• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5045 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۰ مهر

ادامه از صفحه اول

دو مرزبندي با اسلام طالباني 

 

خستين شرط مادي توسعه، رشد اقتصادي پايدار و مداوم است. رشد اقتصادي نيز بدون انباشت سرمايه مادي، فراهم شدن سرمايه‌هاي انساني (آموزش كاركنان) و پيشرفت تكنولوژي حاصل نمي‌شود. شرط ديگر توسعه بهره‌گيري از روش‌ها و دستاوردهاي علوم تجربي جديد است. علوي‌تبار معتقد است كه گفتمان طالبان هرگز نمي‌تواند الزامات توسعه افغانستان را فراهم آورد و بنابراين نمي‌تواند توسعه اين كشور را با گفتمان طالبان شاهد بود.  به نظر علوي‌تبار اين ملاك‌هاي چهارگانه تنها براي مرزبندي با طالبان افغانستان نيست، بلكه مي‌توان آن را براي مرزبندي با ساير جريان‌هاي داخلي و منطقه‌اي نيز به كار برد خواه متحد جمهوري اسلامي باشند و خواه مخالف آن. 
ب- مرزبندي اصولگرايانه
در نوشته جناب مهدوي‌زادگان عمدتا نقد جريان اصلاحات‌محور است و اينكه ما نيازي به مرزبندي با گفتمان طالبان نداريم و اتفاقا جريان اصلاح‌طلب بيش از ديگران نيازمند مرزبندي با طالبان است. به گفته وي «اسلام طالباني نسبت به اسلام سياسي در دورترين افق فكري ايستاده است و به اين سادگي نمي‌توان چنين وصله ناجوري را به گفتمان انقلاب اسلامي چسباند».  با اين وجود مهدوي‌زادگان هم چهار شاخص زير را براي ترسيم مرز فكري و سياسي با طالبان مطرح كرده است: 
1- انقلابي بودن گفتمان انقلاب اسلامي و مطالبه تغيير همه‌جانبه وضع موجود بر اساس اسلام ناب اولين شاخص مورد نظر است. به گمان نويسنده، اسلام طالباني اساسا انقلابي نيست همان‌گونه كه گفتمان اصلاحات هم انقلابي  نيست.
2-  مردمي ‌بودن هم شاخص ديگر مورد نظر مهدوي‌زادگان است. به نظر وي، طالبان برخاسته از قدرت قوم پشتون و تنها 40درصد جمعيت افغانستان و با زور بر اين كشور مسلط شده است و بنابراين مردمي نيست در حالي كه انقلاب اسلامي در ايران محصول حضور مردم در صحنه انقلاب است. باز هم نويسنده مدعي است كه اصلاح‌طلبان به دليل مردمي نبودن نمي‌توانند با طالبان مرزبندي كنند. 
3-  فلسفه سياسي گمشده گفتمان طالبان است و «امارت اسلامي» ممكن است با جمهوري اسلامي يا خلافت اسلامي متمايز باشد، اما فلسفه سياسي مشخصي ندارد كه بشود درباره آن سخن گفت. نويسنده باز هم سراغ اصلاح‌طلبان مي‌رود  و تاكيد مي‌كند كه   فقر  فلسفه سياسي تنها    مختص طالبان نيست، بلكه گفتمان اصلاحات هم درگير آن است. 
4- پيشرفت آخرين شاخص مورد نظر مهدوي‌زادگان است. به نظر او گفتمان‌هاي سياسي اسلام‌خواه نمي‌توانند بدون توجه به مقوله پيشرفت و بدون داشتن نظريه در اين زمينه پايدار بمانند و به همين دليل طالبان كه در اين زمينه دستش خالي است، دچار مشكل خواهد شد. به عقيده نويسنده، گفتمان انقلاب اسلامي آمادگي نظري براي پيشرفت را داشته است اما ديگران از جمله اصلاح‌طلبان و طالبان فاقد اين مباني هستند. 
