گفتوگو با فاطمه دهقاني، آهنگساز و نوازنده
دلبريهاي هنر اصيل از نسل تكنولوژي
سيمين سليماني
فاطمه دهقاني از جمله كساني است كه موسيقي ايراني را بهطور آكادميك دنبال كرده. جواني از دهه هفتاد كه معتقد است هنوز راههايي براي پيوند نسلهاي نوآمده با موسيقي اصيل وجود دارد. از آن جمله كارهايي كه رسانهها ميتوانند انجام دهند و وظايفي كه خانوادهها ميتوانند بر عهده بگيرند. دهقاني باور دارد كه هيچگاه نميتوان از اصالت فاصله گرفت و بنا به گفته خودش، سعي دارد آثاري خلق كند كه بر ستونهاي اصالت بنا شده و در عين حال از معماري مدرني هم برخوردار باشد. به زودي تكآهنگي با نام «آبشاري كه از موي تو جاري است» از اين موزيسين جوان در پلتفرمهاي بينالمللي در دسترس قرار ميگيرد؛ آلبوم «جاني از دور» نيز اولين آلبوم منتشر شده اوست. با او درباره كارهايش در حوزه موسيقي گفتوگو كردم.
ميخواهم در ابتدا از آلبوم «جاني از دور» حرف بزنيم. اين تجربه همنوازي، چگونه تجربهاي بود و چقدر مورد استقبال قرار گرفت؟
اين تجربه متعلق به 15 سال پيش است كه در هنرستان درس ميخوانديم. ما اعضاي اين گروه سهنفره با هم بزرگ شديم و حدود ۵ سال است كه با هم زندگي ميكنيم. ساعتهاي بسياري را با هم ساز مينواختيم و با يكديگر همدل شديم. در سال ۹۷ با شروع پروژه پاياننامه كارشناسيام در دانشكده هنرهاي زيبا از سارا هستي، نوازنده كمانچه و فريده سرسنگي، نوازنده كوبهاي براي همراهيام در اين راه، كمك خواستم. حدود ۴ ماه فرصت داشتم كه اين برنامه را مديريت كنم. تمام طول روز، خودم را با دفترچه و سازم (عود) قرنطينه ميكردم تا بتوانم از عهده اين كار به خوبي برآيم. با همدلي دوستانم راه، هموار شد. كمكم قطعات را به ياري دكتر نگار بوبان كه استاد راهنماي دوره كارشناسيام بودند به ثمر رساندم. اوايل سال ۹۸ تصميم به ضبط گرفتم و چند ماهي طول كشيد تا ضبط شود و كارهايش به پايان برسد. در نهايت هم به صورت آنسامبل، آنها را در استوديوي پژواك ضبط كرديم. همانطور كه مطلعيد ضبط آنسامبل، زماني ميتواند صورت بگيرد كه نوازندگان، ماهها و سالها با هم ساز بزنند و تمرين كنند تا حسهايشان يكي شود و بتوانند به درك مشتركي از موسيقي و همنوازي با هم برسند. در كل تجربه اين همنوازي و همدلي ما تبديل شد به «جاني از دور» كه برايم هميشه لذتبخش بوده و هست.
و انتشار اين آلبوم با شيوع ويروس كرونا مصادف شد.
بله. با وجود چنين شرايطي نه ميتوانستيم رونمايي بگيريم و نه ميتوانستيم به برنامهريزيهايي كه در ابتداي انتشار براي اين آلبوم داشتيم بپردازيم ولي به لطف دوستان و همراهان هميشگيمان تاكنون انرژي مثبتي هم در ايران و هم در خارج ايران از مخاطبان، دريافت كرديم و اين مساله در شرايطي رخ داد كه تصورش را نميكردم در اين شرايط با توجه به تغيير اولويتها در زندگي مردم و شيوع اين پاندومي وحشتناك انتشار آلبوم با چنين استقبالي مواجه شود و اين اتفاق آنقدر براي من و دوستانم خوشايند بود كه انرژيمان را براي كارهاي بعد صد برابر كرد.
در اولين اثر منتشر شده خود به دوران عبدالقادر مراغهاي توجه كردهايد؛ كدام ويژگي آن دوران نظرتان را جلب كرد؟
در ميان قديميها، عبدالقادر موسيقيداني بود كه ساز عود را به خوبي مينواخت و درباره عود و انواع آن در كتابهايش به وضوح بحث كرده است. مثل عود قديم، عود كامل، تحفهالعود و اسامي ديگري از سازهاي ديگري كه در آثارش استفاده و آنها را كاملا معرفي كرده و در كل ميتوان در آثار او چند محور اصلي را مشاهده كرد. يكي از آنها اين است كه رابطه زمان و موسيقي و قاعدهمنديهايش، در واقع همان ايقاعات است كه در آثارش ميتوان به خوبي مشاهده و در مورد آن بسيار زياد صحبت كرد و شناخت فرمهاي موسيقي قديم يكي ديگر از مسائل است.
