تبديل ايران به قطب مستند و توجه به تكنولوژي نو
ايرج تقيپور
اولا مايه خوشحالي است كه بعد از آقاي سيفالله داد، محمد خزاعي دومين كسي است كه از اهالي سينما و از افرادي است كه مدتها در سينما كار كرده و به تدريج كه عمري در اين حرفه سپري كردند مسووليت سينما را برعهده گرفتند. نكته دوم اينكه ايشان جوان هستند و من بسيار به جوانها اعتقاد دارم، مخصوصا نظرم اين است كه جوانها رواداري بيشتري در برخورد با مسائل از خود نشان ميدهند.
خوشحالم كه يك جوان مسووليت سازمان سينمايي را به عهده گرفته و چون معتقدم هر كسي سمت دولتي برعهده ميگيرد همه اهل حرفه را بايد دوست داشته باشد (حتي اگر رييسجمهور است همه را مردم خودش بداند و همه را دوست داشته باشد به تعبير رندي شاه خوب شاهي است كه از نياوران تا چابهار را حياط خانه خودش بداند). همچنين خصلتي را در جوانها بيشتر ميتوان سراغ داشت به نظرم اين كار از ايشان بر ميآيد و من خوشحالم كه محمد خزاعي رييس سازمان سينمايي شدند.
به اين نكته توجه كنيم وقتي ايشان رفتار پدرانه با اهالي سينما داشته باشد خيلي از گرفتاريها و مشكلات اهالي سينما خودبهخود حل ميشود. اهالي سينما هم از پدر خود آنچه از او بر ميآيد را توقع دارند، پدر هم سعي ميكند هميشه بهترين شرايط را براي فرزندان خود فراهم كند. با اين وجود ولي نكاتي در سينماي ايران به درد مزمن تبديل شده كه اميدوارم آقاي خزاعي بتواند آنها را حل و فصل كند.
يكي از اين مسائل كه ايشان حتما بايد به آن ورود كند بحث سانسور و مميزي است. من سانسور را امر قبيحي نميدانم و با همه ماجرا و مقررات و آنچه در اداره نظارت ميگذرد آشنا هستم. همه جاي دنيا از امريكا و انگلستان گرفته تا ساير كشورهاي دنيا يكسري مقررات سانسوري براي رعايت موازين اخلاقي در سطح جامعه دارند اما ما متاسفانه در وضع قوانين سانسور در يك رودربايستي تاريخي گير كرديم (مباني فقهي را تعقيب كردم و ميدانم نظر فقهاي بزرگ راجع به سانسور چيست).
اميدوارم آقاي خزاعي يكبار براي هميشه بتوانند مسائل سانسور را شفاف بيان كنند و نكات را روي كاغذ بياورند و بگويند مقررات ما اين است هر كسي اين نكات را رعايت كند ما از آنها حمايت ميكنيم و نميگذاريم آسيبي به توليداتش برسد و هر كسي هم رعايت نكرد طبعا ما معافيم از اينكه بتوانيم به فيلمشان پروانه نمايش دهيم.
به نظر من اين اولين كاري است كه اگر ايشان بتواند انجام دهند براي سينما بسيار مهم و سودبخش خواهد بود.
نكته ديگر بينالمللي شدن سينماي ايران است. براي اينكه سينماي ايران از چنبرهاي كه در آن گرفتار شده خارج شود بايد بتواند محصولاتش را در سطح بينالمللي توليد كند، چه به صورت توليد مشترك با ساير كشورها و چه به صورت محصولاتي كه به ساير كشورها عرضه شود. ما اگر بتوانيم از اين چنبره خارج شويم و بتوانيم محصولاتمان را (چه به صورت توليد مشترك و چه به صورت توليد داخلي) با رعايت كليه مقررات داخلي به كشورهاي ديگر عرضه كنيم و از اين طريق باب بازار جهاني را باز كنيم بسيار موفق خواهيم بود.
روراست بگويم من حرف دوستاني كه ميگويند مقررات ما اجازه نميدهد محصولات ما بينالمللي شود را قبول ندارم براي اينكه بسياري از محصولات ما بينالمللي شده. اگر بتوانيم بازار بينالمللي و توليد مشترك پيدا كنيم حداقل در منطقه خودمان (تاكيد ميكنم منظورم از محصول مشترك كشورهاي غربي نيست) به توليدات مشترك برسيم و بازار خودمان را گسترش دهيم، به نظر من خيلي قدم بزرگي برداشتيم مخصوصا تاكيد ميكنم در سينماي ايران در بخشهايي پتانسيلهاي فوقالعاده بالايي داريم و ميتوانيم در آن بخش فعال باشيم.
ايران ميتواند قطب بزرگ توليد فيلمهاي مستند باشد و همه همت خودمان را بايد بگذاريم تا تكنولوژيهاي نو، بازاريابي و هر كاري ميتوانيم انجام دهيم تا قطب توليد فيلم مستند باشيم. به نظر من قدم بزرگي براي تعالي سينما برداشتهايم. همچنين مستندسازان بسيار مهم خوب و درخشاني داريم و ميتوانيم اين سازمان را به وجود بياوريم.
همچنين بازگشت نظارت بر شبكه نمايش خانگي به وزارت ارشاد بسيار موضوع مهمي است و نكته ديگر توجه به تكنولوژيهاي نو در شبكههاي اجتماعي كه محملي براي نمايش برنامههاي سينما خواهد بود. به اين نكته توجه كنيم كه تكنولوژيهاي نسل جديد مثل اينترنت نسل پنجم و ششم كه نسل پنجم آن حداكثر تا يكي، دو سال ديگر وارد كشور ميشود تحولات جدي را در حوزه توزيع و نمايش به وجود خواهند آورد. به نظر من بايد به اين موضوع مهم توجه كرد و زيرساختهاي لازم را برايش فراهم كرد.
پس رفتار پدرانه، شفاف كردن مقررات سانسور. تبديل ايران به قطب مستند، بازگشت نظارت شبكه نمايش خانگي به وزارت ارشاد و توجه به تكنولوژي روز از نظر من اعم سرفصلهاي سينما خواهد بود.