برآمدن و فروافتادن
رضا مختارياصفهاني
عرصه سياست عرصه برآمدنها و فروافتادنهاي غيرقابل پيشبيني است. گاه به سخن و گاه به اقدام و رفتار برآمدن يا فروافتادني رخ ميدهد. مهم اين است كه بازيگر صحنه سياست در بزنگاه چه سخني بگويد و چه كند. اين وضعيت در جنبشها و موقعيتهاي حساس پيچيدهتر است. در چنين وضعيتي جامعه به افراد نگاه سياه و سفيدي دارد. كارنامه فردي به لحظهاي ناديده گرفته شده و جايگاهش از خادم به خائن تغيير ميكند. آن كه اين موقعيت را درنيابد، تا ورشكستگي سياسي پيش ميرود. در تاريخ معاصر از اين افراد در موقعيت و جايگاههاي مختلف نمونههاي گوناگوني وجود دارد. ميرزاجوادخان سعدالدوله در دوره مشروطه چنين وضعيتي را تجربه كرد. او كه با خطابههايش در مجلس اول از شهرت و محبوبيت بسزايي برخوردار و در ميان مردمان به ابوالملّه معروف شده بود، با تغيير موضعش در مقابل برخي مشروطهخواهان، طرد و منزوي شد. همان مردمان با ابوالعلّه خواندنش در تحقير و تخفيفش كوشيدند. حاجعلي رزمآرا و احمد قوام نيز به چنين سرنوشتي دچار شدند. اين دو كه يكي در عرصه نظامي و ديگري در صحنه سياسي در پايان دادن به بحران آذربايجان نقش مهمي ايفا كرده بودند، به جهت ايستادن در مقابل اكثريت جامعه به سختي فروافتادند. رزمآرا جز نام، جان نيز از كف داد. سيدحسين مكي نيز در مرتبهاي فروتر، در دوره ملي شدن صنعت نفت برآمدن و فروافتادن را تجربه كرد. مكي مانند بسياري از سياسيون پس از مشروطه شهرت و ترقي خود را مديون قلم زدن در مطبوعات ميداند. مطبوعات و احزاب به عنوان دو ركن دموكراسي در پي شهريور بيست به دوره شكوهشان در مشروطه اول بازگشته بودند. مكي با نوشتن مقالاتي در روزنامه «مهر ايران» و انتشار كتابهاي «زندگاني سلطان احمدشاه قاجار»، «ميرزاتقي خان اميركبير» و جلد اول «تاريخ بيست ساله» در مجامع مطبوعاتي و محافل سياسي به معروفيت دست يافت. او در كتاب «زندگاني سلطان احمدشاه قاجار» سعي داشت سقوط قاجاريه را به مخالفت آخرين شاه آنان با قرارداد 1919 نسبت دهد؛ ادعايي كه بعدها توسط جواد شيخالاسلامي بهطور مستند در كتاب «سيماي احمدشاه قاجار» رد شد. درباره جلد نخست تاريخ بيست ساله نيز عبدالحسين نوايي مدعي بود مجلدات نخستين اين مجموعه از يادداشتهاي ملكالشعرا بهار فراهم آمده بود. گويا محمدرضا شاه به توصيه و تطميع، بهار را از انتشار اين يادداشتها منصرف كرد. بهار اما آنها را در اختيار مكي قرار داد تا به نام خودش منتشر كند. تفاوت جلدهاي نخستين تاريخ بيست ساله با مجلدات بعدي كه در سالهاي بعد نگاشته شد، صحت اين ادعا را تقويت ميكند. جالب اينكه مكي خود نيز به اختلافش با بهار بر سر اين كتاب اشاره دارد. به هر روي، مكي از عرصه مطبوعات پا به صحنه سياست نهاد و در تاسيس حزب ايران همراه شد. حزب ايران پايگاهي براي ترقي او شد. بهطوري كه احمد قوام در تاسيس حزب «دموكرات» از او دعوت كرد. هر چند او مانند بسياري از نمايندگان مجلس پانزدهم پس از ورود به مجلس از اين حزب استعفا داد؛ اقدامي كه قوام را در مقابل شاه يكه و تنها گذاشت. مكي در كسوت نمايندگي با هنر و فن خطابه به شهرتي بسزا در ميان مردمان دست يافت كه پيش از شهرتش در مطبوعات بود. استيضاح محمد ساعد مراغهاي، نخست وزير و نطقهاي مربوط به نفت كه مطالب فني آن را كاظم حسيبي، عضو حزب ايران، تهيه كرده بود، او را به جايگاهي فراتر از همگنانش رساند. مكي از معدود معتمدان محمد مصدق شد و در انتخابات مجلس هفدهم راي اول مردم تهران را كسب كرد. مكي اما بعد از قيام سي تير 1331 به مرور از حلقه متحدان و معتمدان مصدق خارج شد. گويا نبودش در ميان همراهان نخست وزير در سفر به ايالات متحده آغاز نقار ميان آنان بود. او كه در مطبوعات طرفدار مصدق لقب «سرباز وطن» گرفته بود، مسيري جدا برگزيد. او و مظفر بقايي كه قبلا همراهي با قوام در حزب دموكرات را وانهاده بودند، اكنون همان معامله را با مصدق كردند. او كه از همان دوره اتحاد با مصدق، با شاه ارتباط داشت، اين ارتباطات را ادامه داد. از همينرو پس از كودتاي 28 مرداد 1332 سعي كرد به شاه و نخست وزيرش، فضلالله زاهدي، مشاوره بدهد. به مرور اما به حاشيه رفت و همكارياش با بقايي در «سازمان نگهبان آزادي» براي او چندان ثمري در عرصه سياست نداشت. مكي در سالهاي جنب و جوش انقلابي هم در حاشيه ماند و برخلاف دوست سابقش، مظفر بقايي، تلاشي براي ورود به عرصه سياست نكرد. در سالهاي پس از انقلاب با آنكه با بعضي از رسانهها براي كوبيدن مصدق همراه شد، اما گاهي سعي كرد كه راه افراط نپيمايد. چه او پس از كودتاي 28 مرداد نيز شاه را از محاكمه مصدق و اعدام سيدحسين فاطمي انذار داده بود. از همينرو روايت او از تاريخ ملي شدن صنعت نفت ميتواند در ميانه روايتهاي مطلقانگارانه از حوادث آن روزگار قرار گيرد.