پيونددهنده ادبيات و هنرهاي تجسمي
سعادت افزود
اين روزها موزه هنرهاي معاصر تهران ميزبان نمايشگاهي جامع از آثار زندهياد مهدي سحابي، نقاش، مجسمهساز، عكاس، نويسنده، مترجم، روزنامهنگار، منشوري چندوجهي از هنر و فرهنگ اين سرزمين، به كيوريتوري مژده طباطبايي، مدير گالري مژده است. ابتدا كه وارد موزه ميشويد در دور رمپ گزيدهاي از زندگي حرفهاي مهدي سحابي را در زمينه ادبيات مشاهده ميكنيد كه در انتهاي ديوار شما را دعوت به تماشاي آثار تجسمياش در گالريهاي 7و8و9 ميكند. دليل اين مقدم بودن ديوار ادبي و آماده كردن ذهن مخاطب براي ديدن آثار تجسمي در اين نمايشگاه را به صورت كوتاه ميتوان اينگونه بيان كرد كه مهدي سحابي در جامعه ايراني بيشتر از وجه ادبيات و به عنوان مترجم مطرح شناخته ميشود و كمالگرايي سحابي روي هر حرفهاي كه دست گذاشته سبب شده است تا مخاطب هر زمينه صرفا او را در همان محيط بشناسد، كنار هم قرار دادن تمام ابعاد زندگي اين هنرمند بيبديل، باعث ميشود تا هرچه بهتر با تمام آفرينههاي او در زمينههاي مختلف آشنا شويم. با توجه به آنچه بيان شد مخاطب در تماشاي اين نمايشگاه با سير عظيمي از پيوند ناگسستني ادبيات و هنرهاي تجسمي روبهرواست و آنچه ميبيند و لمس ميكند يكي از زيباترين و موفقترين ظهور اين پيوندها در آثار يك هنرمند ايراني است؛ با اين توضيح كه در اين نمايشگاه با كنار هم چيدن آفرينههاي ادبي و تجسمي مهدي سحابي چون يك پازل، به رابطهاي بين فرم بيان هنري و ترجمهها پرداخته شده است. توصيف و تحليل آنچه مخاطب در گالريهاي تجسمي ميبيند را آغاز ميكنم. ترتيب حضور مجموعههاي اين هنرمند با توجه به تعداد زياد مجموعهها با نگرش خاصي چيده شده است. در ابتدا مخاطب با سحابي عكاس روبهرو ميشود. مجموعهاي ديدهنشده از عكاسيهاي انقلاب سحابي كه با آنكه در زمره عكاسي مستند محسوب ميشود اما نگاه ظريف هنرمند در تركيببندي و نكتههاي عكسها آنها را به چيزي بيشتر از يك عكاسي مستند از يك واقعه تاريخي بدل كرده است. پس از مشاهده پانزده اثر عكاسي مخاطب با سلف پرتره اين هنرمند مواجه ميشود. دليل وجود اين مجموعه در آغاز، هم اشارتي است به حضور پررنگ خودش در اين نمايشگاه و هم تكنيك منحصربهفرد در قلمزني سحابي در خلق پرترهها و فيگورها و البته نقش پررنگ حضور شخصيتهاي كتاب «درجستوجوي زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست در اين آثار. پس از گذر از پرترهها و فيگورها به سالن كلاژها و ستونها ميرسد: برخوردي بسيار اتفاقي اما بسيار همگن و چشمنواز از چوب و رنگ. در اين دو مجموعه حساسيت هنرمند به نشانههاي چوب حيرتانگيز است. در شيار هر يك از چوبها ميتوان يك اتفاق، يك حركت و يك ادراك را لمس كرد. اين دو مجموعه بسيار عظيمتر از آنچه هستند به نمايش درآمده است، اما به دليل محدوديت فضا با انتخاب سيزده اثر از جامعترين آنها تمام تلاش جهت انتقال اين بازي زيبا ميان ماده، رنگ و تصادف شده است. پس از عبور از اين سالنها به راهروهاي منتهي به سالنهاي بعد ميرسيم كه دو مجموعه ديگر از آثار سحابي را در برگرفتهاند: مجموعه زيرخاكيهاي هخامنشي و مجموعه گلها. زيرخاكيهاي هخامنشي كه در تعداد پنج اثر نمايش داده شدهاند نوعي نگاه تازه به روايتهاي تاريخي هستند كه خلق معنايي به واسطه فرمهايي آفريدهشده از سنگ، گچ و كاغذ را به عهده دارند؛ «گويي سحابي با قراردادن صورتكهاي كاغذي در كنار شمايلهايي از جنس سخت، روايت تاريخي را به نقد كشانده است.» (مروري بر آثار و زندگي مهدي سحابي، ص. 181) روايت مجموعه گلها اما نخستين مونوتريپهاي خلقشده توسط سحابي هستند و شامل چهار اثر در اين نمايشگاه ميشوند.
