• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5074 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۵ آبان

ادامه از صفحه اول

بي‌معنايي يك بيانيه 

اين بدان معنا است كه اتفاق رخ‌داده در ۲۸ خرداد از نظر آنان امري عادي و ساده بوده است. در حالي كه اين رويداد يك شكست بزرگ نه از اصولگرايان بلكه از جامعه و مردم بوده است. اصولگرايان كه شكست بزرگ‌تري خوردند و هر سرمايه‌اي را كه مي‌توانستند داشته باشند، سوزاندند، تا به اين وضع رسيده‌اند. البته به آنان اعتراضي نمي‌توان داشت چرا كه اين راه را انتخاب كرده‌اند، ولي آيا اصلاح‌طلبان و جبهه اصلاحات هم گمان مي‌كنند مي‌توانند بر همان مسير ادامه دهند؟ گويي كه نه خاني آمد و نه خاني رفت.  هرگونه موضع‌گيري به نام اين جبهه تحت راهبرد، تشكيلات و افراد قبلي بي‌معنا و تهي از پيام سياسي سازنده است، مگر اينكه يك بازنگري اساسي در سه وجه مزبور صورت گيرد و به روشني اعلام شود كه اشتباهات در كجا بوده است. ۲۸ خرداد نه فقط يك شكست راهبردي و حتي تشكيلاتي كه يك شكست اخلاقي بزرگ نيز بود. تقليل امر سياست به كمپين‌هاي انتخاباتي و تكنيك‌هاي بازاريابي و جعل نظرسنجي و تبليغات سطحي، شكستي بود كه هيچگاه  فراموش  نخواهد شد.


فورواردي كه  عاقبت فوتباليست نشد!

