ضرورت تصميم
سناريوهاي پيش روي طرفهاي مختلف در موضوع برجام و مساله هستهاي ايران
ساسان كريمي
از نيمه مرداد كه دولت سيزدهم عنان كار را در دست گرفته، سه ماهي ميگذرد و هنوز از راهبرد جديد در مورد سياست خارجي و بهخصوص مذاكرات هستهاي خبري نيست. آنچه اتفاق افتاده دو سفر بين ايران و اتحاديه اروپايي در سطح معاونان بوده كه نميتوان آنها را فراتر از ابراز موضع و مقدمهچيني براي مذاكرات جديد قلمداد كرد. اين مهم تا جايي پيش رفته كه بسياري از تحليلگران و حتي ديپلماتهاي امريكايي، اروپايي و روس تاخير دولت تازه در ايران را در «از سرگيري و ادامه» مذاكرات احياي برجام در وين را نفهميدني دانسته و بهانهجويانه نسبت به انگيزه اين تاخير ابراز ترديد كردهاند. حتي در حاشيه جلسه جي ۲۰ در ايتاليا شاهد بيانيه مشترك تروييكا و ايالات متحده در اين خصوص بوديم كه به نظر امر مثبتي قلمداد نميشود. دستاندركاران سياست خارجي امروز بايد حواسشان بيش از هر چيز به «فضاسازيهاي پيرامون مساله» جلب باشد تا هر چيز ديگر، چراكه اين بيانيه را ميتوان گام اول در همگرايي مجدد اروپا و ايالات متحده در اين پرونده قلمداد نمود.
پر واضح است كه به علل متعدد در دوران ترامپ از نظر سياسي اروپا فاصله بسياري از ايالات متحده گرفته بود. قطعنظر از امكانات و اختيار عملي كه اروپا در دست نداشت ميتوان گفت كه بيشترين زاويه و تقابل ميان اين دو بال اصلي در مغربزمين در دوران ترامپ بود و اين فضا البته بر موضوع برجام و خروج ايالات متحده بر آن نيز سايه افكنده بود.
اما اكنون به وضوح ميتوان بيانيه اخير را گام اول دور تازه همگرايي اروپا و امريكا ارزيابي كرد.
بايد دانست كه اساسا برجام در فضاي روابط بينالملل تنظيم شده است و بنابراين فضاسازيهاي اطراف آن بر سرنوشت اين قرارداد سياسي در هر برههاي بسيار موثر است. از اين رو تيم جديد به رياست آقاي باقري بايد به حواشي و فضاسازيها بسيار بيشتر توجه و از شكلگيري ائتلاف عليه ايران در گامهاي مختلف پيشگيري كنند، چراكه موضعگيري سرسخت در مقابل ائتلافهايي كه شكل گرفته باشند بيفايده خواهد بود و گويي به تدريج فراموش ميشود كه اين ايالات متحده بود كه بهطور يكجانبه از برجام خارج شد و ايران تنها پس از يك سال صبر راهبردي با حفظ حضور خود در توافق و در قالب اقدامات جبراني پيشبينيشده در متن نسبت به كاهش انجام تعهدات خود اقدام كرد و بعد از مدتي با ائتلافهايي كه شكل ميگيرد چهره جمهوري اسلامي ايران به عنوان كشوري ناسازگار و فاقد اراده بازگشت به تعهدات برجامياش نشان داده خواهد شد.
اتفاقا به واسطه همين نوع كاركردهاي خاص ديپلماسي چندجانبه است كه تجربيات روز در ديپلماسي به سمت ديپلماسي چندجانبه ميروند. اولين كاركرد ديپلماسي چندجانبه و «نشستن دور يك ميز گرد» به جاي «مقابل نشستن با هر يك از اعضا» امكان جلوگيري از تشكيل ائتلافها، بروز اختلافات فيمابين هر دو عضو، اراده جمعي براي حل مساله و نيز قرار گرفتن همه در يك سطح و سمت مذاكره است. تعيين تاكتيك ديپلماسي دوجانبه با اعضاي برجام به نظر كارآمد نميآيد و در ادامه ممكن است ما را در گوشه رينگ قرار دهد. البته ديپلماسي چندجانبه خود تخصصي باريك و منحصربهفرد در مذاكره است و نيازمند روحيه و توانمندي ويژه.
در عين حال آنچه امروز پيش روي ايران و ۱+۵ قرار دارد چگونگي بازگشت همه طرفها به انجام تعهدات برجاميشان است. در اين مسير چند راهكار وجود دارد:
1- بيشتر در برابر بيشتر: فارغ از موافقت يا مخالفت نگارنده يا خواننده، با توجه به تاكيد طرفهاي غربي و منطقهاي بر محورهاي جديد گفتوگو با ايران يعني دفاعي و منطقهاي، يك راهحل در وراي ذهن و در حوزه نظر ميتواند ورود به گفتوگوهاي فراهستهاي به قصد به دست آوردن امتيازات فرابرجامي باشد. براي مثال علاوه بر تمديد محدوديتهاي برجامي مانند زمانگريز، غروب هستهاي و ... توافق در مورد برد موشكها و ... قرار دادن مذاكره با عربستان سعودي ذيل اين برنامه و نيز كاهش تنش در ديگر حوزههاي منطقهاي به صورت دو فاكتور ميتواند كارتهاي امتيازي باشد كه ايران با بازي كردن آنها به دنبال رفع تحريمهاي فرابرجامي كه از نخست اول انقلاب توسط ايالات متحده و اروپا وضع شده است و نيز امتيازات بيشتر اقتصادي، راهبردي و نظامي باشد. اين البته راه رفع تمام زمينههاي تنش فيمابين ايران و غرب است كه در شرايط كنوني چندان مقرون به واقع به نظر نميرسد.
2- كمتر در برابر كمتر: با توجه به خروج ايالات متحده از برجام و نيز آنچه ايران بدعهدي امريكا و غرب در زمان اجراي برجام مينامد (يعني عدم كار بانكها و شركتهاي غربي با ايران بهطور عادي بهرغم برداشته شدن موانع تحريمي موثر) ممكن است گرايشي را در جمهوري اسلامي به اين فكر بيندازد كه دست از كل امتيازات مندرج در برجام بكشد و در مقابل برداشته شدن بخشي از تحريمهاي هستهاي خود نيز تمامي محدوديتهاي برجامياش را رعايت نكند: براي مثال در سطح غنيسازي، مقدار آن يا مقدار مجاز وجود مواد غنيشده در خاك ايران. اين موضوع البته بيش از هر چيز به عنوان تضميني براي عدم خروج مجدد ايالات متحده از برجام يا عدم اجراي صحيح مطرح ميشود. اما در هر حال چون اين نسخه منجر به يك قرارداد جديد است نيازمند پذيرش طرفين و كسب موافقت سياسي حداقلي در داخل كشورها و پارلمانها خواهد بود.
3- پايان برجام: ايران با اعلام ترك مذاكرات و خروج از برجام خود را متعهد به هيچگونه محدوديت برجامي يا حتي پروتكل الحاقي نخواهد دانست و از بازرسيهاي آژانس خواهد كاست. در مقابل نيز طرفهاي مقابل برجامي و غيربرجامي از ابزارهاي ممكن خود استفاده ميكنند: ممكن است كار پرونده ايران مجددا به شوراي حكام آژانس و بعد به شوراي امنيت سازمان ملل متحد بكشد، تحريمهاي سازمان ملل كه طي قطعنامههاي ششگانه منتهي به ۱۹۲۹ بازگردند و حتي در صورت امكان مواجهههاي جديد نرم و حتي سخت در صورتي كه در يد امكان و جسارت طرفهاي مختلف باشند به اجرا در آيند. در واقع در اين موضوع هر طرف خود را در استفاده از تمام امكانات خود مجاز ميبيند و اگر فعلي را انجام نميدهد صرفا به علت صلاحديد خود است و نه محدوديتهاي بيروني.
البته راه عدم مذاكره يا طول زياد آن با توجه به مساله زمانگريز هستهاي و بازرسيهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي، همگرايي بيشتر اروپا و امريكا و بيطرف شدن روسيه و چين زمينه را براي چنين گزينهاي فراهم خواهد آورد و نهايتا ايران و ديگر كشورها را عملا به خروج از برجام و پايان آن با اعلام يا بدون اعلام خواهد كشاند.
4- متن اصلي برجام: بازگشت به متن موجود و اصلي برجام بدون تقاضاي هيچ طرفي براي هيچ موضوع فراتر از متن. اين موضوع طبعا اولين راهحلي است كه به ذهن ميرسد. در اين صورت ايالات متحده و اروپا نخواهند توانست تقاضاي هيچ بازرسي يا محدوديت بيشتري نمايند، نميتوانند تلاش كنند بندهايي مانند غروب هستهاي و محدوديتهاي تسليحاتي را كه در حال اتمام هستند مجددا به مذاكره بگذارند يا حتي چيزي را منوط به مذاكره در موضوعات ديگري همچون موشكي و منطقهاي كنند، چرا كه متن برجام و قطعنامه۲۲۳۱ شوراي امنيت روشن است و منوط و مشروط به هيچ مذاكره ثانويه يا حلوفصل مسائل ديگر نيست، ضمن آنكه ۱+۵ مقيد است تحريمها و محدوديتهاي برداشتهشده را به بهانه موضوعي ديگر بر ايران وضع نكند.
مساله حاشيهاي در اين مورد كه ممكن است موجب مطول شدن بازگشت به مذاكرات و اصل گفتوگوها شود رقابتهاي داخلي و برچسب سياسي دولت يازدهم و دوازدهم بر برجام كنوني است كه ممكن است در صورت نگاهي غيرحرفهاي كار را به قصد زدودن اين برچسب به تاخير اندازد و البته اميد است كه اينطور نباشد.
واقعيت اول اين است كه امكان گرفتن امتيازات بيشتر بدون ارايه امتيازات بيشتر در مقابل بسيار بعيد است و شايد بتوان گفت كه كارتهاي امتياز اساسي براي اين توازن جديد در صحنه ديده نميشود. واقعيت دوم اينكه جمهوري اسلامي ايران به واسطه تحريمهاي كنوني روزانه در حال پرداخت خسارتهاي مالي و سياسي است كه عقلا بايد تا حد ممكن جلوي آن را گرفت. واقعيت سوم اينكه تعويق تصميمگيري بيش از سردرگم كردن و تشنه كردن بيشتر طرفهاي مقابل هر روز بيشتر ايران را بيتصميم نشان داده و در نتيجه در گوشه قرار ميدهد.
بنابراين بايد تلاش كرد ضمن صرفنظر كردن از حواشي مانند مكان مذاكره يا تلاش براي تغيير شكل از ديپلماسي چندجانبه به گفتوگوهاي دوجانبه با واقعگرايي، قاطعيت در تصميم و كارآمدي در مذاكره (كه صرفا با استفاده از تيمهاي مختلف كارشناسي زبده حقوقي، ديپلماتيك، مالي و هستهاي ممكن است) يكي از راهحلهاي بالا يا ابتكاراتي جديد را برگزيد و اجرا كرد.
دانشآموخته دكتراي فلسفه (سياسي) از دانشگاه تهران