علي ولياللهي
ماه گذشته ماه حواشي فدراسيون بدنسازي و پرورش اندام بود. از پناهندگي چند ورزشكار زيرمجموعه اين فدراسيون تا دعواي دو مليپوش در اردو تا لغو اعزام تيم ملي به مسابقات آسيايي و درگيري در هتل اسكان تيم ملي. سكانس پاياني اين حواشي ويديويي بود از مصطفي صابري عضو تيم ملي كه با چشماني اشكبار در مورد عدم سفر تيم به مسابقات آسيايي حرف ميزد. ويديويي كه به سرعت فضاي مجازي را درنورديد. يك كوه عضله كه بسته پاستيل را به دست گرفته و اشك ميريزد چيزي نيست كه هر روز اتفاق بيفتد. در مورد عدم اعزام تيم و اتفاقاتي كه رخ داده شايعات گوناگوني مطرح شد و به خاطر عدم موضعگيري صريح رييس فدراسيون هيچكس متوجه نشد دقيقا چه اتفاقاتي افتاده است. اما مصطفي صابري همان ورزشكار گريان در گفتوگو با «اعتماد» در مورد اين اتفاقات توضيح داد.
شايعه شده به خاطر پناهنده شدن چند ورزشكار اعزام شما به مسابقات لبنان لغو شد.
اين شايعه نيست، واقعيت است. وقتي دو تا ورزشكاري كه تازه به دوران رسيدهاند و استيج شهرشان را هم نديدند يكهو ميآورند تيم ملي معلوم است هوا برشان ميدارد. كسي كه زجر كشيده باشد، آدمي كه ورزشكار باشد هرگز تن به اين نميدهد كه برود پناهنده شود و يك جورهايي نارو بزند به تيم ملياش. اينها بچههايي بودند كه نه ورزشكارند و نه حرفهاي. در حد يك سيكس پك و يك پشتك وارو هستند. اينها آمدند در يك ورزش نوپا به اسم فيتنس چلنج و رفتند اسپانيا و متاسفانه فرار كردند.
پناهنده شدن آن افراد تصميم شخصي بوده ولي به نظر روي شرايط تيم اثر گذاشته درست است؟
صددرصد، وقتي اتفاق ميافتد اول خود ورزشكار چون فرار كرده با گرفتن ويزا به مشكل برميخورد. بعد هم فرار اينها بقيه ورزشكاران را دچار بحران ميكند. ما بابت گرفتن ويزا براي هر كشوري به مشكل ميخوريم. ما در اين زمينه مشكل داشتيم و وقتي اين اتفاقات ميافتد مشكل بيشتر هم ميشود. متاسفانه در همان برهه يك ورزشكار پاورليفتينگكار هم پناهنده شد و وقتي همه اينها جمع شد چوبش را ما خورديم. مايي كه چند سال در رژيم بوديم. سختيهاي زيادي كشيديم. حقمان را خوردند. اما به هر حال با هر سختي توانستيم برسيم به تيم ملي. ولي متاسفانه دقيقه ۹۰ كه نه، دقيقه ۹۵ به ما گفتند شما اجازه خروج از ايران نداريد.
نميشد با يكسري تضمين مشكل حل شود؟
از ما سفته گرفتند. از همه بچهها گرفتند. امضا كرديم و تعهد داديم. نه تنها ما سفته داديم كه اسپانسر تيم هم سفته داد. نميدانم داستان چي شد كه هيچ كدام از اينها جواب نداد. شايد هم به خاطر فوتبال بود، چون تيم ملي در لبنان بود و گويا چهار، پنج ساعت ساكهاي بچهها را گشته بودند كه ببينند مبادا پول جابهجا كرده باشند و از اين داستانها. خلاصه ما نفهميديم به خاطر اين مسائل بود يا آن مسائل! ولي آخرش چوبش را ما خورديم كه هيچ تقصيري نداشتيم.
