مرگ در آغوش زندگي
ماهرخ ابراهيمپور
ساعت يك بعدازظهر بود و در حال خواندن مطالبي درباره ايرج افشار بودم، قصد داشتم مطلبي هر چند كوتاه درباره تولد زندهياد افشار در زادروزش بنويسم. در حال خواندن مطالب مختلف بودم كه يك پيام آمد، با تاخير چند دقيقهاي آن را باز كردم و خواندم؛ فكر ميكنم چند ثانيه طول كشيد تا مغزم پيام را دريابد: «دكتر آذرتاش آذرنوش، چهره برجسته ادبيات عرب و ... درگذشت!» پيام را خانم صوفي روابط عمومي بنياد دايرهالمعارف بزرگ اسلامي فرستاده بود. يك دقيقهاي ميشد كه خبر را فقط ميخواندم، نميدانم چند بار مرور كردم اما نميتوانستم چه واكنشي نشان دهم، شوكه شده بودم! دلم ميخواست به خانم صوفي زنگ بزنم بگويم آخر بانو اين چه خبري بود؟ بعد چند دقيقه به تصور اينكه خبر كذب است، توي گوگل به جستوجو پرداختم. آه از نهادم بلند شد، خبر درست بود، اما باز هم دست از تقلا برنداشتم و سراغ شبكههاي اجتماعي رفتم، همان موقع نيكنام حسينيپور، مديرعامل موسسه هنرمندان پيشكسوت خبر را به نقل از صفحه محمدرضا اربابي مترجم فرستاد، حاكي از آنكه همسر دكتر آذرنوش خبر را تاييد كرده است. همه چيز را رها كردم و كنار پنجره رفتم و بعد به گريه افتادم. چقدر حالم بد بود... ياد سه، چهار ماه پيش افتادم كه تماس گرفتم تا فقط حالش را بپرسم و او با صداي سرزنده و پر نشاط گوشي را برداشت و حالم را پرسيد و من جوياي حالش شدم و اينكه در دوران قرنطينه چه ميكند؟ بدون مكث پاسخ داد براي من كرونا و قرنطينه مطرح نيست و مشغول سر و سامان دادن به كارهايم هستم و بعد پرسيد: چه خبر؟ كجا رفتم و چه كردم و من از كارهاي نه چندان مهم خودم گفتم. چند دقيقه به حرفهايم گوش داد و بعد دوباره سوال كردم كتاب تازهاي در حال چاپ دارد؟ با خوشحالي گفت بله، كتابي به تازگي ترجمه كرده است و به زودي منتشر خواهد شد و يك نسخه هم براي من كنار ميگذارد. حال كه اين سطور را مينويسم در ذهن و جانم تصوير مردي تداعي ميشود كه پر از انرژي زندگي بود، برعكس من كه تابوت زندگي را يدك ميكشم اما آذرتاش آذرنوش پر از ميل زندگي بود و اين نشاط در حركات و رفتارش نمايان بود و امروز با خودم ميگويم كاش او ميماند و سالها به جاي من با انرژي زندگي ميكرد و قلم ميزد و من مردهوار وانمود به زيستن نميكردم. بايد بگويم هنوز باورم نميشود آن صدا خاموش شده و آذرنوش در منزل زيبايش ديگر ميزبان ما نيست. وقتي رفتنش اينقدر براي ما دشوار است.به همسر مهربان و خوش سليقهاش و دخترانش به ويژه دكتر سمرا آذرنوش، استاد دانشگاه سوربن تسليت ميگويم.