سالن بعد وارد مفهوم زمان به عنوان يك متغير بر انسان ميشويم. صورتكها و پرسنليهاي فوري سحابي كه يكي از پربارترين مجموعههاي اوست. صورتكها از كاغذهاي مچالهاي شكل گرفتهاند كه در معناي عام نشانهاي از چهره آدمي و نمادي استيليزهشده از صورت آدم هستند. پرسنليهاي فوري كه يادآور عكسهاي فوري كه در چند قطعه به ما ارايه ميشود، اما حتي در آن چند عكس مشابه هم، يك اتفاق نميافتد و به عبور زمان از خلال آن، به شكل پررنگي اشاره داشته و هم زمان و هم انسان، قابليت متغيري را دنبال ميكنند. تعداد آثار به نمايش درآمده از اين مجموعه پانزده اثر از دورههاي مختلف است.
در آخرين سالن اين نمايشگاه با چهار مجموعه سحابي روبهرو ميشويم كه يكي از آنها خود چهار زيرشاخه را دنبال ميكند و عظيمترين و معروفترين مجموعه سحابي است: ماشينهاي قراضه. در واقع سحابي نقاشي را با اين مجموعه در دهه 60 آغاز ميكند و تا پايان هم اين مجموعه را ادامه ميدهد. ماشينهاي قراضهاي كه در عين تصادفي بودن و هولناكبودنشان بسيار تغزلي هستند و در واقع طبيعتهاي بيجاني هستند كه از كليشههاي طبيعت بيجان پيشين در آن دهه فاصله زيادي دارند. برخي از آنها نيز پرترههايي هستند كه در پس آن فرمهاي مچالهشده پنهان شدهاند. در بزرگترين اثر اين مجموعه فيگورهايي انساني به اين ماشينها اضافه شدهاند و مجموعه آخر، ماشينهاي پازلي: برهمزدگي عامدانه فرم ماشينهاي قراضه براي رسيدن به كثرتي در وحدت.
اما متفاوتترين مجموعه در مجموعه ماشينقراضهها شمايلها هستند كه با رنگهاي قواميافتهاي چون طلايي و قرمز بر ديوار روبهرو نصب شدهاند. «او با آگاهي و دانش كامل براساس ساختار هنر بيزانس، چراغ ماشينهايش را با رنگهاي پرمايه و بهخصوص با قراردادن هال- گِرد طلايي تبديل به چهرههاي رسمي، آرام با هيكلهاي خشك و تمامرخ و ايستا ميكند، بدون برجستهنمايي و سايهروشن كه يادآور قِديسان بيزانسياند.» (شكيبا پرورش، مروري بر آثار و زندگي مهدي سحابي، ص.77)
اين مجموعه عظيم در نمايش پانزده اثر به پايان ميرسد.
