• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5073 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۴ آبان

درباره مردي كه فكر مي‌كرد ايتاليايي‌ها جانوراني بدوي هستند

ماركو فان باستن چطور ساخته شد؟

آريگو ساكي ترجمه: مرضيه حسين‌خاني

آريگو ساكي نابغه ايتاليايي دنياي مربيگري در مطلبي كه در گاردين به چاپ رسيده در مورد رابطه خودش با ماركو فان باستن فوق ستاره هلند و ميلان در دهه ۸۰ و ۹۰ ميلادي توضيحاتي داده است. به گزارش روزنامه اعتماد، ساكي در اين يادداشت نوشته: 

ماركو فان باستن شخصيت بسيار خاصي داشت. يك بازيكن درخشان كه حتي با بهترين مهاجم عصر مدرن يعني رونالدوي برزيلي هم حاضر نبودم او را عوض كنم. 
ماركو يك پسر خوب و يك قهرمان استثنايي بود كه استعداد منحصر به‌فردي داشت. در آغاز من سخت كار كردم تا به او بفهمانم ما ايتاليايي‌ها جانوران بدوي نيستيم. ماركو اگر پايش مشكل پيدا مي‌كرد به يك متخصص هلندي پا مراجعه مي‌كرد. اگر دندان درد داشت مي‌رفت پيش دندانپزشك هلندي. براي كوتاه كردن مو سراغ آرايشگر‌هاي هلندي را مي‌گرفت. 
من به او مي‌گفتم: «فقط يادت باشد ماركو زماني كه ما جام جهاني را برديم تو هنوز زير آب بودي!» درنهايت ما او را متقاعد كرديم. فان ‌باستن در ميلان بود كه تبديل به اين بازيكن شده بود. او هرگز در هلند برنده توپ طلا نمي‌شد. يك بار وقتي از تيم ملي برگشت به من گفت: «رييس! ميلان بهتر از هلند بازي مي‌كند و من اينجا لذت بيشتري مي‌برم.»
در موقعيتي ديگر ما در حال تماشاي بازي پسكارا و ناپولي از تلويزيون در ميلانلو (زمين تمرين ميلان) بوديم. پسكاراي جيواني گالئونه ناپولي را محاصره كرده بود و ناپلي‌ها نمي‌توانستند خودشان را خارج كنند و با مهاجمان ارتباط برقرار كنند. گفتم: «ماركو دوست داشتي در ناپولي با مارادونا بازي كني؟» پاسخ داد: «با اين شكل بازي من به زودي آنجا را ترك مي‌كردم.»
براي جلب اعتماد او و غلبه بر خوي هلندي‌اش مقدار زيادي شامپاين مصرف كرديم و درنهايت او به يكي از متقاعدترين قهرمانان اين بازي تبديل شد. زيرا فهميد كه بازي ما او را به سطحي عالي رسانده است. فرانك رايكارد در يك باشگاه ايتاليايي ديگر خوب عمل مي‌كرد. آنها از همان روشي كه خودش بلد بود از او استفاده مي‌كرد، اما فان باستن نمي‌توانست تيم ديگري را پيدا كند كه بتواند هميشه حمله كند. تيمي كه بازيكنان در آن محكم و فشرده در اطرافش بمانند و آماده خدمت‌رساني مدام به او باشند. 
به او يادآوري مي‌كردم: «ماركو من چهار مدافع انتخاب مي‌كنم. شما يك تيم 10 نفره را تشكيل مي‌دهيد. شما به دروازه‌بان نياز نخواهيد داشت. ما بايد توپ‌ها را در ميانه راه قطع كنيم. شما بايد آن را باز پس‌گيري كنيد. اگر در ۱۵ دقيقه اول موفق به گلزني شويد ما بازي را خواهيم برد.» مي‌خواستم به او نشان بدهم كه چهار بازيكن خوب كه سازماندهي بشوند قوي‌تر از ۱۰ بازيكني هستند كه بي‌برنامه كار مي‌كنند. 
من او را به مسابقه مچ‌اندازي دعوت كردم اما هيچ كدام از ما نتوانست بازوي ديگري را پايين بياورد. او شك كرد كه من به‌ طور كامل فشار نمي‌آورم. درواقع حق با او بود. من بازوهاي ورزيده‌اي داشتم. من مي‌توانستم ۹۰ كيلو پرس سينه بزنم. يك بار ادگار داويدز را به چالش فرا خواندم تا ببينيم چه كسي مي‌تواند با يك دست بيشتر بارفيكس برود. من با 10 حركت كار را تمام كردم. 
براي نشان دادن موقعيت مناسب به ماركو هنگام پرس مجبور شدم هزاران بار در بلندگو فرياد بزنم. هزار بار ديگر مجبور شدم برايش نمودار بكشم. بايد به او مي‌فهماندم كه وقتي حمله تمام شد نبايد در كناره‌ها استراحت كند. او بايد در موقعيت فعال بماند و آماده دريافت پاس يا شكار توپ باشد. وقتي اين درس وارد مغزش شد و او كاملا به ارزش‌هاي خود پي برد در پرسينگ هم تبديل به يك پديده شد. 
همه در ميلان من حركت‌هاي رو جلوي فرانكو بارزي را به ياد مي‌آورند يا خشم و تعصب رودگوليت را. اما عده كمي پيگيري ماركو هنگام پرس حريف را به ياد مي‌آورند. چندي پيش ماركو در مراسم شام با رايكارد اعتراف كرد: «فرانك ما بايد مجسمه‌ آريگو ساكي را بسازيم كه به ما درس پرس كردن ياد داد.»
به عنوان يك مربي او اين درس را حتي بيشتر آموخت و توانست سوءتفاهم‌هايي را كه اغلب در روزهاي اول باعث مي‌شد ما با هم بحث كنيم را متفاوت ببيند. 
وقتي ميلان را ترك كردم در مورد تيم حرف زدم. با وجود آنكه برخي نوشتند كه من گفتم «بدون من ديگر چيزي برنده نخواهيد شد» من يك چيز كاملا متفاوت گفتم. من گفتم شما هنوز مي‌توانيد جام به دست بياوريد اما نه با همان روش، نه به سبك ما.
جام تنها چيزي نيست كه يك تيم را مي‌سازد. اين در مورد تشخيص آن، روش منحصربه‌فرد بودن و سبك آن هم مي‌شود. بعد گفتم با همه ‌چيزهايي كه به شما آموختم اكنون استاد فوتبال هستيد. همه شما مي‌توانيد مربيان خوبي شويد.
از بين شاگردانم سه مربي يعني دونادوني، رايكارد و فان ‌باستن و همچنين دو مربي فاتح ليگ قهرمانان اروپا يعني آنچلوتي و رايكارد ظاهر شدند. با اين حال دانش براي تبديل شدن به يك مربي خوب كافي نيست. شما به حرفه‌اي بودن و علاقه نياز داريد. مثلا گوليت اشتياق نداشت. طبيعتا من آنچلوتي را كه مربيگري را در كنار من آغاز كرد، بسيار دوست دارم اما بايد بگويم كه در تيم‌هاي فان باستن است كه من خودم را ديده‌ام. 
يك‌بار زماني كه او سرمربي هلند بود، اعتراف كرد: «رييس حالا كه به جايگاه مربي رفتم مي‌فهمم چقدر برايت مشكل ايجاد كردم.» من پاسخ دادم: «اگر اين حالت را خوب مي‌كند بايد بداني در عوض مشكلات زيادي را هم براي من حل كردي.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون