نگاهي به تاثير نبود احمد نوراللهي در پرسپوليس
مثل ژابي آلونسو، مثل پيرلو
بهرام سرگوسرايي
تا پيش از پيوستنش به تيم اماراتي يكي از ستارههاي پرسپوليس بود. همه ميدانستند او چه نقش مهمي در تركيب تيم دارد. آنچه نميدانستند اين بود كه اين اهميت چقدر است. منظور احمد نوراللهي است. در ساليان گذشته ستارههاي زيادي از جمع سرخپوشان جدا شدهاند. نكته مشترك همه جدا شدنها اين بود كه تغييري در حركت پرسپوليس ايجاد نشد. كادر فني پرسپوليس يا بلافاصله جانشين مناسب براي ستاره جدا شده پيدا كردند، يا بازيكني را براي آن نقش پرورش دادند يا با تغيير سيستم كاري كردند كه ديگر به آن بازيكن و شرح وظايفش احتياجي نداشته باشند. با اين كار سرخها به روند موفقيت خود ادامه دادند. در ابتداي فصل احمد نوراللهي بعد از هفت سال حضور در پرسپوليس (جز يك فصل كه به خاطر سربازي راهي تراكتور شد) اين تيم را ترك كرد و راهي امارات شد. يحيي بلافاصله دست به كار شد و رضا اسدي كه جزو هافبكهاي خوب دو فصل پيش فوتبال ايران بود را جذب كرد تا جاي احمد نوراللهي را پر كند. اتفاقي كه هنوز رخ نداده و شايد هرگز هم رخ ندهد. در 6 ديداري كه پرسپوليس بدون نوراللهي به ميدان رفته جاي خالي او بيش از هر بازيكن ديگري كه تا پيش از اين از تيم جدا شده بود، به چشم آمده. حالا هواداران پرسپوليس دقيقا فهميدهاند كه احمد چه نقشي در تركيب تيمشان ايفا ميكرده. هافبكي كه از مقابل محوطه جريمه خودي تا محوطه جريمه حريف حوزه استحفاظياش به حساب ميآمد و نه تنها حملات تيم خودي را سازماندهي ميكرد كه حملات تيم حريف را هم به نوعي كاناليزه ميكرد تا به آن شكلي دربيايد كه مدنظر پرسپوليس است. نوراللهي امروز در تيم ملي به خوبي نشان داده چه كيفيت بالايي دارد و چرا اسكوچيچ روي نام او اصرار دارد. شايد برخي هواداران تيمهاي رقيب پرسپوليس كه نميتوانند بين تيم ملي و تيم باشگاهي خط مشخصي ترسيم كنند، اظهارات نسنجيدهاي در مورد احمد نور به زبان بياورند، اما اين هافبك خوشفكر در زمين حرفش را به خوبي زده است. پرسپوليس اين روزها به درد نبودن احمد نوراللهي دچار شده است. نمونههاي تيمهايي كه در فوتبال روز دنيا به چنين دردي دچار شدهاند، زياد است. براي نمونه ميتوان به ليورپول اشاره كرد كه سال 2009 ژابي آلونسو را از دست داد و تا چند سال كمر راست نكرد. آن زمان همه در آنفيلد ميدانستند كه آلونسو چه اهميتي دارد اما نميدانستند اين اهميت تا چه اندازه است و وقتي فرمانده خط ميانيشان را از دست دادند تازه متوجه شدند چه اتفاقي رخ داده. يا ميلان كه در سال 2011 پيرلو را از دست داد و از همان زمان روزهاي زمستانياش آغاز شد. اينترِ بدون وسلي اشنايدر، آرسنال بدون پاتريك ويرا و نمونههاي زياد ديگري همگي ثابت ميكند از دست دادن مردي كه نبض بازي تيم در اختيارش بوده تا چه حد ريتم حركتي كل بازيكنان را تحت تاثير قرار ميدهد. روزهاي اولي كه نوراللهي راهي شباب الاهلي امارات شد با توجه به اينكه هنوز با فضاي باشگاه آشنا نبود دچار مشكلاتي شد. او چند بازي نيمكتنشين بود و حتي شايعه شد كه مربي تيم ميخواهد او را كنار بگذارد و در ادامه گمانهزني شد كه او به پرسپوليس بازميگردد. اين شايعات خيلي زود رنگ باخت و مهدي علي مربي تيم فهميد كه نميتواند چنين ستارهاي را روي نيمكت قرار دهد. نوراللهي به تركيب اصلي تيم رسيد و حالا يكي از خوبهاي ليگ امارات است. اين يعني پرسپوليس نبايد روي بازگشت زودهنگام هافبك سابقش حساب باز كند و بايد فكر ديگري بكند. شايد يك بازيكن خارجي بتواند اين خلأ را براي پرسپوليس حل كند.