بررسي سناريوهاي احتمالي رقابت چين و امريكا در تايوان
رامين فخاري
تايوان يك جزيره كوچك به طول حدود ۱۸۰ كيلومتر در سواحل جنوبي چين است كه فاصلهاي در حدود ۱۳۰ كيلومتر با سواحل چين قرار دارد و طي ماههاي اخير به كانون منازعات امريكا و چين مبدل شده است و در تازهترين اظهارنظر كه طي چند روز گذشته منتشر شده است جو بايدن رييسجمهور ايالاتمتحده امريكا گفته است كه ايالات متحده از تايوان در برابر حمله چين دفاع خواهد نمود. در اين نوشته سعي خواهيم كرد به اين مساله بپردازيم كه چرا تايوان هم براي چين و هم براي امريكا اهميت دارد؟ و به چند سناريوي محتمل درباره آينده منازعات چين و امريكا خواهيم پرداخت.
نخستين مسالهاي كه ميتوان به آن اشاره كرد اين است كه جو بايدن طي سخنان اخير خود اعلام كرده است كه قصد ندارد با يك چين وارد يك جنگ سرد شود اما ميتوان گفت كه امريكا و چين عملا در حال وارد شدن به يك جنگ سرد جديد هستند و اين جنگ سرد هم ميتواند داراي ابعاد اقتصادي و هم داراي ابعاد نظامي باشد درنتيجه هر يك از طرفين سعي خواهند كرد كه حضور خود را در حياطخلوت طرف مقابل تثبيت كنند. درنتيجه حضور امريكا در جزيره تايوان را ميتوان با حضور اتحاد جماهير شوروي در كوبا در دوران جنگ سرد مقايسه كرد و جهت يادآوري ميتوان اشاره كرد كه حضور شوروي در دوران جنگ سرد در كشور كوبا و تلاشهاي متعدد امريكا براي براندازي كاسترو در دوران كندي يكبار جهان را تا آستانه يك جنگ اتمي پيش برد. در مقام مقايسه با بحران موشكي كوبا نيز جزيره تايوان ميتواند نقطه كانوني منازعه بين امريكا و چين باشد و همواره منجر به افزايش منازعات بين امريكا و چين شود.
اما موضوعاتي كه چين از حضور امريكا در تايوان هراس داشته باشد يا بهعبارت ديگر امريكا سعي نمايد كه در تايوان حضور داشته باشد را در چندين دليل ميتوان بيان كرد:
نخستين مساله اين است كه ايالات متحده در ابتدا استراليا را به زيردرياييهاي اتمي مجهز كرده و اين احتمال وجود دارد كه قاره استراليا به مركز فرماندهي امريكا در منطقه اقيانوسيه در راستاي مهار چين مبدل شود اما حضور امريكا در تايوان را ميتوان در راستاي گسترش خط مقدم امريكا و متحدانش از جمله كرهجنوبي و ژاپن و استراليا در درياي چين به نزديكي مرزهاي چين تعريف كرد .
مساله دوم نيز اهميت ژئوپليتيك تايوان هم براي چين هم براي امريكاست. تايوان حياطخلوت چين ميباشد و درصورتيكه امريكا در تايوان حضور داشته باشد بسياري از انرژي چين در اين جنگ سرد جديدي كه در حال شكلگيري است صرف مهار حضور امريكا در تايوان خواهد شد و علاوه بر اين به امريكا اين امكان را خواهد داد كه در اين جزيره بهراحتي به جاسوسي از چين بپردازد.
