• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5051 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۷ مهر

خانواده‌هايي كه با وجود در دست داشتن حكم قصاص در لحظه آخر از انتقام صرف‌نظر كردند

بخشش پاي چوبه دار

به گزارش خبر آنلاين؛ ۲۴ شهريور سال جاري، روح بلند يك مادر داغديده از گريه‌هاي لحظات آخر قاتل پاي چوبه‌دار زندان مركزي يزد لرزيد و به شرط رضايت پدر مقتول از خون فرزند خود گذشت. پدر اين مقتول نيز رضايت بي‌قيد و شرط خود را اعلام كرد و لحظه بسيار شيريني با طنين تكبير و صلوات بر محوطه زندان مركزي يزد حاكم شد. در اين پرونده يك جوان مرتكب دو فقره قتل مي‌شود و يك زن ۷۰ ساله و يك نوجوان ۱۲ ساله را به قتل مي‌رساند. زمان و محل اجراي حكم، طبق روال قانوني سحرگاه روز ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ در محوطه داخلي زندان مركزي يزد تعيين شد. اين اولياي دم بزرگوارانه هم از خون فرزند خود گذشتند و هم از دريافت ديه امتناع كردند.


بخشش  پس از ۵ سال  حبس

به گزارش ركنا؛ مرد جوان كه در يك سناريوي تلخ دست به قتل زده بود پس از ۵ سال در يك قدمي چوبه‌ دار بخشيده شد. به نقل از روابط عمومي اداره كل زندان‌هاي همدان، رضا ذوالفعلي­‌نژاد اظهار داشت: با پيگيري‌هاي دادستان كبودرآهنگ و مسوولان زندان همدان همچنين كمك جمعي از معتمدان و خيران محلي در قالب طرح كميته معتذرين؛ خانواده مقتول در روز اجراي حكم قصاص به زنداني «ع – ب» كه به جرم قتل عمد ۵ سال در زندان محبوس بود با دريافت ديه رضايت دادند.  يكم آبان سال جاري رييس‌كل دادگستري همدان نيز در اين باره عنوان كرد از زمان فعاليت در اين استان يعني ۱۱ ماه گذشته تاكنون با ايجاد صلح و سازش در پرونده‌هاي قتل غيرفجيع، ۱۸ محكوم به قصاص در اين استان از طناب‌دار رهايي يافته‌اند.


روايتي از  گذشت

به گزارش روزنامه جام‌جم؛ والدين داغديده پسر دانشجو بعد از سه سال از قتل پسرشان براي رضاي خدا و بي‌هيچ چشمداشتي قاتل او را بخشيدند. محمدحسين ذاكري ۱۹ساله شامگاه ۳۰ دي ۹۶ در يكي از محله‌هاي رفسنجان در درگيري خياباني كشته شد. قاتل او بعد از بازداشت و محاكمه حكم قصاص گرفت. با تاييد حكم، پرونده به اجراي احكام ارسال شد و قرار بود قاتل بعد از سه سال در زندان رفسنجان قصاص شود اما معجزه شد و خانواده مقتول او را بخشيدند. خانواده اين پسر اظهار كردند انگار مقابل امتحان الهي قرار گرفته بوديم. دو هفته قبل از اجراي احكام به ما زنگ زده و گفتند براي اعدام قاتل بياييد. آن روز همسرم گفت؛ به دلش افتاده قاتل را ببخشد و من هم قبول كردم، قاتل بخشيده شود.


سپاس به خاطر بخشش

به گزارش پايگاه خبري تحليلي هاژه؛ دوم اسفند سال ۹۰ خيابان صفري سنندج شاهد درگيري دو نوجوان ۱۷ ساله بود كه در آن قاتل با چاقويي هم سن خود را از پاي درآورد؛ اين قاتل صبح روز ۶ اسفند سال ۹۵ پس از ارتكاب اين جرم هنگامي كه با طناب‌دار برگردن، منتظر كشيدن صندلي از زير پايش بود، با اقدامي انسان‌دوستانه در آخرين لحظات اجراي حكم اعدام توسط پدر و مادر مقتول بخشيده شد. 
پدر مقتول در اين باره عنوان كرده بود تا ساعت يك بامداد اجراي حكم تصميم به گذشت نداشتيم. اما خوشحالم كه خداوند صبر بزرگي به من و خانواده‌ام اعطا كرد تا بتوانيم قاتل را ببخشيم.


