گزارشي از وضعيت عمومي موسيقي كشور در شرايط كوويد 19
سازهايي كه با محدوديتهاي كرونايي كوك ميشوند
سیمین سلیمانی
پیش از این در «اعتماد» گزارشی داشتیم درباره خساراتی که شيوع کرونا به حوزه موسیقی وارد كرده. امروز در روزهاي پاياني پاييز 1400 محدودیتها تا حد زيادي برداشته شده و امید میرود که به دوران پساکرونا نزدیک شویم؛ اما هنر موسیقی پیش از این پاندمی هم با مشکلات فراوانی روبهرو بوده. از بیتوجهیها گرفته تا باورهایی که به این هنر لطمات زیادی وارد و گاهي کنسرتها را لغو كرده و ... در چنين شرايطي، كرونا زخمهای عمیقتری به موسيقي در ايران وارد كرد. بعضي از بخشهاي موسیقی به طور کلی تغییر شکل دادند. آموزش مجازی بیش از پیش گسترش یافت و بهرغم تمام مشکلاتی که دارد گاه باعث شد هنرجویان در نقاط مختلف کشور به اساتید دلخواه خود که در شهري ديگر زندگي ميكردند، دسترسی پیدا کنند؛ ولی شکل آموزش تغییر کرد و کیفیت آن نیز در برخی موارد با افت شدیدی مواجه شد. در مورد انتشار آثار موسیقایی هم اين آثار بیشتر به شکل دیجیتالی در آمد و کمتر نسخههای فیزیکی منتشر شدند؛ یا اینکه هنرمندان زیادی سعی در ارائه آثارشان به صورت تکقطعه داشتند؛ در بحث کنسرتها نیز شاهد کنسرتهای مجازی بودیم که اکثرا با کیفیت پایین و استقبال کم روبهرو بودند. حالا هم که کنسرتها مجاز هستند با تکمیل ظرفیت سالنها بعد از مدتها آغاز به کار کنند، آنطور که پیداست شرایطی اتخاذ شده که به شدت مورد اعتراض است. آنچه ميخوانيد گزارشي است حاوي گفتوگو با سه نفر از فعالان حوزه موسیقی كه در آن از موسیقیِ پساکرونا و مشکلات و چالشهای آن و نيز پیشنهادهاي خود برای پیشگیری از تداوم این خسارتهای سنگین گفتهاند.
كرونا، فشار مضاعف به موسيقي
كيوان فرزين، منتقد موسيقي و نوازنده سنتور میگوید: «ظاهرا تاثیر کرونا بر جوامع، اصناف و مشاغل شباهت بسیار زیادی با تاثیر این بیماری بر افراد دارد. یعنی همانطور که این بیماری برای افراد با سابقه بیماریهای زمینهای خطر بیشتری دارد و تعداد بیشتری را با پیامدهای جدی یا حتی مرگ مواجه کرده، بر جوامع و صنوفی که در درون خود مشکلات و نابسامانیهایی داشتهاند هم تاثیر و نمود بیشتری داشته است. متاسفانه این بیماری زمانی شیوع پيدا كرد که کلیت جامعه ما در شرایط اقتصادی و اجتماعی نامساعدی قرار داشت. همین شرایط سهم کالاهای فرهنگی را در سبد خانوارها به حداقل رسانده بود و در این میان موسیقی و به خصوص انواع غیرتجاری آن به واسطه دلایلی چون بلاتکلیفی، کجفهمیها و بیمهریهای سالیان دراز، نداشتن تشکلهای صنفی کارآ و مورد اعتماد و... در نبود حمایت یا برنامهای مشخص و کارشناسانه از سوی ارگانهای ذیربط فرهنگی و سوءمدیریت مزمن در شرایطی به مراتب بدتر به سر میبرد. طبیعتا همه این عوامل به مثابه بیماریهای زمینهای صعبالعلاجی بود که ایمنی هنر موسیقی و دستاندرکارانش را به پایینترین حد خود رساند تا همهگیری کرونا بیاید و آخرین ضربه را بر پیکر رنجور این بیمار محتضر وارد کند.»
او درباره چالشهای موسیقی در دوران پس از کرونا نیز عنوان میکند: «باید گفت چالش اصلی فعلا بقای موسیقی است و بس. باید بپذیریم که در این حوزه امروز در یکی از بدترین برهههای تاریخ کشور قرار داریم، هنر موسیقی ایران امروز در اغما به سر میبرد، وضعیتی که اگر به سرعت و با درایت و جدیت چارهای برای آن اندیشیده نشود ممکن است در بسیاری از حوزههای مرتبط کار از کار بگذرد و بخشهایی از موسیقی ارزشمند ما یا از بین برود یا آنچنان استحاله بیابد که تبعات و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی مرتبط با آن برای سالها و بلکه برای همیشه باقی بماند. امروز جامعه موسیقی نیاز به یک همدلی و همیاری همگانی دارد و کنار گذاشتن منافع مقطعی کوتاه مدت شخصی یا محفلی و جایگزینی آن با مصالح جمعی و درازمدت برای نیل به هدفی بزرگتر و مصلحتی جمعی در جهت حفظ و احیای فرهنگ و هنری کهن که طی مسیری طولانی و پر پیچ و خم به ما رسیده است، ضروری به نظر میرسد.»