حال سه حالت را درباره آينده تايوان ميتوان پيشبيني كرد؛ سناريوي نخست اين است كه چين به تايوان حمله خواهد كرد و ايالاتمتحده امريكا از اين جزيره دفاع خواهد كرد كه اين مساله چين و امريكا را به سمت رويارويي مستقيم پيش خواهد برد كه ميتواند تبعات بسيار خطرناكي براي صلح و امنيت جهاني داشته باشد و جهان را به آستانه جنگ جهاني سوم سوق دهد و در صورت گسترش دامنه جنگ از تايوان به منطقه درياي چين جنوبي منجر به حمله چين به ژاپن و كرهجنوبي نيز بشود كه احتمال اين مساله به نسبت دو حالت بعدي كمتر است اما دور از ذهن نيست و نيز ميتوان افزود كه يكي از دلايل مجهز شدن استراليا به زيردريايي اتمي نيز آمادگي براي جلوگيري از حمله چين به كرهجنوبي و ژاپن و خود استراليا ارزيابي مي شود .
حالت دوم اين است كه چين از تايوان چشمپوشي كند كه اين مساله نيز تبعات جدي ژئوپليتيكي را براي كشور چين خواهد داشت كه به برخي از تبعات آن در پاراگرافهاي فوق اشاره كرديم و همچنين كمربند بين ژاپن و كرهجنوبي و استراليا كه تحت حمايت ايالاتمتحده امريكا است به نزديكي مرزهاي چين كشيده خواهد شد و عملا كشور چين تا اندازه زيادي تسلط خود را در درياي چين جنوبي و اقيانوس آرام از دست خواهد داد و امريكا در اين قسمت دست برتر را خواهد گرفت .
حالت سوم اين است كه چين به تايوان حمله و اين جزيره را تسخير كند و ايالات متحده امريكا نيز واكنش نظامي نشان نداده و از اين مساله در شوراي امنيت براي وضع تحريم عليه چين استفاده كند. اين گزينه نيز از گزينههاي محتمل است كه با رخ دادن اين حالت در اين منطقه تا اندازهاي توازن قوا بين امريكا و متحدانش از يكسو و چين برقرار خواهد شد و قدرت امريكا و استراليا و ژاپن و كرهجنوبي از يكسو و چين از سوي ديگر تا اندازهاي در درياي چين جنوبي و اقيانوس آرام متعادل خواهد شد و رقابتهاي ژئوپليتيك امريكا و چين و تلاشهاي چين براي افزايش قدرت خود در ناحيه جنوبي به مناطق ديگر اين منطقه نيز كشيده خواهد شد.
نظر بيشتر كارشناسان ناظر بر اين مساله بود كه جنگ سرد جديد بين چين و امريكا بيشتر حالت اقتصادي خواهد داشت اما به نظر ميرسد كه اتاقهاي فكر و سياستگذاران امريكايي بسيار هوشمندانه عمل ميكنند و سعي دارند كه اين جنگ سرد جديد را به حالت هيبريدي يا چند بعدي درآورده و هم ابعاد اقتصادي و هم ابعاد نظامي به آن بدهند. ميتوان اشاره كرد كه ايالاتمتحده اولين قدرت نظامي برتر جهان و بودجه نظامي آن نزديك به يك تريليون دلار در سال است. درحالي كه بودجه نظامي چين در سال 220 ميليارد دلار رسيده كه حدودا يكچهارم بودجه نظامي امريكا است؛ درنتيجه ميتوان گفت كه اگر اين جنگ ابعاد هيبريدي به خود بگيرد نوعي موازنه بين قدرت امريكا و متحدانش و چين برقرار ميشود زيرا امريكا از لحاظ توليد در مقياس بالا توانايي رقابت با چين را ندارد و چين نيز از ديدگاه نظامي توانايي رقابت با امريكا را نخواهد داشت درنتيجه امريكا با استفاده از اهرم نظامي بخش زيادي از انرژي چين را خواهد گرفت و درنتيجه رقابتهاي نظامي و قدرت نظامي امريكا ميتواند بر تضعيف بعد قدرت اقتصادي چين در اين جنگ سرد جديد تاثيرگذار باشد.
كارشناس ارشد مطالعات منطقه
دانشگاه علامه طباطبايي