خدايا چقدر سياست‌ورزي مسوولان ديروز و امروز ما شبيه نقش اسفنديار عبداللهي در تيم فجر شهرك مهاجرين دزفول است. نمي‌دانم، شايد من دچار اشتباه شده‌ام و خيلي هم اوضاع مملكت خوب است. اما آن مقدار كه من مي‌فهمم، كشورهاي دنيا در حال پاسكاري، دريبل زدن همديگر، بده و بستان، امتياز گرفتن، حمله به‌موقع و دفاع موقع، اجراي تاكتيك و تكنيك در زمين سياست در جهت حفظ و غناي منافع ملي خود هستند و ما دقيقا مانند فوتباليست قصه، دور خودمان مي‌چرخيم‌. تكليف اكثر كشورهاي نزديك و هم‌رده ما براي ۱۰، ۵۰ و ۱۰۰ سال آينده تقريبا روشن است و ما دلخوش به مشتي حرف مفت و شعار تو خالي هستيم. اميدوارم اين برداشت صورت نگيرد كه منظور من دولت جناب آقاي رييسي است، به هيچ‌وجه. كما اينكه در دوره‌ دولت‌هاي قبل - از خاتمي، احمدي‌نژاد و روحاني- نيز بر همين عقيده بودم و در يادداشت‌هايي نقد خود را بيان كرده‌ام. چه خبر است؟ در داخل اقدامات اجرايي ما با هيچ متر و معيار متعارفي قابل اندازه‌گيري نيست. ماشين اقتصاد فرسوده ما عن‌قريب در حال پاشيدن است، اعتماد عمومي در نازل‌ترين حد خود قرار دارد، فرهنگ ملي و مذهبي فرسنگ‌ها دور از مفهوم خود است و دچار زوال و فقر شده است، محيط‌زيستي براي ما باقي نمانده است، زيرساخت‌هاي صنعتي قديمي اين كشور پوسيده است، صنايع نفتي هن و هن كنان مانند پيرمردي فرتوت از همسايگان با انگيزه عقب افتاده و مثلا قطر و امارات و حتي بحرين در حال پادشاهي در منطقه هستند و آب، برق، گاز و كشاوزي هم شرايط نامناسبي دارد. اين درحالي است كه نمايندگان محترم مردم در مجلس شوراي اسلامي يا از افزايش جمعيت تا سقف ۲۰۰ ميليون سخن مي‌گويند، يا نگران چند تار موي دختران ايراني هستند. ائمه جمعه ما ريشه مشكلات را در سستي ايمان مردم جست‌وجو مي‌كنند، آن دگر بزرگوار دغدغه چند همسري دارد و الي ماشاءالله... و به قول سعدي عليه رحمه: «تبه گردد آن مملكت عنقريب / كز او خاطرآزرده گردد غريب» كشورهاي جهان همه با هم مشكل دارند و منافع ملي به حدي براي‌شان مهم است كه امريكا و انگليس براي ساخت چند زيردريايي با سوخت اتمي، فرانسه را دور مي‌زنند و با استراليا وارد معامله مي‌شوند. چين و روسيه ساختارا و ذاتا مي‌خواهند سر به تن امريكا نباشد ولي مغز آدم سوت مي‌كشد وقتي متوجه ميزان مراودات و معاملات اين كشورها با هم مي‌شود. ويتنام و ژاپن كه از امريكا زخم واقعي خورده‌اند نيز به همين صورت‌. اين يعني اينكه اينها دارند با هم بازي مي‌كنند و تكنيك‌هاي خود را در زمين پياده مي‌كنند، گاهي اين پيروز مي‌شود و گاهي آن و اين بازي در ديپلماسي ادامه دارد. ما چه كار مي‌كنيم؟ منافع ملي ما كجاست؟  هيچ ايراني راضي به ذلت كشور در برابر خارجي‌ جماعت نيست، اما اگر از ناحيه عملكرد و رويكرد خودمان ذليل شده‌ باشيم، تكليف چيست؟ خوب نگاه كنيد، اردوغان و علي‌اف براي ما شاخ و شانه مي‌كشند و آهنگ سرزمين‌هاي شرقي عثماني كرده‌اند. اسراييل بيخ گوش ما در باكو، عربستان، امارات، بحرين و كردستان عراق است. بشار اسد مترصد فرصت است كه منافع خود و كشورش را در روابط جديد خود با دنيا و به خصوص اعراب تعريف كند. دير يا زود برادران لُنگ‌پوش يمني با هم كنار مي‌آيند و مابقي شبه‌متحدان ما نيز وابسته به شرايط مالي ايران تصميماتي را براي دوام خود در جهان امروز خواهند گرفت. ما چه كار مي‌كنيم؟ نفع ما در كجا است؟ واقعا اگر باورمان شده كه كاخ سفيد را حسينيه خواهيم كرد و شدني است، من اول از همه كفن‌پوشان آماده‌ام در اين راه سهم خود را ادا كنم. آقايان مسوول ايراني، مثل فوتباليست اين داستان سردرگم نباشيد. 
خدا وكيلي اگر اين كاره‌ايد، پاسي بدهيد، دريبلي بزنيد، گاهي عقب‌نشيني كنيد و به دفاع كمك كنيد، گاهي جناحين و ميانه‌ ميدان را امتحان كنيد و حمله كنيد و گل بزنيد و گل بخوريد. چه مي‌دانم يك خاكي بر سرمان بريزيد. اگر هم اين كاره نيستيد، انصافا، اسلاما، ايرانا و اخلاقا اينقدر با روح و روان و حال و آينده اين ملت و مملكت كلنجار نرويد.

 

لوح زرين شجاعت، تعلق مي‌گيرد به سيد ابراهيم رييسي؟

به علاوه رييس‌جمهور مي‌داند ناهماهنگي تيم اقتصادي دولتش (همان‌گونه كه در دولت قبل هم زحمت‌آفرين بود) پاشنه آشيل است.  با اين همه رييسي اگر «مرگ يك‌بار، شيون يك‌بار» را بپذيرد و چنين تصميم بزرگي بگيرد، متهورترين رييس دولت بعد از انقلاب خواهد بود و اين اقدام را در كارنامه‌اش ثبت خواهد كرد. همراه بودن مجلس و نهادهاي حاكميتي با رييسي حتما به او قوت قلب خواهد داد كه در مواجهه با اين ريسك بزرگ كم نياورد، اما نقش مشاوراني كه ممكن است هر لحظه نقاشي پوپوليسم را در برابر ديدگان او بگيرند و به رياست دولت چهاردهم هم اميدوارش كنند، مي‌تواند پوست خربزه‌اي براي لغزيدن و شبيه شدن به روساي دولت‌هاي قبلي باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون