تولدت مبارك آقاي مترجم
محسن آزموده
حالا را در نظر نگيريد كه دست زياد شده و كساني كه زبان ميدانند و خود را «مترجم» قلمداد ميكنند، بيشمار. در سالهاي آغازين دهه هفتاد كه تازه جامعه ايران از يك فضاي انقلابي و جنگزده سر بر آورده بود، ارتباطات و دسترسيها اين اندازه زياد نبود و همه نميتوانستند به راحتي به كتابها و منابع دسترسي داشته باشند. اين طور نبود كه با يك گوگل كردن بتوان زير و بم زندگي يك نويسنده را در آورد و آثارش را دانلود.
حتي براي دستيابي به سال تولد و فوت يك فيلسوف يا شاعر بايد به كتابهاي مرجع مراجعه ميكردي. بدون شك اين محدوديتها و كمبود امكانات، با مشكلات و معايب فراواني همراه بود، اما يك مزيت هم داشت. كسي كه در اين وادي گام ميگذاشت، انصافا بايد زحمت ميكشيد و استخوان خرد ميكرد. در نتيجه ميشد به نامش روي يك كتاب اعتماد كرد و تا حدودي با خيال راحت آن را خواند، به ويژه وقتي متوجه ميشدي كه نويسنده و مترجم مذكور، از جان و دل مايه گذاشته و تمام زندگياش را صرف اين كار كرده. خشايار ديهيمي يكي از اين نويسندگان و مترجمان بود.
آقاي ديهيمي از كودكي شيفته كتاب و ادبيات بود و در جواني و ايام انقلاب در حلقههاي نويسندگي و روشنفكري رفت و آمد ميكرد، اما در دانشگاه تبريز مهندسي شيمي خواند و چندي هم در اوايل دهه 1360 به كار در كارخانه لاستيكسازي مشغول شد. حتي به گفته خودش در زمينه صنعت لاستيك چندين كتاب تاليف و ترجمه كرد، ولي خيلي زود اين كار را رها كرد و دنبال عشق اصلي زندگياش يعني ادبيات و فلسفه و علوم انساني رفت و در سالهاي خاكستري آن دهه، به كار نمونهخواني و ويرايش و ترجمه در انتشاراتيها مشغول شد. اوجگيري كار او از ابتداي دهه 1370 آغاز شد، زماني كه با باز شدن نسبي فضاي سياسي و اجتماعي جامعه، اهل فرهنگ مجال بيشتري براي كار كردن يافتند.
بدون ترديد در اين سالها خشايار ديهيمي يكي از مهمترين و موثرترين چهرهها بود. او نه فقط با ترجمه و تاليف دهها كتاب و صدها مقاله و سرمقاله در روزنامهها و مجلات، بلكه با راهاندازي مجموعههايي چون نسل قلم، نقش موثري در آشنا ساختن جوانان با نامها و ايدههاي جديد ايفا كرد. كافي است نگاهي بيندازيم به عناوين كتابها و مهمتر از آن مترجماني كه در مجموعه پر و پيمان و اثرگذار نسل قلم با ديهيمي به عنوان سرويراستار و مترجم بسياري از آنها همكاري كردند: آرتور شوپنهاور، آرتور كوستلر، آلبر كامو، آلكسي دو توكويل، آندره ژيد با ترجمه خود ديهيمي.
آرتور ميلر، آيسخولوس و برتولت برشت با ترجمه حسن ملكي، افلاطون با ترجمه عزتالله فولادوند، آنا آخماتووا با ترجمه محمد مختاري، آندره برتون، آگوست استريندبرگ و اوژن يونسكو با ترجمه كاوه ميرعباسي، استاندال با ترجمه عبدالله توكل، الكساندر بلوك، الكساندر پوشكين و بوريس پاسترناك با ترجمه عبدالله كوثري، اسكات فيتز جرالد با ترجمه كريم امامي و... .
ديهيمي در طول دهههاي هفتاد و هشتاد خورشيدي، در كنار حضور مستمر و جدي در عرصه عمومي و واكنشهاي پر رنگ نسبت به وقايع سياسي و اجتماعي، كوشيد به آموزش ترجمه متون هم بپردازد و تجربههاي خود در اين زمينه را با جوانترها در ميان بگذارد. او از طعنههاي تند و بعضا غيراخلاقي ايرادگيران نااميد نشد و همچنان در راهاندازي مجموعهها و همراهي با مترجمان جوانتر دست بر نداشت. اما روزگار با اين نويسنده و مترجم سختكوش و دلسوز چندان خوب تا نكرد و اكنون چند سالي است كه نام او در حوزه عمومي و رسانهها كمتر شنيده ميشود. به كنج خلوتي پناه برده و كمتر در حوزه عمومي آفتابي ميشود. نميدانيم همچنان مينويسد و ترجمه ميكند يا نه، فعلا دلخوش هستيم به بازنشر آثار كثيري كه قبلا منتشر كرده و با خواندن آنها به ياد آن سالهاي شور و شوق و اميد ميافتيم. به عنوان يكي از خوانندگان ترجمههاي او كه به واسطه حرفه، افتخار ديدارهايي از نزديك با او را داشتهام، برايش آرزوي سلامتي و شادماني دارم و اميدوارم كه همچنان شاهد كتابها و نوشتههاي خوب و خواندني جديدي از او باشيم. با اميد.