اجراي حكم قصاص آرمان عبدالعالي در هالهاي از ابهام
اجراي حكم قصاص آرمان عبدالعالي براي بار چهارم به تعويق افتاد. اين در حالي است كه آرمان از سه روز پيش به سوييت انفرادي منتقل شده بود. اما درست يك روز قبل از اجراي حكم در روز سهشنبه 11 آبان ماه خبرهايي مبني بر به تعويق افتادن اجراي حكم قصاص منتشر شد. پيگيريهاي «اعتماد» تا ساعت 19 روز 11 آبان در خصوص به تعويق افتادن اجراي حكم قصاص از وكيل خانواده «غزاله شكور» با تنها يك جمله مواجه شد كه «اجراي حكم قصاص براي فردا (12 آبان ماه) پنجاه پنجاه است.» در اين خصوص ناهيد شكوهي در گفتوگو با ايلنا، از آخرين وضعيت اجراي حكم آرمان عبدالعالي و احتمال تعويق مجدد اجراي حكم گفت: «به همسرم اعلام كردند كه اجراي حكم مجددا به تعويق خواهد افتاد.» او در ادامه گفت: «قوه قضاييه يا دادستان به چه دليل اجراي اين حكم را به تعويق مياندازند؟ ما هنوز دليل تعويقها را نفهميديم. هر چقدر بيشتر اجراي حكم به تعويق بيفتد، ما براي اجراي حكم مصممتر ميشويم.» پيش از اين اعلام شد كه آرمان عبدالعالي براي چهارمين بار در سه هفته اخير براي اجراي حكم اعدام به سلول انفرادي منتقل شده است و حكم آرمان سحرگاه چهارشنبه ۱۲ آبان ماه در زندان رجاييشهر اجرا ميشود.
ماجراي قتل غزاله توسط آرمان چه بود؟
آرمان و غزاله در سفري كه همراه با خانوادههايشان به تركيه در سال 1390 رفته بودند با يكديگر آشنا و به هم علاقهمند شده بودند. اين ارتباط بعد از بازگشت به ايران ادامه پيدا ميكند تا اينكه 12 اسفند 1392 فرا رسيد. روزي كه غزاله ناپديد ميشود. ساعت 10 شب روز دوازدهم اسفند 92 پدر و مادر غزاله، هراسان و نگران، به كلانتري 103 گاندي مراجعه و خبر ناپديد شدن غزاله را به پليس اعلام ميكنند. پدر غزاله با مراجعه به كلانتري 103 گاندي گفته بود؛ دخترش ساعت 3 بعداز ظهر از خانه خارج شده و به مطب پزشك پوست در خيابان ظفر رفته اما تا اين لحظه هيچ خبري از او ندارد و گوشي تلفن همراهش هم خاموش است. پليس پس از اعلام مفقودي غزاله توسط پدر و مادرش، بررسيهاي خود را آغاز ميكند و پي ميبرد كه غزاله پس از ترك مطب، در تماس تلفني با يكي از دوستانش، به او گفته كه به ديدار پسري به نام آرمان ميرود. آرمان 14 اسفند ماه، به پليس آگاهي احضار و ماجراي آشنايي خود با غزاله را تعريف ميكند. آرمان در اعترافاتش گفته بود: «ما بعد از آشنايي در تركيه، از طريق تلفن، پيامك و ياهو با هم ارتباط داشتيم و آخرين بار يك يا دو ماه قبل همراه دوستانش او را ملاقات كرده بودم و پس از آن، ديگر غزاله را نديدهام. پدر و مادرم از رابطه ما مطلع بودند. رابطه ما از دو سال قبل شروع شد ولي در اين مدت هميشه با هم چالش داشتيم.» آرمان درباره ماجراي روزي كه غزاله مفقود شده بود، گفت: «دوازدهم اسفندماه غزاله با من تماس گرفت و گفت نزديك خانه ما است اما هرگز به خانه ما نيامد. من از آيفون بيرون را نگاه كردم اما غزاله را نديدم، به همين خاطر پيش برادر كوچكم در اتاق رفتم و به خاطر