ادامه از صفحه اول
شغل روي زمين يا كاغذ؟
اين رقم معادل سرمايهگذاري سالانه ۳۰۰ هزار ميليارد تومان است كه ظاهرا چنين سرمايهاي در دسترس دولت نيست و منابع تهيه آنها را نيز روشن نكردهاند. فراموش نكنيم كه نرخ تشكيل سرمايه در سالهاي اخير منفي بوده و وضعيت اشتغال نيز به تبع اين نرخ، منفيتر خواهد شد. كافي است كه گفته شود در دهه ۱۳۹۰، متوسط رشد سالانه تشكيل سرمايه كل، حدود ۵/۸- درصد بوده است و طي يك دهه نزديك به ۴۲ درصد از ميزان سرمايهگذاري كاسته شده است. در مصوبات شوراي عالي اشتغال براي رسيدن به هدف ايجاد 85/1 ميليون شغل اشاره روشني به محل تامين اين منابع نشده است. ولي ترديدي نيست كه اين منابع بايد وجود داشته باشد. با دست خالي نميتوان شغل ايجاد كرد. اينكه براي هر نهادي در ايجاد شغل سهميه تعيين شود، همان نتيجهاي را خواهد داشت كه در زمان احمدينژاد داشت. آمار ايجاد شغل را از گزارشهاي رسمي استانداريها و نهادهاي دولتي اخذ نميكنند. در زمان دولت اصولگرايان بارها اعلام شد كه سالانه 6/1 ميليون شغل ايجاد كردهايم، ولي نتايج آمارگيري مركز آمار خلاف آن را نشان ميداد و حتي در برخي از سالهاي مزبور، تعداد مشاغل كمتر هم ميشد. اين نوع رفتارها در سياستگذاري ايجاد شغل جز اتلاف منابع نتيجه ديگري ندارد. نكته مهمتر اينكه ايجاد مشاغل كماثر و با بهرهوري اندك، كمكي به افزايش توليد كشور نميكنند. شغل را بايد شركتها و افراد خلاق با ارزش افزوده بالا ايجاد كنند. مشاغل مستقل و فردي مشكلات خاص خود را خواهد داشت. عملكرد اين دولت در زمينه ايجاد شغل فقط از طريق گزارشهاي مركز آمار قابليت تاييد و رد دارد. بنابراين پيشاپيش گفته شود كه گزارش استانداريها و وزارتخانهها ملاك عمل و داوري نخواهد بود. اگر دولت به ايجاد اين تعداد شغل رسيد بدون ترديد بايد آن را موفقيت بزرگي قلمداد كرد. ولي اين حقيقت را فراموش نبايد كرد كه تامين بخشي از منابع لازم براي ايجاد اين تعداد شغل، هيچ راهي جز دسترسي به منابع ارزي صادرات نفت ندارد و بدون حل مشكل برجام، ايجاد اين تعداد شغل ممكن نيست. اگر واقعا ميتوانيم سالانه بيش از 2/1 ميليون شغل مولد و مفيد بدون دسترسي به ارزهاي نفتي ايجاد كنيم، بهطور قطع تا حالا يا حداقل در دولت قبلي اصولگرا چنين هدفي محقق شده بود. با برجام هم اين تعداد شغل را نميتوان ايجاد كرد چه رسد، بدون آن! تنها راه ايجاد اين تعداد شغل، در غياب منابع مالي لازم، آمارسازي روي كاغذ است.
طالبانِ درِ سیستان و بلوچستان
جریانهای فکری و اندیشهای که اکنون در بخشهایی از عام مردم نیز ریشه دوانده همواره مترصد چنین فرصتی بودهاند تا ظهور و حضور خویش را علنی نمایند و با اجرای سیاستهای بسته و محدود خطری را متوجه ترقی و امنیت و توسعه این استان پر قابلیت و دارای پتانسیل نمایند. حال چه فرصتی از این مغتنمتر و بهتر و هموارتر که با سلطه طالبان بر افغانستان و در دست گرفتن قدرت توسط ایشان زمینه ظهور تفکرات و جریانها و طیفهای مطبوع منطقه فراهم گردد و راه بر فعالیتهای علنی ایشان هموار تا سایه این تفکر همواره بر این استان محروم چون افغانستان مستدام گردد و مستولی و روان. طیف فکری فعال نزدیک به طالبان در سیستان و بلوچستان نیز جریان حامی پنجشیر به رهبری احمد مسعود را که عمدتا الیت و ترقیخواهان بلوچ هستند را با چوب غربگرا بودن، مشرک خواندن و وابسته ماندن رانده و منزوی نمودهاند و کم صدا و بیرمق. علیرغم اینکه طی سالهای گذشته روشنگری و آگاهسازی فراوانی به واسطه دسترسی اقشار تاثیرگذار جامعه به شبکههای مجازی در منطقه صورت گرفته اما همچنان طیفهایی هستند در مناطق مختلف همچون طالبان از رفتن دختران به دانشگاه خوف دارند و با یافتن فرصت مناسب نظر خویش را بر توده مردم تحمیل و تبلیغ مینمایند که همین امر سبب شده همچنان در مناطق دور دست و کمتر توسعهیافته بازدارنگی برای تحصیل دختران ایجاد شود. البته نمیتوان جریانات فکری و طیف نزدیک به طالبان را بسیار همهگیر و گسترده در منطقه عنوان نمود اما از سویی نیز نمیشود به سادگی از کنار فعالیتها و حضور و ظهور این جریان اقتدارگرا گذشت و دلمشغولیهای ایجاد شده در این باره را از نظر دور داشت یا دستکم گرفت و نادیده. در مقابل آن طیفهایی که خطمشی طالبان را دنبال می کنند و پیروی همواره جریانهای فکری و مذهبی معتدل و فعالی نیز هستند که با فعالیتهای خود به تبیین و تبلیغ اسلام واقعی و اعتدال در دین مشغولند تا شاید اثرگذاری اینگونه فعالیتها کمرنگ گردد و کمخطر. این مهم را نیز باید به یاد داشت که متاسفانه الیت و روشنگران و افراد اهل اندیشه منطقه در اقلیت هستند و کمصدا و بیپشتوانه. اکنون در این برهه مهم از تاریخ یک پرسش مطرح است و پررنگ که آیا قدرت گرفتن طالبان در افغانستان برای سیستان و بلوچستان که هممرز است و همسایه با این کشور و دارای کیلومترها مرززمینی مشترک؛ مانع توسعه خواهد بود و سلب امنیت و آرامش؟ یا نه راه را بر تکثر و تنوع فکری و عقیدتی باز خواهد نمود؟ با این وضعیت دیری نخواهد پایید که تاریخ پاسخ خود را از این سوال در منطقه خواهد گرفت.