نگاهي به كتاب تاريخ زبانهاي سامي
تاريخ اللغات الساميه
محسن آزموده|زبان عربي، يكي از اصليترين و شناختهشدهترين زبانهاي سامي است، زبان دين اسلام كه قرآن به آن نوشته شده است. زبانهاي سامي، به نوشته
ا. ولفنسون، به همه زبانهايي گفته ميشود كه از زمانهاي دور در آسيا و آفريقا رايج بودهاند. خواه اثري از آن باقي مانده باشد خواه نمانده باشد. نخستينبار شلوزر (1809-1735) مورخ و زبانشناس آلماني در جريان تحقيقاتش درباره تاريخ اقوام كهن، در سال 1781 اين تعبير را به كار برد. اين نامگذاري از نامهاي پسران حضرت نوح يعني سام و حام و يافث در عهد عتيق اخذ شده است.
به نوشته ولفنسون، هيچ گروه از اقوام مختلف را نميشناسيم كه زبانهايشان به اندازه زبانهاي سامي به هم مرتبط باشد، بنابراين آشكار است كه شناخت دقيق و عميق زبان عربي به عنوان زبان دين اكثريت جامعه و آثار و ماثوراتي كه به اين زبان پديد آمدهاند، مستلزم شناخت خانواده زبانهاي سامي و تاريخ آنهاست. بهرغم اين موضوع اما تاكنون پژوهشها و تحقيقات بسيار كمي در فارسي در اين زمينه پديد آمده است. جواد اصغري و مهدي برزگر، مترجمان كتاب ارزنده «تاريخ زبانهاي سامي» نوشته ا. ولفنسون، اين نقطه ضعف محدود به زمان كنوني نيست و عدم آشنايي ايرانيان عربيدان با تاريخ و گستره و وسعت خانواده زباني وابسته به عربي، حتي به سدههاي اوليه پس از ظهور اسلام برميگردد. در دهههاي اخير بايد از تلاشهاي ارزشمند اما فردي چهرههايي چون محمد جواد مشكور و سليمان حييم ياد كرد.
خلأ مذكور در حالي است كه زبانهاي سامي همواره در غرب آسيا زيادي داشتند. اين زبانها از هزارههاي پيش از ميلاد مسيح، از كرانههاي مديترانه تا درياي سرخ و غرب ايران و جزاير مديترانه، مناطقي از مصر و منطقه شاخ آفريقا گسترده بودهاند و حتي در برههاي از تاريخ، «زبان آرامي» به عنوان زبان علم در پهنه گسترده در مشرق زمين، زبان رسمي كتابت در دربار هخامنشيان بود.
از اين منظر انتشار ترجمه كتاب «تاريخ زبانهاي سامي» نوشته ا. ولفنسون (1980-1899) را به همت نشر نگارستان انديشه بايد ارج گذاشت. نويسنده اين كتاب از يهوديان روسيه سفيد است كه زبان عربي را در مصر نزد مصطفي صادق الرافعي شاعر مشهور عرب فراگرفت و رساله دكتراي خود را از دانشگاه مصر (الجامعه المصريه) به راهنمايي دكتر طه حسين (1973-1889) نويسنده و پژوهشگر برجسته مصري دريافت كرد. ولفنسون پس از بازگشت به آلمان از دانشگاه ولفگانگ گوته دكتراي ديگري گرفت و سپس به مصر برگشت و به تدريس زبانهاي سامي پرداخت.
كتاب حاضر در كنار آثار شرقشناسان بزرگي چون تئودور نولدكه و رينولد نيكلسون، يكي از آثار كلاسيك در زمينه معرفي زبانهاي سامي محسوب ميشود. اين كتاب اطلاعات بسيار مفيدي درباره پيدايش زبانها و خطوط سامي و تاريخ اقوام سامي زبان ارايه ميكند. كتاب بعد از مقدمه مترجمان، از يك پيشگفتار و نه بخش تشكيل شده است. ولفنسون در پيشگفتار به پژوهشهايي اشاره ميكند كه دانشمندان غربي از قرن هجدهم درباره تاريخ زبانهاي سامي صورت دادهاند. از ديد او هرگز كسي را كه مشغول يادگيري زبان عربي و صرف، نحو و بلاغت آن است، نميتوان از جستوجو در تاريخ پيچيده و كهن اقوام سامي معاف كرد. او همچنين در اين پيشگفتار اشارهاي به پژوهشهاي قبلي محققان بزرگي چون نولدكه، بروكلمان، برگشتراسر و ليتمن كرده است.
بخش نخست كتاب به معرفي اجمالي و كلي زبانهاي سامي اختصاص دارد. ولفنسون بعد از تعريف زبانهاي سامي به بيان فرضيههاي مختلف درباره خاستگاه و ريشه اصلي اين زبانها ميپردازد و به اين نظريه اشاره ميكند كه احتمالا همه اين زبانها از يك منشا و ريشه منشعب شده و در عرصهاي پهناور گسترش يافته و لهجهها را پديد آوردهاند. اين لهجهها در ابتدا تفاوت چنداني با زبان مادر نداشتند تا اينكه قبايل سامي از هم پراكنده شدند. تاثير اين تحولات بر لهجهها تا جايي است كه موجب شده هر يك از آنها به زبان مستقلي بدل شوند. ولفنسون در ادامه با پذيرش نظريه يك زبان كهن مشترك براي همه اين زبانها، به فرضيههايي ميپردازد كه هر يك وطن اين زبان كهن را مشخص ميسازند. برخي اين وطن اصلي را سرزمين ارمنستان در نزديكي كردستان ميخوانند. گروهي به تأسي از خود تورات، معتقدند اين سرزمين بابل است و عدهاي با اين نظر مخالفند.
ولفنسون نوشته «آنچه با اطمينان ميتوان گفت اين است كه بيشتر تحركات و مهاجرتهايي كه از ساميان ميشناسيم از شبه جزيره عربستان به سوي كشورهاي آباد دور و نزديك بوده است» مثل مهاجرت ساميان به بابل يا هجرت دودمانهاي كنعاني و آرامي يا مهاجرت بنياسراييل به فلسطين و سپس به مصر و درنهايت مهاجرت اعراب شبه جزيره براي گسترش اسلام.
ولفنسون در ادامه بخش اول ضمن بحث از ربط و نسبت زبانهاي سامي با زبان سانسكريت، به تفاوتهاي اين زبانها با يكديگر ميپردازد و آنها را از نظر جغرافيايي به سه منطقه تقسيم ميكند: اول منطقه شرقي كه قلمرو زبان بابلي آشوري است، دوم منطقه غربي كه شامل زبانهاي كنعاني، عبري و آرامي است و سوم منطقه جنوبي كه شامل همه لهجههاي عربي در عربستان و همه لهجههاي حبشي است.
ولفنسون پس از اين مقدمه طولاني در بخشهاي بعدي به ترتيب به طور مفصل به معرفي اين زبانها ميپردازد: بابلي-آشوري، كنعاني، عبري، آرامي، عربي، عربي برجاي مانده، عربي جنوبي و زبان حبشي. كتاب حاضر مقدمه بسيار مفيدي براي داشتن چشماندازي كلي از زبانهاي سامي است، السنهاي كه امروز گويشورانش در سراسر جهان پراكندهاند و نقش و تاثير فراواني بر زندگي و فرهنگ همه جهانيان ميگذارند.