خاطرات سفر و حضر (87)
اسماعيل كهرم
افسانه حيات دو روزي نبود بيش
آنهم كليم با تو بگويم چسان گذشت
يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن
روز دگر به كندن زين و آن گذشت
ايام نوروز، اوقات جمع آمدن خانواده و دوستان است از همه جاي ايرانمان و نيز جهان. و چه خلأ عظيمي است وقتي همه به خانه خود بازميگردند. چهره ديگر تعطيلات، ترك خانه و رفتن به نقاط دوردست و نزديك و سپس بازگشتن به خانه و خانواده بعد از تعطيلات عيد است. انگليسيها ميگويند شرق يا غرب، خانه بهترين است: east or west. home is best خانهاي كه گاه از آن ملول ميشويم و كسالتوار ميشود، بعد از مدتي دوري به صورت بهشتي جلوهگر ميشود. به فرموده يك فرهيخته، خانه بر خلاف تصور عموم، محل آسايش و آرامش و آرام نيست بلكه محلي است كه انسان در آن آزاد است كه نهايت خواستههايي كه در ذات، وجود و رويا دارد، نمايش دهد. مثلا ما در خانهمان آزادي داريم كه بدون لباس آواز بخوانيم، برقصيم يا بخوابيم. هيچ كدام از اين اعمال را در خارج از منزل نميتوان بهطور پسنديده و قابل قبول انجام داد. بنابراين شايد حتي آنها كه به سفرهاي مجلل و پرخرج مبادرت ميورزند، احتمالا دلشان براي آزاديهايي كه در خلوت دارند تنگ ميشود. همين آزاديهاي پنهاني كه به تدريج اهميت مييابند، بيش از جاذبههاي توريستي نقاط دوردست، ما را به خود ميخوانند؛ به خصوص ما ايرانيها را.