رهبران و مديريت منازعه
با توجه به قدرتگيري نظامي چين يا آنگونه كه امريكاييها آن را توصيف ميكنند يعني «ترجمه قدرت اقتصادي به قدرت نظامي» كه نمونههاي آن را در همين سالهاي اخير و به ويژه ماههاي اخير در چين شاهد بوديم، باعث تقويت جنبه نظامي و امنيتي در روابط ميان چين و امريكا است. ادعاهايي كه امريكاييها در مورد افزايش توان هستهاي و توسعه زرادخانه اتمي چين مطرح ميكند و همچنين اقداماتي مانند آزمايش موشك فراصوت چيني باعث شده است مقامهاي ارشد نظامي امريكا هشدار جدي بدهند كه واشنگتن هنوز تهديد نظامي چين را به اندازه كافي مورد توجه قرار نداده است. امضاي پيمان جديد آكوس ميان استراليا، بريتانيا و امريكا هم نشانه ديگري از افزايش اين تنشها است. من تصور ميكنم كه تشديد رقابت را اگر بخواهيم در گفتمان سياست خارجي دولت بايدن تحليل بكنيم، احتمالا ابزاري براي چانهزني با چين در حوزههاي ديگر است. بحث اصلي آقاي بايدن و تيم امنيت ملي بايدن اين است كه امريكا در رقابت با چين بايد خودش را تقويت كند و در مرحله بعد بتوانيم با متحدين و موتلفينمان گفتوگو و همكاري كنيم تا بتوانيم قدرت چين را مهار كنيم. اين نوع رفتار، يك الگوي رفتاري بسيار رايج در ميان تيم سياست خارجي آقاي بايدن است كه همين اخيرا هم شاهد بوديم كه بحث توقف فروش نفت ايران را مطرح كرده بودند و مدعي شدند كه نفت كافي در بازارهاي جهاني وجود دارد و نيازي به نفت خام ايران در بازار نيست. مطرح كردن اين موضوع در آستانه ديدار ميان بايدن و شي، در واقع ايجاد يك اهرم فشار تازه در گفتوگوهاي پيش رو است كه امريكا از طريق آن بتواند امتيازهاي بيشتري از طرف چيني بگيرد.
دولت بايدن ميراثدار سياست دونالد ترامپ درخصوص چين است. سياست خارجي دولت ترامپ در قبال چين، سياست منسجم معطوف به يك هدف معين نبود. در خاطرات جان بولتون، مشاور امنيت ملي رييسجمهوري پيشين امريكا، به تناقضها، ناهماهنگيها و ناسازگاريهاي متعدد سياسي بين مقامهاي ارشد دولت ترامپ اشاره شده است، از جمله اختلافنظرهاي آقاي ترامپ و منوچين با آقاي پمپئو و ديگران در رابطه با چين، چندينبار مورد اشاره قرار گرفته است. در اين نوشتهها به روشني مشخص است كه دونالد ترامپ در ديدارها و مكالماتي كه دو طرف دارند، مقهور توانمنديها و هوشمنديهاي ديپلماتيك شي جينپينگ ميشود. در اين ديدارها شي تلاش ميكند كه روي نقاط مورد تاكيد و اولويتهاي ترامپ اصرار كرده و او را با خودش همراه كند. در سياست دولت فعلي امريكا، ميتوان شاهد انسجام بيشتري در حوزههاي سياست رويارويي با چين بود. امريكاييها ابزارهاي مختلف را در حوزههاي مختلفي كه با چين تنش دارند، فراهم ميكنند تا اين ابزارها را به يك قدرت ديپلماتيك در ميز مذاكره تبديل كنند و از آنها به عنوان اهرمهايي براي مواجهه با توانمنديها و قدرت چين استفاده كنند. اينكه آقاي شي، رييسجمهور چين چه نگاهي به دولت چين دارد و اينكه آيا ميتواند از پس تيم جديد سياست خارجي امريكا بر بيايد يا نيايد، معلوم نيست. اما من تصور ميكنم كه در آستانه تحولاتي كه درون چين در حال رخ دادن است و مناسبتهاي سياسي
پيش رو از جمله كنگره حزب كمونيست چين، شي جينپينگ تلاش ميكند كه كمترين امتياز را به امريكاييها بدهد و بيشترين امتياز را از آنها بگيرد. اينكه چه نتيجهاي حاصل خواهد شد، بايد منتظر بود و ديد. بحثهاي تجاري ميان امريكا و چين، بحثهايي هستند كه چين آمادگي امتياز دادن در مورد آنها دارد، اما به شرط اينكه امريكاييها دست چينيها را در برخي حوزهها باز نگاه دارند و اجازه دهند آنها سلطه تجاري خود را در بعضي حوزهها حفظ كنند.