خاطرات سفر و حضر (88)
اسماعيل كهرم
در بمبئي (كه آن را امروز مومباي مينامند) بودم. بزرگترين حلبيآباد آسيا با حدود 5 ميليون نفر. امريكاي جنوبي با حدود 6 ميليون نفر بزرگترين حلبيآباد جهان را در خود دارد؛ خانههايي از حصير، تخته سهلايي، حلبي، فيبر، برزنت و خلاصه هر چه كه از آن بتوان چهار ديواري ساخت، در يك منطقه وسيع قرار دارند. گاه دو طبقه، طبقه بالا مانند تختهاي سرباز خانه بالا زده ميشوند و ساكنان طبقه بالا روي آن ميخوابند. تلويزيون و فيلمهاي هندي در هر دو طبقه با صداي بلند وجود دارند. تمام بعد از ظهر و شبها! تعداد ساكنان دو طبقهها تا 10 نفر! لااقل 5 بچه در هر خانه! چهرهها سياهچرده، لبها خندان و دندانها سفيد. در موقع بارندگي، صداي باران روي حلبيهاي شيرواني از فرسنگها شنيده ميشود. در هر كوچه و خيابان نهري از آب در وسط جاده روان ميشود. مردم چتر به دست وسط خيابان مينشينند در حالي كه پاهاي خود را دو طرف نهر گذاشتهاند، به اميد توقف باران! به راحتي ميتوان در اين حلبيآباد گم شد! تنها راهنماي جهتيابي، شيب تند محوطه حلبيآباد است. جالب آنكه اين حلبيآباد يك جاذبه توريستي در مومباي محسوب ميگردد.