وضعيت «انتخاب طبيعي»
علي وراميني
زندگي در ايران بسيار نزديك شده به نظريه «انتخاب طبيعي» در زيستشناسي. تعريف خيلي ساده و دمدستي از انتخاب طبيعي اين است كه آن «نوعي» دوام ميآورد كه قويتر باشد و بتواند خودش را با شرايط محيط سازگار كند. وضعيت امروز ايران به لحاظ اقتصادي همينطور است، آنقدر شباهت به نظريهاي كه داروين در زيستشناسي مدافع آن بود دارد كه گويي تعمدي در الگوبرداري از آن شكل گرفته است.
اوج تبلور وضعيت انتخاب طبيعي امروز ايران در پديده مهاجرت است. كوچ روزافزون مردماني كه به دلايلي فكر ميكنند ديگر بقا در اينجا برايشان ممكن نيست. اگرچه همه اينان از سر مساله اقتصادي مهاجرت را انتخاب نميكنند، اما كم هم نيستند كساني كه اگر ميتوانستند با داشتن يك شغل، شغلي كه با ساعات كاري معمولي و معقول زندگي خود را به صورت شرافتمندانه و عاري از فشار رواني و اضطراب مدام اداره كنند، تن به شروع از صفر آن هم در غربت نميدادند. برعكس آنهم اين روزها بسيار ديديم و ميبينيم؛ كساني كه به هر دليلي يا به كشوري ديگر مهاجرت نميكنند يا نميخواهند بكنند و در شهرهاي بزرگ هم ديگر نميتوانند دوام داشته باشند و به شهرهاي كوچكتر يا حاشيههاي
شهر ميروند.
پيشتر حاشيهنشيني طبقات كمدرآمدتر شروع شده بود و در چند سال اخير اين پديده به طبقه متوسط شهري هم كشيده شده است. عدم تهيه مسكن مناسب يكي از مهمترين عواملي كه ديگر بقا در شهرها را براي بسياري ناممكن ميكند. اجارهخانه در كلانشهري همچون تهران گويي به شوخياي شبيه است؛ تمسخر آنانكه خانهاي از خود ندارند. آگهيهاي املاك چنان از اجاره دهها ميليون توماني مينويسند كه انگار همچنان صحبت از هر «يك تومن» به معناي «هزار تومان» است.
انگار كسي نميداند حقوق كارگر در يك ماه به چهار ميليون تومان هم نميرسد، كارمند عادي و بازنشسته هم شايد كمي بيش از اين. مالكان و دلالهاي ملك خيلي رك و واضح ميگويند اگر درآمد چند ده ميليوني نداريد، جايي براي شما در اينجا نيست. باكي هم ندارند؛ دولت كه تنها چون شاهدي به نظاره نشسته. نهايت كاري كه ميتوانست انجام دهد پويش صاحبخانه خوب بود! پويشي كه خيلي بيش از اندازه روي فضيلتمندي ملاكها حساب كرده بود و همه آنها را گاندي و مادرترزا ميپنداشت. نتيجه اين شد كه خلاف پيرمرد صاحبخانه مهربان در نماهنگهاي صداوسيما، مردان و زنان صاحبخانه مستاجر را چون قلك خود ديدند و افزايش چند صددرصدي اجاره خانهها باب شد.
در اين اثنا خبر ميرسد بانكهاي دولتي و خصولتي كلانترين صاحبان املاك هستند و همين تعمد نظريه الگوبرداري نظاممند از انتخاب طبيعي را براي اذهان بيشتر
قوت ميبخشد.
معضل تورم در بخشهاي اساسي ديگر از جمله خوراك كه ديگر همه را درگير كرده است؛ حتي عمده آنان كه صاحبخانه هستند. سبد غذايي مردم هر روز خاليتر ميشود. نتيجه ميانمدت و كوتاهمدتي براي آدمي كه گوشت، ميوه و لبنيات نخورد ضعف جسماني و مستعد شدن براي انواع بيماري است. بيماري نقطه اوج درد و رنج مردمي است كه به گواه آمار رسمي يكسوم آنان زير خط مطلق فقرند. امتناع از رفتن نزد پزشك به دليل هزينههاي سرسامآور و خارج از توان پرداخت، ماندن در صف طويل بيمارستانهاي دولتي و زمانسوزي در بسياري از بيماريها كه شتاب در درمان حياتي است، سوژه فقير چندين برابر بيشتر از سوژه برخوردار به مرگ نزديك ميكند. از قضا در اين دو سال كه تورم افسارگسيخته، با پاندمي هم درگيريم. در كرونا كه ديگر برخورداري مالي در بيشتر شدن شانس زنده ماندن كاملا اثبات شده است. در واقع ديگر صحبت از رفاه و رشد براي بسياري از مردم مطرح نيست، صحبت از بقا است و تلاش براي حفظ خود در وضعيت اضطرار مستمر. وضعيت «انتخاب طبيعي.»