غلامعباس توسلي نامي ماندگار در جامعهشناسي و علوم اجتماعي
محمود فاضلي
در ايران هيچ استادي در عرصه جامعهشناسي را نميتوان يافت كه به نحو مستقيم يا غيرمستقيم توسط دكتر غلامعباس توسلي آموزش نديده باشد. بيشتر چهرههاي امروز جامعهشناسي ايران از دانشجويان او بودند. توسلي به عنوان استاد بزرگ علوم اجتماعي و جامعهشناسي ايران، يك شخصيت علمي و آزادانديش همواره به فكر جامعه خود بود. او تلاش داشت تا به دانشجويانش ياد بدهد كه دغدغه جامعه را داشته باشند و به فكر جامعه بودن را اهميت بدهند. دكتر توسلي در دوران پس از انقلاب نقش تعيينكنندهاي در حفظ و تداوم و تثبيت رشتههاي علوم اجتماعي و جامعهشناسي داشت. او از موسسان و اولين رييس انجمن جامعهشناسي ايران بود و نقش تعيينكنندهاي در ايجاد و تثبيت جايگاه انجمن ايفا كرد.
توسلي زاده 1314 در قصبه رشتخوار (توابع تربت حيدريه) دوره دبيرستان را در تربت حيدريه و مشهد گذراند و در 1336 با گذراندن كنكور ورودي وارد دانشسراي عالي تهران شد. مدرك ليسانس خود را با احراز رتبه اول در خرداد 1338 اخذ كرد و با استفاده از امتياز شاگرد اولي دانشگاهها در سال 1339 جهت ادامه تحصيل در دوره دكترا به فرانسه اعزام شد و شش سال در رشته جامعهشناسي ادامه تحصيل داد. خود ميگويد با مشورت دكتر علي شريعتي، تحصيل در رشته جامعهشناسي را انتخاب كرده است. پس از كسب ليسانس و فوقليسانس جامعهشناسي موفق به گذراندن دكتراي دولتي جامعهشناسي در دانشگاه پاريس با عنوان «جامعه سنتي ايران از ديد اروپاييان؛ مقايسه ديدگاه انگليسيها و فرانسويان» شد.
توسلي در سال 1345 به ايران بازگشت و با عنوان استاديار تدريس را در دانشسراي عالي تهران كه تعهد خدمت داشت از سر گرفت. طبق خواست دانشگاه تهران از سال 1350 بهطور تماموقت به دانشگاه تهران منتقل شد. توسلي با راي اساتيد گروه جامعهشناسي به عنوان مدير گروه انتخاب شد كه با انتخاب مجدد تا سال 1356 در اين سمت باقي ماند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي توسلي به رياست دانشگاه اصفهان برگزيده شد و حدود دو سال (تا سال 1359) در اين سمت باقي ماند. از سال 1359 تا 1362 به دعوت ستاد انقلاب فرهنگي، سرپرستي گروههاي برنامهريزي علوم انساني را بر عهده داشت. از 1363 مجددا كار تدريس و تحقيق خود را در دانشكده علوم اجتماعي ادامه داد و از 1364 مديريت گروه جامعهشناسي را به عهده گرفت و در سال 1365 به رياست دانشكده علوم اجتماعي انتخاب شد. توسلي طي دورههاي خدمت دانشگاهي خود بيش از 20 جلد كتاب درسي و كمكدرسي نظري و كاربردي تاليف، ترجمه و منتشر كرد. توسلي بيش از 20 رساله دكترا و 50 رساله كارشناسي ارشد را راهنمايي كرده و از بنيانگذاران انجمن جامعهشناسي ايران است كه 7 سال رياست اين انجمن را نيز به عهده داشت.
از مهمترين مسووليتهاي او ميتوان به «استاد دانشكده علوم اجتماعي، مدير گروه جامعهشناسي دانشكده علوم اجتماعي، راهاندازي دوره دكتراي جامعهشناسي، انتشار مجله «نامه علوم اجتماعي» پس از 10 سال توقف، عضو انجمن بينالمللي جامعهشناسي و جامعهشناسي ديني، رييس انجمن فرهنگي مطالعات بينالمللي جوامع فارسي زبان، نماينده شوراي پژوهشي دانشگاه تهران، پژوهشگر برجسته سال 1380 و استاد برگزيده دانشگاه تهران در سال 1381، موسس انجمن جامعهشناسي ايران و استاد نمونه سال 1383 كشور» اشاره كرد.
توسلي يكي از دوستان نزديك علي شريعتي بود. او چهار سال از دوران تحصيل خود در پاريس را با شريعتي گذراند. در توصيف او چنين ميگويد: «من اين افتخار را يكي از افتخارهاي بزرگ زندگي خود ميدانم كه يكي از صميميترين دوستان مرحوم شريعتي بودم. هم در مشهد هم در فرانسه، روزهاي تلخ و شيريني را در كنار هم سپري كرديم. يادم ميآيد قبل از اتفاقاتي كه فضاي مشهد را عليه شريعتي مسموم كرد، سخنرانيهاي ايشان با استقبال كمنظيري مواجه ميشد. بههمين دليل چند ساعت يا يك روز قبل از وقت سخنراني، از من ميخواست با گوش دادن به متني كه آماده كرده، اعلام نظر كنم. البته دكتر به من لطف داشت و خيلي كم پيش ميآمد كه من به متن آماده شده اشكالي وارد بدانم. از روزهايي كه با ايشان اقدام به انتشار روزنامه «ايران امروز» كرديم هم خاطرههاي زيادي دارم. شوق و ذوق شريعتي براي شماره اول روزنامه به حدي بود كه شبها تا ديرهنگام بيدار ميماند. وقتي روزنامه را براي اولينبار به دفتر آوردند، از خوشحالي در پوست خودش نميگنجيد. همجواري با چهرهاي چون شريعتي براي هر كسي ميتواند موهبتي گرانبها باشد. بههمين دليل وقتي در روزهاي پاياني خردادماه سال 56 خبر آمد كه شريعتي از دنيا رفته، انگار دنيا روي سرم خراب شد. جاي خالي شريعتي ضايعهاي بود كه با چيز ديگري جبران نميشد. الان هم هنوز به يادش هستم و تا روزي كه چشم از جهان ببندم، دوستي با شريعتي را مايه مباهات خودم ميدانم.» توسلي پس از بازگشت به ايران با حسينيه ارشاد، مسجد قبا، مسجد هدايت و نهضت آزادي ارتباط منظمي داشت. در چهار، پنج سال آخر كه فعاليتها بيشتر شده بود، با برخي روحانيون مثل آيتالله بهشتي، مفتح و مطهري هم همكاري و در مسجد قبا كه كانون فعاليتهاي آيتالله مفتح بود، سخنراني ميكرد. توسلي در خصوص وقوع انقلاب اسلامي معتقد است «آنچه اتفاق افتاد آرزو و خواست همه ملت ايران بود.» توسلي بروز اختلاف در هر انقلابي را طبيعي دانسته و بر اين باور بود كه «برخي گروهها در صدد مصادره انقلاب برميآيند و در نتيجه برخي گروههاي ديگر به حاشيه ميروند. اين موضوع تضادي را به وجود ميآورد كه نتيجه طبيعي آن درگيري و تنش است.» توسلي به عنوان يكي از اعضاي نهضت آزادي در 25 مهر 1399 درگذشت.