اصلاح و بازنگري
در روابط خارجي
سهراب دلانگيزان
در تمام سالهايي كه نتوانستيم مشكلات كشور را سامان دهيم يا قدري از شدت آنها بكاهيم، مهمترين مسالهاي كه خودنمايي ميكرد، اين بود كه روابطمان با كشورهاي خارجي را مبتني بر عناصري گذاشتيم كه اين عناصر باعث ايجاد اعتماد متقابل بين ما و جهان نشد، بلكه باعث شد كه جهان محدوديتهاي جدي براي ما ايجاد كند كه اين بزرگترين اشتباه ما بوده است. براي پيشبرد مقاصد اقتصادي يا برونرفت از مشكلات نيز بايد به اين نكته برسيم كه چگونه بايد اين عناصر را اصلاح كرد تا رابطه ما با جهان نيز اصلاح شده و علاوه بر اينكه در مسير درستي قرار گرفته و آن را ادامه دهيم، كشورهاي ديگر نيز از منظر مباحث اقتصادي، سياسي و... با ما همكاري كنند، اين نكته بسيار مهم است.
براي پي بردن به اهميت روابط با ساير كشورها كافي است به اين نكته توجه شود كه كشورهاي ديگري نيز در دنيا وجود دارند كه حتي اهدافي متفاوت با قدرتهاي جهان داشتند، اما وضعيت ديگري براي خودشان انتخاب كردند. نمونه بارز آن، چين است. چين با وجود متفاوت بودن اهدافش، اما به گونهاي مسير اقتصادياش را اداره كرده كه توانست كشورش را در چارچوب معيني رشد دهد و همان رشد اقتصادي كشورش را در يك چارچوب آرامش به وضعيتي برساند كه به يكي از قدرت اصلي اقتصادي تبديل شود. در واقع ابرقدرت بودنش نه به واسطه قدرت نظامي كه به واسطه قدرت اقتصادياش شكل بگيرد.
در 40 سال گذشته نتوانستيم از خودمان چهرهاي به نمايش بگذاريم كه در پس آن استراتژيهاي همكارانه با ساير دنيا نهفته باشد. در واقع روابطمان چه با كشورهاي جهان و چه با همسايگان به گونهاي نبوده كه ما را در چارچوب روابط بدون تنش قرار دهد. حتي در خصوص همسايگان خود نيز بايد بازنگري در نحوه رفتار صورت گيرد، چراكه دوستان سنتي نيز روابط قبل را با ما ندارند. به همين دليل بخش بزرگي از ساير فعاليتهاي جامعه ما از جمله مسائل سرمايهگذاري داخلي، اشتغال، تورم و... همگي تحت تاثير اين تحريمها و روابط پر تنش با خارج قرار گرفته است. در توليد محصولات ميتوانستيم تا حدي پاسخگوي نياز خود باشيم چه به صورت توليد صددرصدي و چه به صورت مونتاژ اما در حال حاضر شرايط به گونهاي است كه عملا بخش قابل توجهي از توان توليدي كه داشتيم به علت اين محدوديتها و محروميتها ممكن است در آيندهاي نه چندان دور به تاريخ بپيوندند.نه فقط در حوزه توليد كه در حوزه توليد و صادرات نفت نيز وضعيت به همانگونه است؛ زماني از مهمترين كشورهاي جهان بوديم و الان مشاهده ميشود كه جهان بدون نفت ما مسير خودش را طي ميكند. به نظر ميرسد در شرايط فعلي مهمترين راهكاري كه ميتوان در اقتصاد براي ميانمدت ارايه داد، بهبود روابط با ساير كشورهاي جهان است. اگر نتوان روابط خارجي را به سمتي برد كه به دور از تنش باشد، هر فردي هم كه بر سر كار آيد بدون موفقيتي در اقتصاد، صندلي خود را ترك ميكند. هر بار نيز ممكن است به گونهاي اتفاق افتد كه نفر بعدي با دستاوردهاي بسيار كمتري از نفر پيشين خود مواجه شود.