ج- جمع‌بندي
مقوله مرزبندي ميان اسلام مورد قبول ما با اسلام طالباني را مي‌توان يكي از نيازهاي جامعه امروز ايران و محافل ديني و سياسي كشور دانست. در كنار مبارزات شيعيان كه در ايران به تشكيل جمهوري اسلامي ختم شد، ما شاهد رشد جريان‌هاي سياسي و مبارز و انقلابي در محافل اهل سنت هم هستيم كه در قالب سازمان‌هاي جهادي و انقلابي و دولت‌هاي داعش و طالبان ظهور يافته است. طبعا ميان جريان‌هاي اسلام‌خواه منطقه مي‌توان مشابهت‌ها و تفارق‌هايي را نشان داد كه همان مرزبندي نظري در اين باب است. پيش‌تر در اين زمينه تلاش‌هايي صورت گرفته است كه از جمله آن مرزبندي دكتر شريعتي با عنوان «تشيع صفوي و تشيع علوي» و «تسنن اموي و تسنن محمدي» است. امام خميني(ره) نيز بعدها از «اسلام ناب محمدي و اسلام امريكايي» سخن گفت تا نشان دهد كه دو اسلام با فهم متفاوت ذيل يك عنوان نمي‌گنجد و بايد بين آنان تمايز قائل شد. اكنون نيز بايد ميان فهم طرفداران اسلام سلفي تكفيري يا داعشي يا طالباني با فهم مورد نظر ما از اسلام مرزبندي كرد. در اين مرزبندي طبعا شاخصه‌هايي مورد توجه قرار خواهند گرفت كه در اين عصر مهم هستند و گويايي خود را دارند و دلايل مخالفت ما با آن فهم از اسلام را عيان مي‌كنند. هدف اين نيست كه يك جريان خاص مانند طالبان افغانستان را با جمهوري اسلامي مقايسه كنيم و تفاوت آنها را برشماريم، بلكه بايد به عمق فهم و درك ديني دو طرف توجه كرد و تفاوت اين دو تجربه را نشان داد. به همين دليل نوع مطالعه جناب علوي‌تبار قابل دفاع‌تر از نوشته نقضي جناب مهدوي‌زادگان ‌مي‌نمايد و دچار تناقض دروني  نيست. 
با ترسيم ملاك‌ها و مرزبندي‌ها، چه بسا جريان‌هايي را در داخل كشور بيابيم كه دقيقا مشابه طالبان مي‌انديشند و اگر شرايط اجازه دهد مانند آنان هم عمل خواهند كرد. مرزبندي يعني سرمشق گرفتن براي انديشه و رفتار تا به تدريج از مباني مورد نظر خودمان فاصله نگيريم و به وادي كساني كه قبول نداريم، وارد نشويم. اصلاح‌طلبان در اين مرزبندي‌ها به شاخصه‌هاي مورد نظر خود بها مي‌دهند و اصولگرايان به ملاك‌هاي خودشان اما معلوم است كه دولت طالبان در افغانستان به آساني مي‌تواند خود را انقلابي، مردمي و داراي فلسفه سياسي معرفي كند در حالي كه نمي‌تواند شاخص‌هايي مانند نوانديشي ديني، جمهوريت و مردم‌سالاري را بپذيرد و مقدمات و الزامات پيشرفت همه‌جانبه اين كشور را فراهم كند. به همين دليل مرزبندي اصلاح‌طلبان در اين زمينه قابل دفاع‌تر است.

 


آموزش و پرورش  بدون وزير و در حاشيه

كيفيت آموزش به ‌كار گيرد، ظرفيت‌هايي كه بي‌ترديد اگر در خدمت آموزش و پرورش قرار گيرد مي‌تواند اميدبخش باشد حداقل به يكي از شعارهاي انقلابي كه حمايت از محرومان و مستضعفان بوده در حوزه آموزش جامه عمل پوشانده شود و مانع محروميت كودكان از تحصيل شوند به ‌عبارتي كيفيت آموزش پيشكش، فكري به حال كميت آموزش كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون