لذيذ و معطر و خوشطعم است: شولي يزدي و شيرينيهاي خاص و صد خوردني و نوشيدني خاص و بينظير ديگر. اما در اين شهر كرم اهالي سبب حيات و امتداد آن تا به امروز گشته است. اين ديار طبيعتا خشك و تشنه است. خشكي و بيآبياش چندان ربطي به امروز و ديروز ندارد. تنش آبي معنايي است كه امروز وضع و همهگير شده. در واقع بيشتر ايران در طول تاريخ خود دچار تنش آبي و تشنگي بودهاند و با همين خشكي و عطش كار خود را پيش بردهاند. در اين خشكي و قبض و تنگي طبيعي زمين و طبيعت اگر اهالي آن سامان هم از خود خست نشان ميدادند و كمك و دستگيري را از يكديگر دريغ ميداشتند كار بر همه سخت و ناگوار و دشوار ميشد.
اما گشادهدستي و كرم و دستگيري سنت اين شهر شده است. كرم اهل اين شهر تا آنجا دامنه دارد كه بر پشت بام بادگيرهاشان كاسههايي تعبيه كردهاند و آب در آن ميريزند تا كبوترهاي تشنه از آن بياشامند.
اين كرم و گشادهدستي فقط راه و روش و سنت مردم يزد نيست، همه اهل ايران در همه تاريخ خود چنين دستگير و يار و ياور يكديگر بودهاند. ماجراي قحطي حوالي سالهاي جنگ جهاني اول را ببينيد. بنابر گزارشهايي كه از اسناد منتشرشده وزارت امورخارجه بريتانيا به دست آمده و همين طور خاطرات و يادداشتهاي معاصرين آن فاجعه، در حالي كه مهاجمين به ايران به ويژه دولت انگلستان و محتكرين بزرگ - در راس آنها احمدشاه قاجار - روزي و قوت مردم را برده بودند، اهل كرم در بازار و گوشه و كنار ديگهاي دم پخت بار گذاشتند و به داد مردم رسيدند. بسياري از ما كه امروز زنده هستيم وامدار گشادهدستي و مهرباني همان مردميم. اگر آنها آن روز به داد مردم نرسيده بودند شايد اجداد ما در آن قحطي از دنيا ميرفتند. خير آنها جاري است.
امروز هم اين خيريت و گشادهدستي و همنوعپروري و هموطندوستي ادامه دارد. اگر سنگ بناي اين كشور بهرغم هزار مضيقه و گرفتاري و درد و سوء مديريت و غارت و اختلاس، لغزشي نيافته و تا امروز سرپا مانده بيشك باعث و بانياش مردم مهربان و دستگيري هستند كه رنج و درد هموطن را نميتوانند تحمل كنند.
نگاهي به شبكههاي اجتماعي بكنيد، ميبينيد مردم، كساني كه اصلا متمول به حساب نميآيند در كمك به همنوع و انجام كارهايي كه خيرشان به ديگران ميرسد سر از پا نميشناسند. به عنوان مثال همكار محترم و بسيار عزيز، خانم نويسنده و روزنامهنگاري باني خير شدهاند، با كمك دوستان و خوانندگانشان، مدرسه و كتابخانه در مناطق دورافتاده بنا كردهاند. عدهاي ديگر دور هم جمع شدهاند و مرهم به زخم خانوادههاي بد سرپرست و بيسرپرست در مناطق مختلف گذاشتهاند. عدهاي ديگر براي اينكه افرادي كه سرمايه ندارند بتوانند كسبوكارشان را راه بيندازند قدم پيش گذاشته و با جمع كردن كمكهاي كوچك، عدهاي را صاحب شغل و كار و درآمد كردهاند.
شك ندارم كه اگر اين حس مددرساني و محبت بين ما مردم وجود نداشت هيچ حكومتي قادر به رسيدگي به گرفتاريها و مشكلات مردم در اين سرزمين پهناور نبود. اگر اهل كرم در اين سرزمين نبودند، تومار ما چند قرن پيش پيچيده شده بود. فراتر از تمام مولفههاي امنيت ملي و دلايل حفظ تماميت ارضي، زنده بودن حس انسانيت و محبت بين ايرانيان ما را در طول تاريخ زنده و سر پا به عنوان يك واحد منسجم سياسي و جغرافيايي نگه داشته است. اين عنصر مهم كه در هيچ كتاب علم سياست اسمي از آن برده نميشود، چنان نعمت گرانقدري است كه بايد آن را به جان پاس داشت و شكرش را به جاي آورد.
بدين رواق زبرجد نوشتهاند به زر/ كه جز نكويي اهل كرم نخواهد ماند