مباش در پي آزار و هر چه خواهي كن
بيستم مهر روز حافظ است، به همين مناسبت كاربران توييتر فارسي هشتگ «حافظ» را داغ كردند و بيت يا غزلي از اين شاعر بزرگ فارسيزبان را با ديگران به اشتراك گذاشتند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست:
«رسيد مژده كه ايام غم نخواهد ماند/ چنان نماند، چنين نيز هم نخواهد ماند، اين از اون بيتاست كه ميشه چراغ راهش كرد تو اين روزاي غمآلود»، «عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت/ كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت/ من اگر نيكم و گر بد، تو برو خود را باش/ هر كسي آن درود عاقبت كار كه كشت»، «در دلم بود كه بيدوست نباشم هرگز/چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود /زير شمشير غمش رقصكنان بايد رفت/كان كه شد كشته او نيك سرانجام افتاد، ۲۰ مهر روز حافظ گرامي»، «من از آن حسن روز افزون كه يوسف داشت دانستم/كه عشــــق از پرده عصمت برون آرد زليــــخا را»، «ما از برون در شده مغرور صد فريب/تا خود درون پرده چه تدبير ميكنند»، «صبر كن حافظ به سختي روز و شب/ عاقبت روزي بيابي كام را»، «زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من/بر اميد دانهاي افتادهام در دام دوست»، «معاشران گره از زلف يار باز كنيد/شبي خوش است بدين قصهاش دراز كنيد/حضور خلوت انس است و دوستان جمعند/و ان يكاد بخوانيد و در فراز كنيد/رباب و چنگ به بانگ بلند ميگويند/كه گوش هوش به پيغام اهل راز كنيد»، «مست بگذشت و نظر بر من درويش انداخت/ گفت اي چشم و چراغ همه شيرين سخنان/تا كي از سيم و زرت كيسه تهي خواهد بود/بنده من شو و برخور ز همه سيم تنان»، «يارم چو قدح به دست گيرد/بازار بتان شكست گيرد/ هر كس كه بديد چشم او گفت/ كو محتسبي كه مست گيرد /در بحر فتادهام چو ماهي/تا يار مرا به شست گيرد /در پاش فتادهام به زاري/ آيا بود آنكه دست گيرد /خرم دل آنكه همچو حافظ/ جامي ز مي الست گيرد، شايد كوتاهترين غزل در شعر فارسي»، «حضرت حافظ مجهولترين زندگينامه رو بين شعراي ايراني داره. مرگ همسر و پسر، سال تولد، شغلش و... همه برحسب حدسيات ثابت نشده نقل ميشن خودش يه جا فرموده: وجود ما معمايي است حافظ/ كه تحقيقش فسون است و فسانه، جالبه كه يك چنين وجودي ميشه محرم اسرار تمام عشاق فارسيزبان»، «در روز حافظ همصدا با ايشون: گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي/ هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت»، «چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهدي است/ آن به كه كار خويش به عنايت رها كند»، «هان مشو نوميد چون واقف نهاي از سر غيب/ باشد اندر پرده بازيهاي پنهان غم مخور، به بهانه روز حافظ»، «خيز و بالا بنما اي بت شيرين حركات/ كز سر جان و جهان دست فشان برخيزم/ گر چه پيرم تو شبي تنگ در آغوشم كش/ تا سحرگه ز كنار تو جوان برخيزم/ روز مرگم نفسي مهلت ديدار بده/ تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخيزم»، «دردم نهفته به ز طبيبان مدعي/ باشد كه از خزانه غيبش دوا كند» و «مباش در پي آزار و هر چه خواهي كن/ كه در شريعت ما غير از اين گناهي نيست، شفيعي كدكني درباره اين بيت حافظ ميگه: آيا بالاتر از اين، تعليمي وجود دارد؟»