در ديوار مقابل مخاطب با بومهايي مواجه ميشود كه شايد هرروز با گذر از كوچه و خيابان، فرمهايي نزديك به آن را ديده باشد: ديوارنگارهها. اين مجموعه سحابي را ميتوان مدرنترين مجموعه اين «مدافع مدرنيسم ايراني» ناميد! در اين مجموعه كنش شخصي و اجتماعي سحابي در هم ميآميزد و با استفاده از فرم ظاهري ديوار اما روي بوم، دست به شورش عليه خود و نظام حاكم بر ساحت بوم ميزند. در هشت ديوارنگاره به نمايش درآمده، كنشگري به وجود ميآيد و فرم هر ديوار قصد بيان جهانبيني سحابي را دارد. اين جهانبيني با طنزي ويژه و ظريف درآميخته و با استفاده از بعضي اشعار و ضربالمثلهاي عاميانه امر زيبا را در پرانتز قرار داده و به پرسش ميكشد.
در پايان نمايشگاه دو مجموعه ديگر سحابي كه باز هم ماده چوب اصليترين ويژگي آنهاست مشاهده ميشود. پرندهها و آدمكها. مجموعه پرندههاي سحابي كه تعداد سيزده اثر از آنها به نمايش درآمده است، بيشتر از آنكه نمايانگر پرندهاي باشند و نشانهاي داشته باشند براي ارجاع به ماديت پرنده، جوهر پروازند. در مشاهده اين پرندهها مخاطب با عدم بازنمايي روبهرو ميشود. اين پرندهها ايستا هستند و چكيدهاي هستند از پرواز، اما بيش و كم ايستا. اين پرندهها كه با رنگهايي شفاف و صادقانه آغشته هستند فرمهايي طبيعي و تصادفي دارند و خود سحابي اشاره كرده است كه فقط كافي است فرمهاي اين تكه چوبها را در طبيعت مشاهده كنيم. مجموعه آدمكهاي سحابي كه شش اثر از آن نمايش داده شده است، تركيبي از اتفاق و طنز در خلال چوب است. فرمهاي طبيعي چوب كه از پس برش به دست آمده و سحابي با ظرافت آنها را به تنديسهايي انساني تبديل كرده كه در آنها نگاه در سيطره جنس سخت چوب راه خود را براي ديدن ادامه ميدهد.
در جايي از سحابي پرسيدند: «استفاده از اين حجم و تنوع رنگي در نقاشيهايتان براي چيست؟ او پاسخ داد: شايد به اين خاطر كه روحيه جواني دارم، چرا از رنگهاي زيادي استفاده كردم؟ چرا كه نه؟ هم طبيعت و هم زندگي پر از رنگ است.» (نشريه هنر ايران، در جستوجوي زبان نقاشي، ص12) در پايان اين نمايشگاه و پس از ديدن مجموعههاي مختلف اين هنرمند نكتهاي قابل ذكر است: سحابي در ظاهر مدام حرفهاي را رها ميكند و به طرف حرفه ديگري ميرود، اما در واقع بيآنكه از قبلي ببرد، در اشكال مختلف، يك تجربه را مدام تكرار ميكند و هر بار آن را نابتر ميآفريند. او همچنان لايههاي تجربههاي قبلي را مانند يك آستر زيبا در پسزمينه اثر خود حفظ ميكند، حتي اگر آن لايه قبلي يك اشاره، يك جزو ظريف يا يك بازيگوشي كوچك باشد. تماشاي اين نمايشگاه سراسر رنگ، خلاقيت و ابداع از اين هنرمند راستين در اين آشفتهبازار تشخيص هنر سره از ناسره براي مخاطب علاقهمند به حوزه هنرهاي تجسمي، ميتواند تجربهاي ناب همراه با ادراكي غيرقابل تكرار از هنر مدرن ايران باشد. نمايشگاه مروري بر آثار مهدي سحابي با كيوريتوري مژده طباطبايي، به همت گالري مژده با همكاري بنياد مهدي سحابي و موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شده است. در اين نمايشگاه ۱۲۶ اثر از مهدي سحابي بر ديوارهاي سه گالري موزه هنرهاي معاصر تهران نشسته و بخش ادبي در رمپ ورودي به مخاطبان خوشامد ميگويد. دو كتاب مروري بر آثار مهدي سحابي شامل ۳۱۰ اثر و تكاپوي واژه، مجموعه مقالات درباره نگاه تصويري و ادبي مهدي سحابي همزمان با نمايشگاه منتشر شده است.