آن روي سكه دانشگاه
درباره كتاب فساد دانشگاهي
محمد ذاكري
زيست دانشگاهي براي همه كساني كه به عناوين مختلف (دانشجو، مدرس، كارمند و مدير) و در بازههاي زماني گوناگون آن را تجربه كردهاند حاوي خاطرات شيرين و تلخ فراواني است. شرايط كلاس و نمره و محيط خوابگاه، سلوك با همكلاسيها و استادان و همكاران، ارتباط با كاركنان و مديران دانشگاه، قبولي در مقاطع مختلف يا استخدام و ارتقا، همگي ممكن است دربردارنده برخي خاطرات شيرين و آموزنده و البته برخي تجارب تلخ و گزنده باشد كه خصوصا براي دانشجويان در شكلگيري شخصيت علمي و كاري و رفتارهاي آتي آنان تاثيرگذار است. اما سكه دانشگاه روي ديگري هم دارد كه حاوي رفتارهاي ضد كار يا حتي فسادآميز است. روي ديگري كه از يك سو همواره تحتالشعاع فساد گسترده در حوزه سياسي و اقتصادي قرار گرفته و از ديگرسو به خاطر حفظ اعتبار و احترام دانشگاه و دانشگاهيان چندان به آن پرداخته نميشود. رفتارهايي همچون پرداخت پول و هداياي مختلف براي دريافت نمره، تبعيضهاي جنسيتي، قومي و زباني بين دانشجويان، بهرهكشي علمي اساتيد از دانشجويان در قالب همكاريهاي مشترك، پارتيبازي در ارايه خدمات آموزشي و اداري و... از مظاهر آشكار اين مناسبات ناسالم در محيط دانشگاه است اما ابعاد فساد دانشگاهي محدود به اين موارد نيست و لايههاي پنهاني نيز دارد. ويژگي اشكال فساد دانشگاهي در بسياري موارد آن است كه اين رفتارها گاهي اوقات در محيط آكادميك كاملا عادي و بديهي به نظر ميرسد و به سبب كثرت وقوع، قبح آن عملا از بين رفته است. داود حسيني هاشمزاده در كتاب خود با نام «فساد دانشگاهي؛ گونهشناسي، روش سنجش، علل، پيامدها و راهبردهاي مبارزه با آن» كوشيده است برخي ابعاد پيدا و پنهان فساد دانشگاهي را واكاوي كند. حسيني هاشمزاده متولد 1347 تهران و پژوهشگر حوزه مطالعات اجتماعي است و در سالهاي اخير تمركز مطالعاتي خود را روي حوزه فساد خصوصا فساد آكادميك قرار داده است. او در مقدمه كتاب ميگويد: «حال دانشگاه خوب نيست و بخشي از اين ناخوشاحوالي مربوط به رشد سرطاني فساد در ابعاد و حوزههاي مختلف فعاليتهاي دانشگاهي است كه يكي از دلايل آن هم تجاري شدن دانشگاه و رشد بيرويه آموزش عالي است...» و اين كتاب را برآمده از ربع قرن تجربه زيسته و ادراكاتش در نظام دانشگاهي و بيش از يك دهه مطالعه تخصصي در حوزه فساد معرفي ميكند. كتاب حاضر در پنج فصل سامان يافته است. فصل اول به مفهوم فساد، تعاريف آن از ابعاد گوناگون و دستهبنديها، گونهشناسي و سنخشناسي آن و معرفي مفهوم فساد پرداخته است. در فصل دوم پس از مروري بر پژوهشهاي پيشين در حوزه فساد و فساد آكادميك، نتايج پژوهش نگارنده با عنوان «بررسي وضعيت فساد دانشگاهي در دانشگاههاي شهر تهران» در قالب پيوست مفصل اين فصل ارايه شده است. در فصل سوم با عنوان گونهشناسي فساد در آموزش عالي، پس از مرور برخي ديدگاهها و گونهشناسيها از فساد آكادميك، چارچوب پيشنهادي مولف براي گونهشناسي فساد آكادميك در ايران مبتني بر كنشهاي متقابل چهار گروه دانشجويان، استادان، كارمندان و مديران در بستري كه نهاد سياست، حقوقي، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع آن را ميسازد ارايه شده است. همچنين گونهشناسي پيشنهادي خود را با سه گونهشناسي ديگر (فساد سياه، سفيد، خاكستري؛ فساد تصادفي، نظاممند؛ فساد خرد، كلان) انطباق داده است. در فصل چهارم پس از مرور برخي تجارب در سنجش فساد و طرح برخي مفروضات نظري، با ابتنا بر مدلهاي بررسيشده، مدل و ابزاري براي سنجش فساد دانشگاهي در ايران مبتني بر سه بعد ادراك فساد، تجربه فساد و ارزيابي فساد ارايه شده است. همچنين نويسنده ابزاري براي سنجش فساد در چند ماژول و مبتني بر ديدگاههاي ذينفعان مختلف اين حوزه مانند استادان، دانشجويان، كارمندان و مديران و تلفيق نظرات ايشان طراحي و معرفي كرده است. فصل پنجم نيز به تفسير و نتيجهگيري يافتههاي پژوهشهاي نگارنده و ديگران و بررسي علل و زمينهها و پيامدهاي فساد دانشگاهي و راهبردهاي مقابله با آن (در ابعاد سياسي، اقتصادي، بازرگاني و نظارتي، قانوني و قضايي، اطلاعرساني و آگاهسازي، مديريت اخلاق حرفهاي، اجتماعي و فرهنگي) پرداخته است. در نگاهي كلي، اين اثر به واسطه پرداختن به موضوعي خاص و مغفولمانده يعني فساد دانشگاهي و تجزيه و تحليل مولفهها و عناصر سازنده و اشكال مختلف وقوع آن حايز اهميت و ارزش فراوان است. به بيان ديگر، مطالعه آن و آگاهي از اشكال و مظاهر فساد دانشگاهي به منظور پيشگيري از وقوع آن و اجتناب از افتادن در دام كنشگران فاسد و سازوكارهاي فسادآلود براي همه بازيگران و ذينفعان نظام آكادميك لازم است. همچنين ميتواند چارچوب مناسبي براي انجام پژوهشهاي كاربردي در اين عرصه فراهم كند. در عين حال، به نظر ميرسد اشكالاتي در ساختاربندي كتاب و چينش مطالب وجود دارد كه ميتواند در ويراستهاي آتي مورد مداقه و اصلاح قرار گيرد. يكي از مهمترين اين مسائل تكرار چندباره برخي مطالب در متن كتاب است. مثلا شاخصهاي فساد دانشگاهي در پيوست فصل دو، فصل سه و فصل چهار كمابيش عينا تكرار شده است. در حالي كه ميشد با ادغام فصول سه و چهار و خلاصهسازي نحوه طراحي ماتريسها در فصل چهار و درج نتايج پيمايش نويسنده در انتهاي اين فصل (ارايه نتايج پس از طرح چارچوب اندازهگيري) از تكرار چندباره شاخصها و اطناب در متن جلوگيري كرد. اين چندبارهگويي شامل برخي تعاريف و مفاهيم و نقلقولها و پژوهشها پيرامون فساد نيز ميشود. در عين حال، فصل پنجم را ميتوان غنيترين فصل اين كتاب به لحاظ تحليلي، استدلالي و كاربردي دانست كه با قوت به تحليل زمينه و شرايط و علل وقوع و ابزارها و راهبردهاي مقابله با فساد دانشگاهي پرداخته است.