درنگي بر وضعيت مطالعه و فرهنگ مكتوب در ايران
وقتي نميخوانيم
ارشك كياني
در روزگاري كه زندهياد صادق هدايت آخرين روزهاي عمر خود را در محله هجدهم شامپيونه پاريس پلاك 48 ميگذراند، دوست نوجواني به نام مصطفي فرازانه كه بعدها از او به يك هدايتشناس برجسته ياد شد، وقتي هدايت را در حال آتش زدن دستنوشتههايش ديد، علت آن را از نويسنده جويا شد. پاسخ ناباورانه بود: «اين ملت نميخوانند و اگر هم بخوانند ...»
از شدت رنجهاي نابغه داستاننويسي ادبيات معاصر ايران و نيز از ريشههاي تاريخي و علت اين گرفتاري بزرگ اجتماعي -كه در تخصص نگارنده نيست- اگر بگذريم، لاجرم به اين نكته بايد اشاره كرد كه رنج هدايت مثل بسياري از نخبگان و انديشمندان جوامع بشري، ناشي از جهل و جنون تاريخ بوده كه دلايل آن ريشه در ضعفهاي جامعهشناختي تاريخ ما ايرانزمينيها دارد. در جامعهاي كه فرهنگ شفاهي جايگزين مطالعه و فرهنگ مكتوب ميشود، عجيب نيست اگر دروغگويي، يك كلاغ چهل كلاغ، تملق و... در نهايت فرهنگ لمپنيسم جايگزين مفاهيم انساني، تفكر، راستي و صداقت شود. چنين جامعهاي بيشك همواره در معرض خطر شديد سقوط و انحطاط اجتماعي و اخلاقي است.
اگر با اين پيشفرض كه ضرورت و اساس شكلگيري يك جامعه پويا و مترقي، توسعه و رشد منابع انساني است، آنگاه بايد بگوييم كه دست يافتن به اين ضرورت تاريخي جز با ابزار آموزش مبتني بر مطالعه و فرهنگ خوانش محقق نخواهد شد. عدم فرهنگ خوانش و مطالعه يكي از بزرگترين ضعفهاي جامعهشناسي تاريخ ما ايرانيها بوده كه گويي بهمنوار از قرنهاي گذشته در حركت بوده و امروزه از ما نيز سبقت گرفته و آينده اجتماعي ما را به مخاطره انداخته است.
بيگمان متولي آموزش در همه جوامع، حاكميتها و دولتها هستند. فرهنگ خوانش و مطالعه مقولهاي اكتسابي است كه مانند ساير مهارتها از بهداشت فردي تا ساير امور فردي و غريزي به آموزش از اوان كودكي نيازمند است. اين نگرش، مستلزم بسترسازي از دوران خردسالي در محيط خانواده است. انساني كه ميخواند، ميانديشد، عميق ميشود، دم فرو ميبندد، افراط و تفريط نميكند، گفتاري را بدون مستندات و منابع موثق نميپذيرد، در مقابل حقيقت سر تعظيم فرود ميآورد، صبور ميشود، قضاوت آني نميكند، به كنه موضوع پي ميبرد و استوار و راسخ بر حقيقت پا ميفشارد. او منافعش را به خوبي تشخيص داده و نيك ميداند كه راز شكوفايي يك جامعه و حركت به سوي جامعه مدني در ترجيح دادن منافع اكثريت بر منافع فردي و زودگذر است و در گذر زمان، دركي پراگماتيستي از جهان پيرامون خود پيدا كرده و آزادي، استقلال و امنيت خود را در گرو آزادي و آزادانديشي ساير همزيستان خود ميداند.
اگر فرانسه توانست پس از انقلاب خود و حركت به سوي نمادينترين كشور آزادي و جامعه مدني حركت كند و ساير سازهاي تحولخواهي، آزاديخواهي و انقلابي جهان را هماهنگ با هم كوك كند، صرفا به دليل داشتن دانتونها و روبيسپرها و دهها چهره انقلابي ديگر نبود؛ بلكه دولتمردان آن كشور همگام با ارتباط با ساير كشورهاي جهان، با بسترسازي در زمينه اجتماعي و توسعه آن به موازات توسعه اقتصادي و سياسي، فرهنگ خوانش و مطالعه را به گونهاي ريلسازي كردند كه امروزه هر فرانسوي بهطور متوسط در سال 20 جلد كتاب ميخواند و بهرغم رشد و گسترش فرهنگ كتابخواني به صورت الكترونيكي و ابزارهاي ديگري چون پادكستها و ساير امكانات رسانهاي، بر اساس تحقيقي جامع و گسترده در سال 2018 مردم فرانسه همچنان علاقهمند به خريد كتاب و مطالعه آن به صورت فيزيكي بودهاند. اين نشان از اهميت فرهنگ كتابخواني و حفظ كتاب در خانه به عنوان الماني از هويت و فرهنگ ملي آنهاست.
در همين راستا بر اساس تحقيقاتي كه در سال 2019 از سوي مركز ملي كتاب فرانسه صورت گرفت، 63 درصد از فرانسويها به خواندن بيش از 20 جلد كتاب بهطور متوسط در سال علاقهمند بوده و دلايلي نظير لذت مطالعه، رها شدن از زندگي روزمره، شناخت دنياهاي ديگر و تعميق اطلاعات و دانش فردي خود را از مهمترين عوامل فرهنگ خوانش و مطالعه برشمردهاند و كتاب خواندن را يكي از بزرگترين تفريحات در كنار بيرون رفتن با دوستان و گردشهاي فرهنگي ميدانند.جاي شگفتي نيست كه امروزه نام انقلاب فرانسه و دستاوردهاي آن پس از گذشت بيش از200 سال از آن روزگار، مرزهاي اروپايي را درهم نورديده و همچنان براي ساير جوامع بشري، نمادي از آزادي و خردگرايي است؛ اما شوربختانه بايد گفت كه اين پتانسيل عظيم فرهنگي نه تنها تبديل به يك كاركرد عظيم فرهنگي و به تبع آن سبب توسعه اجتماعي و پلي ارتباطي ميان فرهنگ ايران زمين و ساير كشورها نشده، بلكه بايد اعتراف كرد كه آن اندك مطالعهاي كه توسط فرهنگ مكتبخانهها به نسلهاي قديم انتقال داده ميشد و تاثير آن نيز به صورت كتابخانه كوچكي در معماري داخلي خانههاي ايراني چشمنوازي ميكرد نيز از بين رفته است كه اين خود از نشانههاي افول بيش از پيش فرهنگ و سرانه مطالعه كتاب در ايران است. براساس يكي از گزارشهاي منتشر شده و مصاحبه با وزير وقت ارشاد در سال گذشته 59 درصد ايرانيان علاقهمند به خواندن كتابهاي غيردرسي نبوده و كودكان و نوجوانان صرفا براي رفع تكليف و آن هم از روي اجبار، تكاليف درسي را انجام ميدهند. اين حجم از ويراني در نظام آموزشي را بايد در بيتدبيري متوليان آموزشي و فرهنگي كشور در راستاي عدم اصلاح نظام آموزشي ناكارآمد و همچنين عدم مساعي در جهت نهادينه كردن اين ضرورت فرهنگي مهم جستوجو كرد.