مصرف داروي ضدآلرژي فصلي خوابم برد.» او در ادامه بازجوييها وقتي با ادله پليس آگاهي و بازپرس دادسرا روبرو شد، به حضور غزاله در منزلشان و مرگ او اعتراف كرد و گفت: «غزاله با من تماس گرفت اما گوشي قطع شد. سپس خودم با او تماس گرفتم، او گفت وقت ويزيت دكتر عقب افتاده و او الان مقابل خانه ما است. صبر كردم مادرم از خانه خارج شود و بعد در را باز كردم و غزاله به خانهمان آمد. با هم صحبت كرديم اما او گفت ديرش شده. من او را بدرقه كردم و در را بستم اما ناگهان صداي جيغش را شنيدم. او به خاطر خيس بودن پلهها سُر خورده بود و صورتش خونريزي داشت. او را به داخل خانه آوردم، چون مرده بود و نفس نميكشيد، به دور او كيسه زباله كشيدم و آن را در چمدان چرخدار گذاشته و به ميدان مينا بردم و به سطل زباله انداختم، سپس برگشتم و خون موجود در راه پلهها را پاك كردم.» اين بخشي از اعترافات اوليه آرمان بود. او كه در زمان بازداشت، چند روز كمتر از 18 سال سن داشت، در ادامه تحقيقات به قتل غزاله توسط خودش اعتراف كرد. آرمان در بازجوييهاي بعدي با اعتراف صريح به قتل غزاله گفت: «وقتي غزاله به منزلمان آمد، با هم بحث كرديم، غزاله راجع به گذشته حرف زد و گفت دلش براي گذشتهها تنگ شده؛ من نميخواستم به گذشته برگردم براي همين اجازه ندادم حرف بزند، او مرا هل داد، من هم او را هل دادم كه سرش به ميله تخت خورد، من هم سرش را دو دستي گرفتم و چند بار به ميله تخت كوبيدم و سپس ميله بارفيكس را برداشتم و با آن نيز پنج ضربه به سرش زدم، بعد او را در چمدان چرخدار گذاشتم و به سطل زباله انداختم.» آرمان 10 ماه بعد منكر قتل شد و 14 دي 93 مجددا علت فوت غزاله را عجله او براي رفتن و سقوط او از پلهها اعلام كرد. دو نفر از قضاتي كه قبلا راي بر قصاص داده بودند، اعلام كردند با توجه به ادعاهاي مطرح شده از سوي وكيل آرمان، بايد در اين زمينه تحقيقات بيشتري شود. موضوعات مذكور در ادامه مورد بررسي قرار گرفت، از دانشگاه غزاله استعلام صورت گرفت كه دانشگاه پاسخ داد: «درخواست مرخصي، نه توسط شخص غزاله بلكه توسط خانواده غزاله انجام شده و از زمان اعلام مفقوديت و قتل غزاله، او هرگز به دانشگاه مراجعتي نداشته است و پدر و مادر غزاله به اميد پيدا شدن دخترشان، براي او يك ترم مرخصي گرفتهاند.» درباره تمديد دفترچه بيمه غزاله نيز از كارگزاري بيمه استعلام صورت گرفت كه در استعلام صورت گرفته، مشخص شد والدين غزاله (و نه شخص غزاله) در همان اوايل و به اميد زنده بودن او، براي يك نوبت تمديد دفترچه دخترشان، به بيمه مراجعه كرده بودند. آرمان نهايتا بار ديگر پاي ميز محاكمه رفت و اين بار در شعبه پنج دادگاه كيفري يك استان تهران، بار ديگر اعلام كرد قتل غزاله كار او نيست و نميداند جسد كجاست و ممكن است غزاله زنده باشد. در نهايت قضات دادگاه كيفري يك استان تهران وارد شور شدند و آرمان را در قتل غزاله مجرم تشخيص دادند و او را به قصاص محكوم كردند كه راي صادر شده يك بار ديگر در ديوان عالي كشور تاييد شد.