معلمها حالشان خوب نيست!
سازمان برنامه است و البته نفت. ببينيد براي آن مجموعهها چه انتخابهاي خوبي صورت گرفته است!!
دانشگاه امام صادق، جور همه دانشگاهها را از زمان تاسيس دارالفنون تاكنون كشيده است. شما به وزير پيشنهادي اول و اينك به اين پيشنهاد توجه كنيد، متوجه ماجرا ميشويد. نوع نگاه اين دولت هم به آموزش و پرورش راهبردي نيست. اين تلخكامي ما را بيشتر ميكند. آخر وقتي رييسجمهور فردي روحاني است، عامي انتظار دارد كه به اين حوزههاي فرهنگي با وسواس بيشتري بنگرد. حسن روحاني هم در معرفي وزراي آموزش و پرورش اقدام خاصي نكرد و جناب رييسي از آن هم بدتر. آخر اين درد را به كجا بايد برد كه قرار است اين سيستم انسان تربيت كند؛ آنهم انسان خوب، مومن، سالم، هوشمند و وطنپرست. قبلا ميگفتيم كه سيستم شاهنشاهي فاسد و ناكارآمد و وابسته بود. اما انصاف داشته باشيم. آنها تنها با يك قلم كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان براي اهداف خود چقدر موفق بودند. بياييد نگاهي به ديگر كشورها بيندازيم. سنگاپور سنگ بناي تحول خود در دوران «لي كوآن يو» و «گوچوك تونگ» را تنها بر دو راهبرد موثر نهاد. اصلاح نظام اقتصادي و بهبود سيستم آموزشي. آنها از سنگاپور فقير و كوچك كه زماني شاه ايران ميخواست از سر تفنن يا بلندپروازيهاي استراتژيك آن را بخرد، به يكي از غولهاي مالي و بيمه جهان بدل كردند.
سون اريك ليدمان كتابي دارد به نام «در سايه آينده». در اين كتاب به نظام آموزشي پروس اشاره ميكند. وي توضيح ميدهد كه در سايهسار خاندان هابسبورگ در اتريش و مجارستان، پيش و بيش از حساسيت امثال مترنيخ، وحدت فرهنگي آلمان تبليغ ميشد. آلمانيها پيش از ايجاد كشور آلمان متحد شده و روح وطنپرستي را آموخته بودند. آنها اولين مدرسه دخترانه خود را در سال 1873 بنياد نهادند و اين آغاز راهي شد براي تربيت زنان و مادراني كه ميتوانستند ذهنيت را در آلمان آينده تغيير دهند. سيستم آموزشي «هومبولتي» كه نام موسس خود را بر آن نهادهاند، سنگ بناي نظام آموزش و پرورش آلمان را پايهگذاري كرد. اين مدرسه نقش مهمي در محور شدن پروس داشت. آنها از كشوري حاشيهاي به مهمترين قدرت اروپا بدل شدند.
در انگلستان به مدرسه ايتون Eton College بنگريد. اين مدرسه در دوره هنري ششم در سال 1440 در 30 كيلومتري لندن در شهر ايتون تاسيس شده. از آن زمان تاكنون بدون ترديد يكي از مهمترين مدارس در تاريخ بشر است. يكي از مورخين درباره اين مدرسه نوشته بود كه در تاريخ قرن بيستم هيچ مدرسه ديگري نميتواند ادعا كند كه به اين تعداد افراد بزرگ را به جامعه معرفي كرده و در سطح جهاني تاثيرگذار بودهاند.
امروزه نمونههاي فراواني را ميتوان ذكر كرد. به سيستم كانادا بنگريد. در همين روزهايي كه ما در حال چانهزني وزير معرفيشده هستيم، مدارس كانادا دانشآموزان ايراني را با رقمي ميان 15 تا 20 هزار دلار در سال ثبتنام كرده و به مادرانشان هم اجازه همراهي و اقامت ميدهند. مي دانم كه خانوادههاي متوسط فراواني همه آنچه در توان دارند، ميفروشند تا بچههاي خود را از اين كشور فراري كه نه! مجبور به مهاجرت كنند.
فنلاند كشور متوسطي در اروپاست. در حاشيه قرار دارد و به دليل سرماي بالا و قدرت بالانسكنندگي در دوره جنگ سرد، خيلي محل توجه نبوده است. اما دو اتفاق اين كشور را در معرض توجه قرار داده است. اول نفوذ و ارتقاي زنان در ساختار سياسي آن كشور و ديگر انقلاب در نظام آموزش و پرورش. در اولي به سالمترين كشور جهان در مبارزه با فساد و ايجاد ساختار شفاف دست يافتهاند. در دومي با ايجاد سيستم آموزشي منعطف و قابل تغيير و متناسب با شرايط و نيازمنديها در كنار روح تعاليبخش مسووليتپذيري اجتماعي از دانشآموزان حافظان جدول ضرب يا فرمولهاي فيزيك و شيمي نساخته-كه در جاي خود چنين كرده است- بلكه از آنها انسانهاي مسوول و متعهدي به وجود آورده است.
برادران! خواهران!
والله ما در ساختن انسانهاي مومن، متعهد، راستگو، شريف، ديندار و آزاده شكست خوردهايم. رهبران انقلاب ما همگي يا روحاني بودند يا روشنفكران ديندار و وطنپرست. پس از چهل سال ما نه توانستيم جواناني مومن تربيت كنيم نه وطنپرست. با تبليغات و استثناها كاري ندارم. نگرش سيستمي ما به ساخت و اصلاح نظام آموزشي، غلط، نابجا ايدئولوژيك و ناكارآمد بود. با اين دست فرمان دولت جديد هم هيچ اميدي به بهبود نيست. مهمترين دغدغه مقامات تامين منابع مالي اين سيستم فشل است. اين واقعيتي است كه نميتوان انكار كرد. اما فراتر از آن، نوع نگاه ما به ساحت اين سيستم است. معلمها ديگر منزلتي ندارند. شما اگر نتواني با افتخار از شغلت دفاع كني، آدمي شكستخوردهاي. روزي، شايد روزي! در اين مملكت، معلمي شغلي والا محسوب ميشد، اما به عنوان يك استاد دانشگاه ميگويم كه ديگر چنين نيست. احمدينژاد با نيت و قصد ديگري گفته بود مدارك دكتراي اينها را بگذاريد در كوزه آبش را بخوريد! امروز اما چنين شده است. نه آن كس كه دانش بالاتري دارد مورد توجه است و نه آنكه تحصيلات و تجارب موفق دارد براي وزارت ديده ميشود. نان و نام در جاي ديگري است. دانشآموزان و دانشجويان ما زودتر از ما معلمها اين را فهميدهاند. در جامعهاي كه دانش و تحصيل، رقابت سالم و تلاش صادقانه ارزش نباشد، هر قدر هم اقتصادتان را بهبود ببخشيد، رنگ رستگاري نخواهيد ديد. من مجادلههاي ماركس و وبر درباره ترجيح هريك را خوب ميدانم، اما چيزي كه شمايان نميدانيد آن است كه تا زماني كه حال معلمهاي ما خوب نشود، حال جامعهتان خوب نخواهد شد. تا دير نشده اين مهم را دريابيد. هرچند بعيد ميدانم كه با مشغلههايي كه براي خود ساختهايد، فرياد معلمهايتان را بشنويد. اما بگذاريد همچنان اميدوار باشم.