بعد شما آن ويديو را منتشر كرديد. فدراسيون براي شما چه كار كرد؟
متاسفانه شب اعزام كه آن داستانها پيش آمد همه مسوولان فدراسيون گذاشتند و رفتند. ما را مثل بچه يتيمها ول كردند در هتل و خداحافظ. حالا گفتند ميخواهند مراسمي بگيرند براي تجليل از جهانيها و تقدير از آسياييها. چه فايده؟ اينقدر ما هزينه كرديم و زحمت و زجر كشيديم براي اينكه برويم با يك بدن خوب يك مدال آسيايي براي پرچم كشورمان و شهرمان به دست بياوريم. حالا چطور ميخواهند تقدير كنند؟ يكي گفت احتمالا مقداري پول به عنوان خسارت در حد بيست، سي تومان بدهند. من گفتم حاضرم يك ميليارد بدهم آنها استرسي كه آن شب به ما وارد شد را از ما بگيرند. آن فشاري كه به ما وارد شد برود روي آنها. قابل جبران نيست آقا! تقدير به در ما نميخورد. عمر ما سوخت. ما روزي يك ميليون تومان خرجمان ميشود. ماهي ۲۵ تا ۳۰ ميليون هزينه ميكنيم. بعد زندگيمان هست. خانواده، زن و بچه، اشكهاي كساني كه دور و برمان هستند. اينها چند ميارزد؟ قيمت دارد؟ ندارد! به يكي از مسوولان گفتم منت سر ما نگذاريد! شيخ دياباته در استقلال بازي ميكرد و بابت هر گل ده هزار دلار پاداش ميگرفت. باشد ايشان حرفهاي بوده. مگر ما حرفهاي نيستيم؟ ما سرباز وطن باشيم، در اختيار تيم ملي باشيم، حرفهاي رفتار كنيم، سوخت بدهيم بعد بيايند سي ميليون تومان بدهند! منت هم بگذارند. ولي يك خارجي بيايد اينجا يك گل بزند ده هزار دلار به او بدهند.
پيشنهاد خودتان به فدراسيون چيست؟
ما گفتيم هزينه ۴ ماه آمادهسازي ما را پرداخت كنند و ما را به يك مسابقه رسمي، نه يك تورنمنت الكي، بفرستيد. ما با پرچم تيم ملي و لباس تيم ملي اعزام شويم به مسابقهاي كه در تقويم فدراسيون جهاني آمده است. به ما گفتند آخر سال قرار است ايران يك كاپ آسيايي برگزار كند و ما هم شركت كنيم. كدام تيم ميآيد در اين مسابقه شركت كند؟ بايد خودمان با خودمان مسابقه بدهيم.
آن شب كه اعزام شما لغو شد، رييس فدراسيون حضور نداشت و برخي از شما خواستار استعفاي ايشان شديد.
رييس فدراسيون رييس است! بلد است كجا باشد كجا نباشد. رييس جايي ميرود كه همه چيز گل و بلبل است. وقتي ميداند خبر بدي كه قرار است بدهد چه عواقبي دارد نميآيد جلوي بچهها. آن شب بچهها توي رژيم بودند. قند خونشان پايين بود. سختيهاي زيادي كشيده بودند. از زن و بچهشان زده بودند. خانه، ماشين يا باشگاهشان را فروخته بودند تا بتوانند مسابقه بدهند و كارشان را تمام كنند. خيلي از بچهها ميخواستند با اين مدال آسيايي پرونده مسابقاتشان را ببندند. بيشتر بچهها از جمله خودم ميخواستيم اين كار را كنيم، چون الان شرايط اقتصادي جوري نيست كه بخواهيم مسابقه بدهيم. در اين ايام كرونا هم كه كلا باشگاهها تعطيل بود. به خصوص اسم ميبرند ميگفتند باشگاههاي بدنسازي! رييس فدراسيون در چنين شرايطي چرا بايد بيايد؟ بيايد كه دعوا شود؟ تعدادي از مسوولان آمده بودند و يك عده موافق و مخالف. بعضي از بچهها را هم گذاشته بودند دعوا كنند و به نوعي به عنوان چماق از آنها استفاده كنند. نه اينكه بخواهند به نفع ما كاري كنند. به نفع خودشان دعوا كردند. اينها كه به خاطر ما دعوا كردند سه ساعت بعد كجا بودند؟ پيش زن و بچههايشان. حتي نيامدند بگويند شما داغ ديدي بياييد يك ضيافت شام براي شما بگيريم يك غذايي بخوريد! بگويند شما ۶ ماه است سينه مرغ آبپز خورديد حالا امشب يك غذاي درست حسابي بخوريد قند خونتان بيايد بالا تا رييس فدراسيون بيايد و توضيح بدهد. عين بچه يتيمها ما را ول كردند و رفتند و ما مانديم با يك غذاي تهمانده هتل. بچههاي ما چقدر مظلوم بودند. غذايشان را به دستشان دادند و گفتند آرام باشيد مسوولان هتل شاكي شدهاند. گفتند غذايتان را بگيريد برويد در اتاقتان بخوريد! بعد بچهها مثل آدمهاي بدبخت در حالي كه گريه ميكردند اين غذاها را ميخوردند. كاش عكس گرفته بودم از اين غذاها تا ببينيد چه چيزي به عنوان غذا به ما دادند. من فقط فيلم گذاشتم بقيه نگذاشتند. يكي از مليپوشان عكس بچهاش را نشانم داد و گفت ۵۰ روز است به دنيا آمده اما نديدمش چون در حال تمرين بودم. ميگفت جواب زنم را چه بدهم؟ خيليها رژيمشان را شكستند و ول كردند چون ديگر پول ندارند ادامه بدهند. تازه همين مراسم تقدير و اعزام مجدد هم مربوط به فدراسيون نيست. آقاي رجبي اسپانسر تيم اين كارها را ميكند.