شنونده نميتواند پيشبيني كند كه در اين زمان كوتاه كه موسيقي اجرا ميشود چه اتفاقي قرار است، رخ بدهد. در اين راستا بايد بدانيم كه ريتم در اين آثار، مقوله حايز اهميتي است و يك نوازنده آهنگساز براي اجرا و ساخت قطعات، بايد از درك و دريافت ريتم به خوبي برخوردار باشد تا بتواند آنها را اجرا كند و به نوعي ريتم يا دور آن قطعه را نگه دارد. فكر ميكنم اين مسائل باعث شد كه نظر من جلب شود كه كنجكاوي كنم و ببينم چه اتفاقي در موسيقي 600 سال پيش افتاده كه اكنون تغيير كرده. چيز ديگري كه مرا جذب كرد كلاسي با عنوان اجراي صحنهاي يك و دو بود كه براي ما در دانشگاه برگزار ميشد كه خوشبختانه ما اين كلاس را با دكتر بوبان داشتيم كه در دو ترم براي ما ارايه شد. در آن كلاس من بيشتر با اين نوع موسيقي و فرم موسيقي قديم آشنا شدم و نظرم را جلب كرد و از ايشان خواستم كه با راهنماييهايشان به من كمك كنند كه «جاني از دور» را بتوانم بر آن اساس پيش ببرم.
ساز تخصصي شما يعني عود، در دوران عبدالقادر محوريت داشته؛ اين ساز در عصر كنوني و بين همنسلان شما چه جايگاهي دارد؟
در حال حاضر در ايران، شاهد پيشرفت ساز عود هستيم. به ياد دارم زماني كه خودم در هنرستان تحصيل ميكردم در مجموع حدود سه، چهار نفر بوديم كه اين ساز را مينواختيم و آموزش ميديديم. در واقع كل زمان آموزش براي يك استاد تقريبا به دو ساعت محدود ميشد اما خوشبختانه زماني كه خودم در هنرستان در چند سال آخر تدريس ميكردم، با رشد قابل توجه هنرجويان عود مواجه شدم كه باعث خوشحالي بود كه حتي يك استاد يا هنرآموز وقت كم ميآورد از زماني كه هنرستان بازگشايي ميشد تا زماني كه بسته ميشد، به تمام هنرجويانش بتواند رسيدگي كند و درس را به خوبي به آنها آموزش دهد و اين باعث خوشحالي من بود. طي اين سالها رسيدن از 5 هنرجو به 50 هنرجو كه با علاقه در يك محيط آكادميك، اين ساز را آموزش ميبينند و در آينده قرار است كه اين مسووليت را ادامه دهند، باعث دلگرمي و اميد بيش از پيش براي پيشرفت اين ساز در ايران است.
برخي معتقدند نسل دهه 70 و بعد از آن از موسيقي ايراني و اصيل فاصله گرفتهاند؛ نظر شخصي شما چيست؟ علاقه همنسلان خود را در چه ميبينيد؟
فكر ميكنم هيچ وقت از اصالت نميتوان فاصله گرفت. اصالت حقيقتي است كه با بسياري از معيارها و فاكتورها قابل تعريف است كه يا در كسي يا چيزي هست يا نيست. منظورم اين است كه در دل هر جامعه فرهنگي، نهفته است. زماني عيانتر بوده و در زمانهايي اين طور نبوده است. شايد به نظر بيايد كه گوهر اصالت در نسل ما كمي غبارآلود شده؛ اتفاقا ما نسلي كنجكاو و جستوجوگريم و اگر در مسير كشف و شهود موسيقي قرار بگيريم، اين اصالت را باز خواهيم يافت. ما دهه هفتاديها فكر ميكنيم انسانهاي عصر سرعت و تكنولوژي هستيم و هيچ گريزي از آن نيست اما درنگ و آرامشي هم كه در موسيقي اصيل ما هست، آنقدر جاذبه دارد كه بسياري از ما را مجذوب خود ميكند. شايد صدا و سيما بايد بيشتر موسيقي كلاسيك ايراني را براي فيلمها، سريالها و برنامههايش استفاده ميكرد يا حتي اگر سازها را در تلويزيون در معرض ديد بينندگانش قرار ميداد و برنامههاي هدفمندي براي ارايه موسيقي اصيل وجود ميداشت، شايد دهه هفتاد به بعد با موسيقي كلاسيك ايراني بيشتر آشنا و جذب ميشدند. يقينا اگر اين اتفاق ميافتاد وضعيت ما از زمان كنوني بسيار بهتر ميشد. در چنين بيتوجهي رسانهاي، خانواده هم نقش بسيار مهمي دارد و من به واسطه خانواده همراه و علاقهمندي كه به موسيقي داشتم، در اين مسير قرار گرفتم. همانطوركه برادر بزرگتر من هم چندين سال زودتر از من به هنرستان موسيقي رفتند، من هم در همين مسير قرار گرفتم كه بعد از آن متوجه هنرستان موسيقي دختران شديم و من به هنرستان موسيقي دختران رفتم. علاقه شخصي من، ساختن آثارياست كه بر ستونهاي اصالت بنا شده و در عين حال از معماري مدرني هم برخوردار است. در اينجا خوب است كه بگويم در نسل ما كارِ گروهي تعريف و كاركرد خوبي دارد و به نظرم اين مساله بسيار مهمي ميتواند باشد.
