نگاهي به كتاب منسيوس
نظريهپرداز رجحان مردم بر شاه
احسان دوستمحمدي
كنفوسيوس يكي از مشهورترين و تاثيرگذارترين انديشمندان چيني است. در اين ميان، انديشمندي است كه نامش هميشه در كنار كنفوسيوس آمده و آن كسي نيست جز منسيوس. (تلفظ نام او در زبان چيني منگ زه است.) در جايجاي ادبيات چيني نام منسيوس در كنار كنفوسيوس به چشم ميخورد، به گونهاي كه استان شاندونگ را زادگاه كنفوسيوسمنسيوس و مكتب روئيسم را طريق كنفوسيوسمنسيوس مينامند. منسيوس احتمالا در سال ۳۷۱ ق.م در ايالت زو واقع در استان شاندونگ امروزي به دنيا آمده. با اينكه منسيوس صدسال بعد از كنفوسيوس به دنيا آمد و نتوانست مستقيم از تعاليم او بهره بگيرد، به جرات ميتوان او را خلفترين شاگرد كنفوسيوس ناميد. دوره حيات منسيوس با بيثباتي و تحولات اجتماعي همراه بود و همين موضوع عزم او را براي انتشار نظريات كنفوسيوس جزم كرد. از دوران كودكي منسيوس اطلاع زيادي در دست نداريم، تنها ميدانيم كه پدرش را در جواني از دست داده و مادرش تاثير زيادي در شكلگيري افكار و شخصيت او داشته. در فرهنگ چيني مادر منسيوس نمونه مثالي زني نمونه است تا آنجا كه معروف است كه مادر منسيوس براي تربيت فرزندش سه بار محل زندگياش را تغيير داد. آنها، از آنجا كه بسيار فقير بودند، ابتدا در نزديكي قبرستان سكونت گزيدند، اما مادرش بعد از اينكه فهميد فرزندش از اعمال و رفتار عزاداران در مراسم تدفين تاثير پذيرفته تصميم گرفت نقلمكان كنند. دومين جايي كه آنها براي سكونت برگزيدند در نزديكي بازار شهر بود، ولي مادرش آنجا هم متوجه شد كه فرزندش از تاجران تاثير پذيرفته و از آنها تقليد ميكند، پس تصميم گرفت دوباره نقلمكان كنند. بار سوم آنها كنار مدرسهاي سكونت گزيدند و مادرش بعد از اينكه ديد فرزندش به مطالعه روي آورده تصميم گرفت همانجا بمانند. به راستي كه مادر منسيوس اين سخن كنفوسيوس «در صورت تربيت و پرورش صفات پسنديده از كودكي، اين صفات جزيي از وجود شخص خواهند شد» را به نيكي اجرا كرد.
منسيوس در دورهاي كه پادشاهان خودكامه در پي كشورگشايي و گسترش مرزهايشان بودند و مردم را به حال خود در فقر و گرسنگي رها كرده بودند با سفر به ايالتهاي مختلف آنها را به نيكي و عدالت دعوت كرد و در زمانهاي كه پادشاه مقامي خداگونه داشت و صاحب مال و جان مردم بود، نظريه «رجحان مردم بر پادشاه» را ارايه داد. او كه در بيان آرايش بيپروا بود، وقتي فقر و تنگدستي مردم ايالت وي را ديد، با عتاب به فرمانرواي آنجا گفت: «مردم از گرسنگي رنگ بر چهره ندارند، پشت پيران از بردن بار خميده شده، در حومه شهر عدهاي از گرسنگي مردهاند در حالي كه مطبخ شما مملو از گوشت و انبارهاي شما مملو از غلات است و در اصطبل شما اسبهاي فربه وجود دارد. وقتي زمامداري خود را پدر مردمش مينامد، چطور ميتواند آنها را به حال خود در فقر و گرسنگي رها كند.»
همچنين، او قدرت واقعي يك كشور را نه در وسعت جغرافيايي و توان نظامي، بلكه در اجراي سياست عدالتورزي ميدانست و اعتقاد داشت كشوري كوچك با مساحت پنجاه كيلومتر اگر طريق عدالت و نيكورزي را پيشه كند، مردم از چهار جهت دستهدسته به سوي آنجا روانه خواهند شد.
در طول سالياني كه منسيوس ميان ايالتهاي مختلف سفر كرد، هيچگاه اسير مال و مقام نشد و ميگفت خردمندي چيزي نيست كه بتوان با پول خريد؛ همچنين در جواب شخصي كه يكي از درباريان با نام زانگ سانگ را مانع ملاقاتش با شاهزاده پينگ ميدانست، گفت: «اينكه من و شاهزاده پينگ نميتوانيم يكديگر را ملاقات كنيم خواست و اراده آسمان است، وگرنه اگر خواست آسمان بر ملاقات ما بود، شخص ضعيفي چون زانگ سانگ كجا ميتوانست مانع اين ديدار شود؟» در دورهاي كه بحث بر سر نوع سرشت انسان بسيار داغ بود و عدهاي ذات انسان را شرور و بد ميدانستند، منسيوس نظريه نيكو بودن سرشت انسان را مطرح كرد.
از نظر او همانطور كه آب ذاتا به سرازيري تمايل دارد، آدمي نيز به نيكي تمايل دارد، هر چند بتوان به زور جريان آب را به بالاي كوهي هدايت كرد ولي اين جزو طبيعت آب نيست، همچون انساني كه تحت شرايط نامساعد كار ناشايستي از او سر بزند. غير از اين، منسيوس نيكي به والدين را سنگ بناي انسانيت و پيشنياز موفقيت در حمكراني و رسيدگي به امور كشور ميدانست. از نظر او تنها كسي كه در مقام فرزند، صالح و نيكوكار باشد، صلاحيت رسيدگي به امور كشور را دارد. او بعد از مرگ مادرش براي اداي حق فرزندي سه سال از كارها و مناصبي كه در ايالت چي داشت، كنارهگيري كرد. همچنين پس از اينكه ديد پادشاهان تمايلي به تغيير در نحوه اداره مملكت و رفتارشان با مردم ندارند از كارهاي دولتي به كلي كناره گرفت. نظريات منسيوس تاثير قابل ملاحظهاي در سير انديشه در چين و شرق آسيا داشته، به گونهاي كه شناخت فرهنگ و انديشه چيني بدون شناخت نظريات و آراي او لطفي ندارد. منسيوس تنها اثرش و همچنين يكي از آثار مهم كلاسيك مكتب كنفوسيوس است.