آيا او اولين قرباني ليگ قسيالقلب خواهد بود؟
چشمهاي اسفنديار در دستهاي عبدالله!
اميد مافي
واژه واژه كلامش را به تنهايي تشييع ميكند، وقتي ديگر سخنانش نافذ نيستند. او پس از دومين شكست تلختر از هلاهل حتي يك كلام در رختكن حرف نزد. انگار باور كرده بود گاهي سكوت سرشار از ناگفتههاست. با اين همه هنوز مأيوس نشده و منتظر تلنگري است تا فصل پنجم تقويم روياهايش ورق بخورد و روي ديگر سكه را ببيند. پس راهي ندارد جز آنكه سگرمههايش را باز كند و از شاگردانش بخواهد با فراموشي دو نبرد طاعون زده از حالا به بال گشايي در دوشنبه خزاني بينديشند. دوشنبهاي كه حكم مرگ و زندگي را براي سكاندار ۵۰ ساله دارد.
شايد كسر 10درصد قرارداد توپچيها پس از نقره داغ شدن در اراك هم نتواند چاره كار باشد. عبداله لابد اين را خوب ميداند كه خود را مخاطب اصلي دوآتشههاي فوتبال خوزستان قرار ميدهد و آرام و شمرده ميگويد: «اينقدر خجالتآور است كه نميتوانم از مردم هم عذرخواهي كنم.» مردي كه 6 سال پيش پرچم خوزستان را بر بلندترين قله ليگ افراشت بهتر از هر كسي ميداند آنجا در جهنم جنوب اگر ابرها در گلويش گير كنند بايد واژه بدرود را براي سكوهاي خالي «فولاد آرنا» هجي كند.
وقتي سعيد آذري و نكونام دست در دست هم اهواز را ترك كردند، اين حميدرضا گرشاسبي بود كه در جامه مديرعامل جديد به گزينه عبداله ويسي براي رهبري فولاد روي آورد. پسر رامهرمز در بدو حضور خود از توفان فولاد عليرغم همه مصايب سخن گفت. انگار او فراموش كرده بود غمباد گرفتن در ميدان فوتبال پس از دو شكست فضاحت بار اتفاق دور از ذهني نيست. اينگونه شد كه در كمتر از دو هفته پالس خيابانهاي خاموش و گوشهاي خسته را دريافت كرد تا در خلوت به اين بينديشند كه اگر اينبار تيم ماجراجوي مس را از سر راه برندارد احتمال ابطال شناسنامه مربيگرياش بيشتر خواهد شد.
حتي اگر عبداله و دستيارانش پنجره بسته را بهانه كنند باز هم مرور تركيب فولادسازان ما را به اين برداشت ساده خواهد رساند كه آنها با تفنگهايي سر پُر قدم در دوئلهاي ملتهب ميگذارند. تيمي كه ستارههايي چون پاتوسي، شيمبا، كوليبالي، صابر حرداني و... را دراختيار دارد نميتواند از دستهاي تهي و تفنگهاي خالي حرف بزند و قدمهايش را كوتاهتر بردارد. جواد نكونام با بخش اعظمي از همين تفنگداران در جام حذفي پشت دست آبيهاي تهران را داغ گذاشت. يادتان هست حتما.
وقتي خشتها فرو بريزند و آشيانه به خود بلرزد ديگر كسي دسته گلي به نشاني گوارديولاي وطني نخواهد فرستاد. فوتبال بازي نود دقيقههاي آكنده از احساس است. حتي اگر عبداله ويسي باشي باز هم با چند شكست رزومهات از قاب چشمها رخت بر خواهد بست و هيچ كس برايت طاق نصرت نميبندد. او با سياههاي نسبتا قابل قبول به فولاد آمده تا ارتش متمول جنوب را به ضيافت شادي ببرد. زمانه اما سر ناسازگاري دارد و در ليگي كه همه به تابلوي نتايج مينگرند او دو بار دستمال سفيد را بالا برده تا خود اقرار كند اگر نسخهاي نپيچد كارش با كرام الكاتبين خواهد بود.
عصرها آنسوتر از كيانآباد جايي كه دكهها قهوه ميفروشند و كوليان فال ميگيرند، نام عبداله روي لبان بسياري از دوآتشهها مينشيند. آنها كه خوب ميدانند اگر فولاد آب شود، لاجرم خوزستان نفت گريه خواهد كرد. خوزستانِ مظلوم و دلخوش به اين فوتبال زار و نزار.
شايد اين هم از تركشهاي فوتبال نتيجهگراي ما باشد. فوتبالي كه به سياق تحفههاي آن سوي آب با هر شكست چوبههاي دار را كنار نيمكتهاي برزخي علم ميكند. هر چه هست هيچ تابندهاي در حوالي «فولاد آرنا» بندري نخواهد رقصيد و سمبوسه سق نخواهد زد اگر فولاد باز هم توسط مدعيان به رگبار بسته شود. حالا چشمهاي اسفنديار در دستان عبداله چشمك ميزنند. تو فقط خوب نظاره كن.