منحرف در علم
مرتضي ميرحسيني
سيريل برت كه اكتبر 1971 در چنين روزي از دنيا رفت يكي از مشهورترين روانشناسان آموزشي قرن بيستم بود، اما بيشتر شهرت او به بعد از مرگش، به يك رسوايي و بدنامي بزرگ برميگشت. او سالهاي زيادي از عمرش را درباره ارتباط بين ژنتيك و هوش مطالعه كرد و اعتقاد داشت هوش و استعداد چيزهايياند كه انسان از والدين به ارث ميبرد و محيط اجتماعي رشد و شرايط پرورش هيچ (تقريبا هيچ) نقش و تاثيري در كم يا زياد شدنشان ندارد. او اين ادعا را به پشتوانه دادههاي آماري زيادي مطرح ميكرد كه بيشترشان را خودش جمعآوري و تنظيم كرده بود. اما بعد از مرگ برت شواهدي به دست آمد كه معلوم ميكرد او براي تقويت نظريه خودش در نتايج آمارها دست برده و در واقع پيش از پژوهش، نتيجهگيري كرده و بعد مدارك و آمارها را براي اثبات اين نتيجهگيري، تنظيم و تدوين كرده است. بدتر اينكه معلوم شد او برخي از آزمايشهاي ادعايي خود را هرگز انجام نداده، اما از نتايج جعلي آنان براي دفاع از نظريه خودش بهره برده است. برت اواخر زمستان 1883 در لندن متولد شد و اولين تحقيقات جدي خود را سال 1908 در دانشگاه ليورپول، زماني كه دستيار چارلز شرينگتون بود شروع كرد. آن سال درباره ارتباط بين هوش دانشآموزان مدارس و وضعيت تحصيلي آنان مطالعه كرد و چند ماه بعد براساس نتايج اين «مطالعه» مقالهاي نوشت. در جمعبندي مقاله (1909) گفت: بچههاي طبقات بالا از فرزندان مردم عادي و فرودست جامعه باهوشترند و برتري آنان ارتباط چنداني به مدرسهاي كه در آن تحصيل ميكنند يا محيطي كه در آن بزرگ شدهاند ندارد، بلكه ذاتي و ارثي است. حرفش اين بود كه مدارس بهتر، معلمهاي بهتر، شرايط اقتصادي و اجتماعي بهتر تاثير چنداني بر گيرايي و استعداد دانشآموزان ندارند و آنچه بچهها را در اين ويژگي خاص از يكديگر متمايز ميكند ژنتيك است. برت تا 68 سالگي كه بازنشسته شد هم در دانشگاه تدريس ميكرد و هم با موسسات علمي و تحقيقاتي معتبر كشور همكاري داشت. مطالعات خود را حتي بعد از بازنشستگي، در زمينه هوش و وراثت ادامه داد، اما تا پايان عمر (88 سالگي در لندن) همان حرفهايي را تكرار كرد كه در مقاله سال 1909 بيان كرده بود. حتي دانشمندي سرشناس در حوزه كاري خودش شناخته ميشد و نظرياتش بر بسياري از برنامهريزيهاي آموزشي تاثير ميگذاشت. البته در زمان حيات هم مخالفاني داشت كه درستي ادعاهاي او را به چالش ميكشيدند و درباره چگونگي اجراي آزمايشهاي او مشكوك بودند. اما بعد از مرگش، پس از اينكه معلوم شد او همه يادداشتهاي خود را سوزانده و از بين برده است حرف مخالفان جديتر گرفته شد. گفتند برت فراتر از دستكاري در آمارها و دادهها، نتايج برخي آزمايشها را هم از خودش درآورده و هرچه را كه با نظرياتش همخواني نداشته يا آنها را تاييد نميكرده به عمد كنار گذاشته است. چند دانشمند ديگر حوزه روانشناسي آموزشي اين ماجرا را با دقتي موشكافانه بررسي و نادرستي كار برت را تاييد كردند. خطا يا در واقع انحراف سيريل برت (كه از همان زمان به مثالي مشهور تبديل شد) اين بود كه او بعد از اولين مطالعات خود به چيزي باور كرد و اين باور براي او تبديل به ارزش شد و همه عمر علمياش صرف اين شد كه اين «ارزش» را حفظ و اثبات كند. بعدها هرچه بيشتر درباره حرفهايش مطالعه كردند و آزمايشهايي كه مدعي انجامشان بود انجام دادند، نادرستي او هم بيشتر معلوم شد.