اگر در آينده بخواهند تيم را به مسابقات برونمرزي اعزام كنند چه تضميني است دوباره دم رفتن به خاطر مساله پناهندگي جلوي اعزام گرفته نشود؟
نه آقا چه تضميني؟ هيچ چي! تضمين دارد اينجا؟ چهار روز ديگر رييس فدراسيون عوض ميشود و رييس جديد ميزند زير همه چي. رييس فدراسيون رفته در شبكه خبر و الكي ميگويد من به همه زنگ زدم و دلجويي كردم. به خدا اگر كسي به من زنگ زده باشد! مني كه در همه رسانهها مطرح شدم را يادش رفته. تازه من با رييس فدراسيون رابطه خوبي داشتم.
حالا به هر حال بعد از همه اينها به نظر شما مقصر كيست؟
من تقصير كار را رييس فدراسيون ميدانم. حالا شايد مشكل از وزارت ورزش بوده كه نگذاشته برويم. ولي من مشكل را از رييس فدراسيون ميدانم. كسي كه بايد از ما حمايت ميكرد. دو ماه قبل از اعزام شايعه شد به خاطر مشكلات سياسي لبنان ممكن است اعزام لغو شود. به فدراسيون گفتيم جواب دادند غلط كرده هر كس اين حرف را زده. دو هفته بعد دوباره گفتيم اين شايعه جدي است باز گفتند رييس فدراسيون رفته ميزباني را بگيرد بياورد ايران. اگر دو ماه پيش ميگفتند ما راحتتر هضم ميكرديم.
ميخواهم بگويم بالاخره هميشه ممكن است ورزشكاراني باشند كه بخواهند به هر دليلي پناهنده شوند. از سمت ديگر وزارت ورزش هم ملاحظات خاص خودش را دارد. اين وسط فقط ورزشكار گير ميكند.
بچههايي كه زجر كشيده باشند نميروند. چرا هادي چوپان نميرود؟ چون در ايران زجر كشيده. كدام ورزشكار حرفهاي رفته آنجا مانده؟ ورزشكار چه ميخواهد؟ اعتبار ميخواهد و شناخت كه در ايران دارد. كسي كه فرار ميكند نه اعتبار دارد، نه احترام و نه خانوادهاي به آن صورت. ميگويد من كه چيزي ندارم بروم! بله محدوديتها و سختيهايي هست در ايران اما عادت كرديم. اين پاورليفتينگكاري كه رفته نروژ را چه كسي ميشناخت؟ رفته آنجا شده نهم! ولي اينها به ما ربطي ندارد. من روي صحبتم با مديران است. اينها بايد برگردند عقب ببينند چه كساني فرار كردهاند. ورزشكار حرفهاي فرار ميكند يا ورزشكار تازه به دوران رسيده؟ اين فرد را نبايد اعزام كنند. من به وزارت ورزش حق نميدهم. ما تيمي بوديم كه يكسال عمر گذاشتيم. ما فوتباليست نيستيم كه در روز ۴ ساعت تمرين كنيم. ما پرورش انداميها با جانمان بازي ميكنيم. تمرينات ما طاقتفرساست. دو هفته پيش اينها فرار كردند چرا همان موقع گفتند اعزام نميشويد؟ مگه دعوا سر اين دو نفر نيست؟ چرا توي وقت اضافه گفتند؟ نميشود به اينها حق داد. فكر ميكنم عمدي اين كار را كردند. شايد يك دليلش هم اين بود كه چون در لبنان با بچههاي تيم ملي فوتبال بدرفتاري كردند اينها خواستند با شركت نكردن تيم پرورش اندام ايران كه آبروي مسابقات جهاني است، سطح مسابقات را بياورند پايين. ديديم كه مسابقات آسيايي بدون ايران چطور برگزار شد. سه، چهار تا تيم بودند و دور هم شركت كردند و عراق شد اول. فكر ميكنم گروكشي كردند و سر ما را بريدند در گروكشيهاشان.