رضايت بدون دريافت ديه

به گزارش جام‌جم آنلاين؛ سعيد ساكن روستاي خرو نيشابور سال 88 در يك درگيري مرتكب قتل پسر 17 ساله‌اي شد و از آن زمان تا سال ۹۳ دوران محكوميت خود را در زندان سپري مي‌كرد. سحرگاه روز ۱۰ ارديبهشت 93 وقتي سعيد با پايي لرزان پاي چوبه‌ دار مي‌رفت، يك لحظه هم فكرش را نمي‌كرد كه شايد فردا صبح باز هم بتواند طلوع خورشيد را ببيند. حتي وقتي طناب ‌دار به گردنش انداخته شد ديگر مطمئن بود كه هيچ راه نجاتي نيست، اما سرنوشت طور ديگري برايش رقم خورده بود. سعيد صبح همان روز هنگام اجراي حكم مورد بخشش اولياي دم قرار گرفت و از سوي پدر مقتول از چوبه ‌دار پايين آورده شد. نكته قابل تامل اينكه خانواده متوفي حتي بدون دريافت ديه فرزندشان، رضايت خود را اعلام كردند.


 يك سيلي به جاي قصاص 

به گزارش ايسنا؛ سال ۸۶، در يكي از چهارشنبه بازارهاي شهر نور، درگيري لفظي و بعد البته فيزيكي بين چند جوان شكل مي‌گيرد كه متاسفانه جواني به نام عبدالله حسين‌زاده در اثر درگيري با «بلال» شاگرد مغازه پدرش، پس از خوردن چاقو به شاهرگ گردن فوت مي‌كند. مادر عبدالله متقاعد شده بود كه قاتل از رفتار خود پشيمان و متنبه شده و در خواست عفو و بخشش كرده بود. ظاهرا از به تعويق افتادن اجراي حكم قصاص از شب عيد به بعد از آن خوشحال شده، چرا كه نگران بوده كه شب عيد، خانواده ديگري داغدار شود. بنابراين در اسفند سال ۹۳ پس از گذشت ۷ سال قاتل پسرشان را در پاي چوبه‌ دار بخشيدند. مادر عبدالله پس از زدن يك سيلي به جاي كشيدن چهارپايه از زير پاي قاتل او را بخشيد.

گفت‌وگو با مادري كه بخشيد

به گزارش روزنامه شرق، بلال وقتي ۱۹ ساله بود درگيري ميان او و چند جوان ديگر منجر به قتل «عبدالله حسين‌زاده» شد. بلال كه زندگي خود را مديون خانواده حسين‌زاده است مي‌گويد فاصله بين قصاص و بخشش او همين سيلي بوده كه مادر مقتول در آخرين لحظات به صورتش زده است. گذشت اين مادر فداكار از خون فرزندش نه فقط در داخل كشور بلكه در رسانه‌هاي خارجي دنيا نيز بازتاب گسترده‌اي داشت.

گفته‌هاي اطرافيان شما حكايت از آن داشت كه در اجراي حكم قصاص خيلي مصر هستيد؛ چطور شد كه از تصميم خودتان پشيمان شديد؟

در اين مدت اتفاقات زيادي افتاد. از وقتي پسرم كشته‌ شد خيلي ناراحت بودم مخصوصا اينكه چهار سال قبل از اين حادثه يك پسر ديگرم را هم از دست داده ‌بودم. پسرم 10‌ ساله بود كه در يك تصادف كشته‌ شد. بعد از چهار سال هم كه عبدالله‌ كشته ‌شد. داغ دو فرزند خيلي آزارم مي‌داد ديگر توان زندگي نداشتم اما به اين موضوع هم فكر كرده ‌بودم كه اعدام يك جوان ديگر هيچ ‌كدام از آن بچه‌ها را به من برنمي‌گرداند اما مگر مي‌شود به همين راحتي بخشيد؟ او شاهرگ پسرم را زده‌ بود مي‌دانيد اين براي يك مادر يعني چه؟

چه اتفاقاتي افتاد كه تصميم شما را تغيير داد؟

من آدم معتقدي هستم؛ اول خودم خواب ديدم كه پسرم از من مي‌خواست ببخشم. به من گفت مادر جاي خوبي هستم اگر تو از من انتظار‌ داري كه بچه خوبي باشم. باور كن جايي كه هستم خيلي خوب است و در آرامش هستم. با اين حال راضي به گذشت نشدم و گفتم امكان ندارد قاتل را ببخشم. فاميل‌هايم به من مي‌گفتند پسرت را در خواب ديده‌ايم كه خواسته تو قاتلش را ببخشي اما من قبول نمي‌كردم تا اينكه دخترم به من گفت برادرش را در خواب ديده گفت برادرم مي‌گفت عيدت مبارك خواهر عيد خود را با قصاص خراب نكنيد به مادر بگو گذشت كند دخترم هم گفته ‌بود خودت به خوابش برو و بگو گذشت كند. خيلي به من فشار مي‌آوردند از آشنا و فاميل گرفته تا خانواده خودم حتي مادرم از من خواست كه ببخشم آخر سر به شوهرم گفتم همه ‌چيز پاي چوبه ‌‌دار مشخص مي‌شود.

خانواده قاتل چه واكنشي نسبت به اين قتل داشتند؟

شوهرم، آدم سرشناسي است؛ فوتباليست بوده و حالا هم مربي فوتبال است همه مردم شهر مي‌دانستند ما در چه وضعيتي هستيم و چقدر عذاب مي‌كشيم حتي خانواده قاتل هم مي‌دانستند و خيلي نسبت به كاري كه بچه‌شان كرده ‌بود متاسف بودند آنها مي‌گفتند شرمنده رفتار پسرمان هستيم و نمي‌دانيم به شما چه بگوييم.

شب قبل از اجراي حكم، برنامه «90» و چهره‌هاي فوتبال خيلي از شما درخواست كردند كه قاتل را ببخشيد آيا اين برنامه در تصميم شما تاثيري داشت؟

آقاي فردوسي‌پور انسان شريف و بزرگواري است و قصدش هم كار انساني بود من خيلي از او تشكر مي‌كنم كه از يك برنامه فوتبالي براي يك كار انساني استفاده كرد. بزرگان ديگر مثل آقايان دايي، بنگر و قلعه‌نويي هم با ما تماس گرفتند اما آن موقع تصميم نگرفتم و همان حرف خودم را زدم.

اينكه چهره‌هاي فوتبالي به شما اصرار كردند كه ببخشيد تاثيري در تصميم شوهرتان نداشت؟

وقتي برنامه «90» در مورد اين مساله صحبت كرد شوهرم گفت ببين بزرگان از تو چه مي‌خواهند؟ گفتم براي من مادرم بزرگ‌ترين است به مادرم گفتم لحظه اجرا تصميم مي‌گيرم و حالا هم روي حرفي كه به مادرم زدم چيزي نمي‌گويم. تا صبح سوره‌ واقعه را خواندم و گريه كردم.

چه زماني به شما گفته ‌شد زمان اجراي حكم فرا رسيده‌ است؟

وقتي راي قصاص صادر شد و پرونده به ديوان‌عالي كشور رفت. 3 ‌سال طول كشيد كه برگردد و وقتي برگشت ماه صفر بود. به شوهرم گفتم صفر ماه حرام است و من نمي‌توانم جوان مردم را در اين ماه قصاص كنم. در اجراي احكام گفتند مساله شرعي ندارد و شما مي‌توانيد حكم را اجرا كنيد؛ گفتم حالا نمي‌كنم. برايم خيلي عجيب بود كه در اين ماه تاييد حكم آمده ‌است و اين برايم پيغامي داشت. بعد گفتند قبل از عيد حكم را اجرا كنيد. قبول كرديم وقتي براي ابلاغ رفتيم مسوول زندان گفت شب عيد است و ما معمولا به‌ خاطر اينكه خانواده‌هاي اعداميان شب عيدشان خراب نشود حكم اجرا نمي‌كنيم اگر شما بخواهيد حكم را اجرا مي‌كنيم اما باز ترجيح اين است كه اين كار را نكنيد با خودم گفتم اين اعدامي هم مادر دارد و من نبايد شب عيد مردم را عزادار كنم. قرار شد 26 فروردين حكم اجرا شود تا اينكه يك شب قبل از اعدام خوابي ديدم كه تصميمم را تغيير داد.

چه خوابي بود؟

پسرم را در 10 سالگي ديدم. همه ما نشسته‌ بوديم و غذا مي‌خورديم پسرم بشقاب پلويش را برداشت و از خانه بيرون رفت گفتم پسرم چرا از ما جدا مي‌شوي گفت ديگر با تو حرف نمي‌زنم و ديگر در اين خانه غذا نمي‌خورم. آن موقع بود كه تصميم خودم را گرفتم من نبايد كاري مي‌كردم كه بچه‌ام در عذاب باشد.

در مورد زمان اجراي حكم بگوييد. آن موقع چه اتفاقي افتاد؟

تا صبح نخوابيدم و مرتب دعا مي‌خواندم كسي در خانه ما نخوابيد صبح با شوهرم براي اجرا رفتيم همه‌ چيز آماده بود و مردم زيادي آمده ‌بودند اول از مسوولان خواستم به من يك ميكروفن بدهند چون مي‌دانستم موقع اجراي حكم مردم خيلي به اولياي‌دم فحش مي‌دهند و از كار آنها بدشان مي‌آيد خطاب به مردم گفتم: من يك مادر هستم و مي‌دانم حالا كه مي‌خواهم حكم را اجرا كنم شما به من فحش مي‌دهيد و نفرينم مي‌كنيد اما مي‌دانيد همه زندگي يك مادر فرزندش است‌؟ مي‌دانيد در اين‌ سال‌ها چه كشيدم و زندگي برايم زهر شده؟ مي‌دانيد زندگي‌ام به چه روزي افتاده ‌است؟ مي‌دانيد فقط گريه كردم و خواب و خوراك نداشتم و همه ما تحت‌تاثير قرار گرفتيم؟ چرا بايد جوان‌هاي ما چاقو با خودشان حمل كنند و اين طور خودشان و خانواده ديگري را بدبخت كنند؟ مردم اطراف گفتند اين حق توست حتي اگر حكم را اجرا كني كسي توهيني نخواهد كرد اما بدان مادري هم آن سوتر منتظر فرزندش است. بعد رفتم سراغ چوبه ‌‌دار قاتل گريه مي‌كرد و از من مي‌خواست او را ببخشم. گفت تو را به روح فرزندت ببخش. سيلي را كه زدم آرام شدم. گفتم به خاطر آسيبي كه به من زدي تنبيهت كردم و بعد هم با شوهرم طناب را از گردن او بيرون آورديم. مردم خيلي خوشحال بودند و كف زدند و گريه كردند. من اين بخشش را هديه كردم به مردم نور.

مادر مقتول در آن لحظات چه مي‌كرد؟

وقتي بخشيدم به پايم افتاد كه خاك پايم را ببوسد گفتم از خدا تشكر كن. او را بلند كردم و گفتم به‌خاطر مادر بودنت خيلي برايت احترام قايل هستم اين كار را نكن.

شوهرتان چه واكنشي داشت؟

او هميشه به من مي‌گفت هر تصميمي خودت گرفتي قبول مي‌كنم. قاتل، شاگرد شوهرم بود شوهرم به او فوتبال ياد مي‌داد. با اينكه درگيري قاتل با شخص ديگري بود اما پسرم كشته‌ شده ‌بود و ما هيچ ‌تقصيري نداشتيم اما نتوانستم حكم را اجرا كنم.

پسرتان چطور شد كشته‌ شد؟

يك چهارشنبه بازاري در شهر نور بود كه پسرم در حال عبور از آنجا بود. قاتل تنه‌اي به او زد. پسرم معترض شد و قاتل كه در حال دعوا با كسي ديگر بود چاقو بيرون كشيد و به شاهرگش زد كه منجر به مرگ پسرم شد.

بعد از بخشش مردم چه واكنشي داشتند؟

شايد باورتان نشود، از هفت صبح كه به خانه برگشتيم تا 11 شب پنج نفر در خانه ما در حال پذيرايي از مردمي بودند كه براي تشكر آمده ‌بودند باز هم نمي‌توانستند به همه رسيدگي كنند، مردم نور خيلي به ما لطف داشتند.

خانواده‌هاي بسياري در شرايط شما هستند و مرگ و زندگي يك فرد در انتظار تصميم آنهاست، چه توصيه‌اي به آنها داريد؟

توصيه مي‌كنم در مورد قاتل تحقيق كنند وقتي به اين نتيجه رسيدند كه واقعا پشيمان شده و ديگر به جامعه آسيب نمي‌زند او را ببخشند. بخشش آرامش زيادي به آدم مي‌دهد. البته باز هم مي‌گويم كسي نمي‌تواند خودش را جاي يك مادر كه بچه‌اش را از دست داده بگذارد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون