اللهيار صيادمنش، از زوريا لوهانسك تا صيدا...
تمام پاييز مرا گرم كن!
اميد مافي
بختش بلند بود و قدمش سبك. آنقدر سبك كه وقتي مجوز ورود به آوردگاه را گرفت به ناگهان در تلاطمي غريب ورق برگشت و ارتش شكستخوردهاي كه به طرز دهشتناكي پشت ديوار صيدا مانده بود به ناگهان از خاكريز لبنانيها گذشت و تمام.پسر ۲۰ سالهاي كه درست هشت ماه پيش در پايان يك فصل يخزده آخرين نمايش ملي خود را برابر سوريهاي سمج انجام داده بود، وقتي انگشت اشاره موسيو دراگان را به سوي خود ديد لختي جهيد و جلدي در آوردگاه مملو از سكوت حاضر شد تا خط آتش تيم ملي با ايستايي و ركود خداحافظي كند و صداي رگبارها گوشها را كر كند.فقط نوزده دقيقه نمايش در پنجشنبهاي كه تحفهاي به نام فوتبال تا واپسين ثانيهها كارد را بر استخوان ما فرود آورده بود، كافي بود تا پسري كه به انتخاب مجله گاردين در فهرست ۵۰ استعداد برتر دنيا قرار گرفت عصاي دست نيمكت رنجور تيم ملي شود و راه پيروزي يوزپلنگاني كه همراهش دويدند و از بيشهزارها به سلامت گذشتند را صاف و هموار كند.جگرگوشه آمل شايد آنهنگام كه بذر روياهاي كودكانهاش را در كوچههاي نمور و خيس آنسوي درياي مازندران ميافشاند هرگز تصور نميكرد روزي روزگاري با جامه زوريالوهانسك در فوتبال اوكراين بدرخشد و در عصرهاي سرد آنسوي درياي آزوف كولاك كند و دوآتشههاي چشم آبي را به هفت آسمان سوق دهد.از آمل اما تا كييف راه زيادي نبود و او كه ميخواست پلههاي ترقي را يكشبه طي كند پس از چندسال هنرنمايي در استقلال، فنرباغچه و استانبول اسپور چمدانهايش را به مقصد سرزمين سردسيري بست تا پاي رواق سرما، گرما را براي قشون غولكش فوتبال اوكراين به ارمغان بياورد و از پلكان آفتاب ولرم بالا رود.پنجشنبه در معركه صيدا گرچه اللهيار صيادمنش پاگشايي نكرد و كاخي از طلا با خشتهاي نقرهاي نساخت، اما تاثيري شگرف در رساندن كشتي تيم ملي به ساحل نجات داشت و با فرارها و دريبلهاي خود كاري كرد تا مدافعان لبنان با اشتباهات نابخشودني و خبطهاي ويرانگر سر از دوزخ درآورند. حالا نخستين گلزن دهه هشتادي ليگ برتر و جوانترين توپچي دربي سرخابي آماده است تا در غياب مهدي طارمي يا هر مهاجم ديگري به برگ برنده غريبه كروات بدل شود و پيشاني حمله ايران را بيمه كند.شايد او بتواند در برزخ امان به نجاتدهنده اردوگاه تيم ملي بدل شود و زير برگه صعود به جام جهاننما را امضا كند.بيشك اسكوچيچ در دالان انتظار از اعتماد به جوان پرشوري كه روزگاري لقب سوپرايز ويلموتس را به خود اختصاص داده بود ضرر نخواهد كرد. شكارچي برنايي كه ميتواند در فراموشان اين برگريزان مام ميهن را گرم كند و چراغهاي خاموش را با هنر خويش روشن نگه دارد.