از بين استادانتان چه كساني بيشترين تاثير را بر شما داشته؟
در فراگيري علوم نظري از استاداني چون هومان اسعدي، آذين موحد، ساسان فاطمي، دكتر خسرو مولانا، كياوش صاحبنسق و مريم قرسو بهره بردم. براي فراگيري رديف موسيقي ايراني در محضر استادان، داريوش پيرنياكان و داريوش طلايي بودم. الفباي ساز عود را از ابتدا در هنرستان با آقاي محمد فيروزي كه اولين استادم بودند، شروع كردم. بعد از اتمام هنرستان، دوران كارشناسي خود را با دكتر نگار بوبان پيش بردم و دلسوزيهايشان در اين مدت باعث پيشرفت هر چه بيشتر من در اين ساز شد. ايشان براي شاگردان خود از جان و دل وقت ميگذاشت و مرا بيش از پيش عاشق سازم كرد. در اين ميان در سال 95-94 در وركشاپهاي عود يوردال توكجان نوازنده چيرهدست عود از كشور تركيه شركت كردم و در سال 98 با معنّي جهاد، نوازنده چيرهدست عود كه از عراق براي تحصيل موسيقي ايراني به ايران در دانشگاه تهران آمده بود، آشنا شدم و از ايشان بسيار آموختم. كمتر كسي را شبيه معنّي ديده بودم كه ساعتها بدون هيچ چشمداشتي با عشقي كه به سازش دارد، بياموزد.
چه برنامهاي براي آينده داريد؛ اگر اشتباه نكنم يك اثر تازه هم داريد، كاري با حضور مجاهد كل نوازنده باغلاما؛ درباره اين كار هم توضيح بدهيد.
مهاجرت تحصيلي در مقطع دكترا به كشور آلمان يكي از برنامههاي من است، اميدوارم راه هموار باشد و بتوانم از پس آن به خصوص از پس زبان آلماني برآيم كه واقعا دشوار و شيرين است، همچنين مشغول پيش بردن پاياننامه مقطع ارشد خود در دانشگاه تهران هستم در رشته نوازندگي موسيقي ايران. موضوعي كه به آن پرداختم و برايم خيلي دلچسب است «بررسي شيوه نوازندگي عبدالوهاب شهيدي» است كه در تابستان قرار بود ملاقاتي با ايشان داشته باشم كه متاسفانه ايشان درگذشت و كرونا نيز اين شانس را براي من مهيا نكرد، ميخواستم با خودشان اين پاياننامه را پيش ببرم ولي متاسفانه نشد. بله، يكسالي است كه مشغول آهنگسازي و تنظيم و بعد از آن، مراحل ضبط و توليد آن هستم. تكآهنگي است كه در آواز دشتي آهنگسازي كردم با نام «آبشاري كه از موي تو جاري است.» در اين اثر ابياتي از حافظ را با آواز خواندم و نوازندگي كردم و اين پروژه را با تريوي «جاني از دور» يعني خودم، خانمها سارا هستي، نوازنده كمانچه و فريده سرسنگي نوازنده كوبهاي -كه در اين تك آهنگ نوازنده بندير ما بودند- تكميل ميشود. در اين تكآهنگ مجاهد كل، نوازنده چيرهدستِ ساز باغلاما در تركيه مهمان ما بودند، ضبط كردم كه به زودي در پلتفرمهاي بينالمللي در دسترس قرار خواهد گرفت. در آخر اين نكته را دوست داشتم اضافه كنم با خريد قانوني آلبوم يا تكآهنگها ميتوانيم يك آرتيست را براي اثري كه زحمت كشيده تحت حمايت قرار دهيم.