موسيقي و وعدههاي هميشه بيعمل
این منتقد موسیقی ادامه میدهد: «متاسفانه از سوی نهادهای فرهنگی ذیربط و در راس آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از آغاز دوران کرونا تا به امروز چندان رویکرد یا برنامه درخور و موثری اتخاذ نشده و بسیاری از سیاستها و طرحهای حمایتی اعلام شده در حد حرف یا اقدامات نمایشی و تبلیغاتی باقی مانده است. انفعال و نبود دغدغه را میتوان از چگونگی برگزاری جشنوارههای دولتی به خصوص جشنواره موسیقی فجر در ایام کرونا و نحوه صرف بودجههای مرتبط با آنها یا چگونگی تحقق وعدههای حمایتی داده شده به موسسات و مراکز موسیقایی دریافت و اگر امروز هم در دفتر موسیقی صحبت از پیگیری راهاندازی مجدد کنسرتها میشود با اندک آگاهی و دقتی متوجه خواهید شد که هیچ برنامه و سیاست مشخص و عملی برای موسیقیهای هنری و غیرتجاری وجود ندارد و گویا منظور متولیان موسیقی ارشاد از کنسرت صرف راهاندازی بخش موسیقیهای تجاری است و بس، همانگونه که در پس قانون مخرب و معروف ۱۰ درصد جز این دیدگاه نبود.»
فرزین اظهار میکند: «حال در چنین وضعیتی که هر لحظه آن میتواند برای جامعه موسیقی سرنوشتساز باشد، میبینیم سکانداری دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد با گذشت چند ماه همچنان در بلاتکلیفی به سر میبرد. البته که خوشبینانه میتوان امید داشت که این بلاتکلیفی و تاخیر به واسطه درک حساسیت و اهمیت این حوزه از سوی مدیران ارشد وزارتخانه برای انتخاب اصلح باشد و به شخصه امیدوارم این بار وزارتخانه با انتخابهایی شایسته و گماردن مدیری دارای دغدغه موسیقی، آگاه، بهروز، عملگرا، انتقادپذیر و با سعه صدر بالا، جذب نظرات و همکاری بخشهای بزرگتری از جامعه موسیقی و کارشناسان و دلسوزان موسیقی و فرهنگ کشور را از هر دیدگاه و سلیقهای در دستور کار خود قرار دهد و شرایطی را فراهم کند تا اگر هم تبدیل تهدیدها به فرصت برایشان ممکن نیست حداقل تبعات آسیبهای وضعیت پیشآمده را به کمترین حد ممکن کاهش دهد.»
آموزش مجازي موسيقي، چالشها و مزايا
نيما جوان، ناشر و تهيهكننده موسيقی به «اعتماد» میگويد: «درباره سیستم آموزش موسیقی در دوران کرونا، بنده خیلی نمیتوانم اظهارنظر کنم، چون در تخصصم نیست، اما با توجه به ارتباطاتی که با دوستان مدرس و آموزشگاهدار دارم و تا جایی که مطلعم، این سیستم آموزش آنلاین کمک کرده است که دوستان عزیزی که در خارج تهران متمرکز هستند، بتوانند از اساتید موسیقی در تهران نیز استفاده کنند اما ضعفهای این سیستم به دلیل اختلالات اینترنتی که در کشور وجود دارد بسیار آموزش را کند و سخت کرده است، به طور مثال در مورد آموزش ساز ویولون خیلی مهم است که آن سنوریته که توسط شاگرد نواخته میشود توسط استاد درست و دقیق درک شود که این بستر نامهیا باعث میشود این اتفاق به درستی رخ ندهد.»
او ادامه میدهد: «در مورد اقتصاد آموزشگاههای موسیقی که نیاز به توضیح نیست، بدون تعارف خیلی از آموزشگاهها تعطیل شدهاند و بسیاری از آنها به دلیل اینکه در ملک استیجاری ساکن بودند، نتوانستند حتی اجاره خودشان را پرداخت کنند و این مساله در بقیه سطوح موسیقی هم کاملا صدق میکند مثل دفاتر نشر و پخش و غیره. البته که در رابطه با مبحث آموزش، افراد دارای تخصص و کسانی که عمیقا این درد را کشیدهاند؛ بهتر میتوانند اظهارنظر کنند. به عمد نامش را درد میگذارم، چراکه مسائلی که موسیقی در دوره کرونا به خود دید درد بزرگی بود و باز به عمد کلمه «هیچ» را در اینجا استفاده میکنم، چراکه هیچ حمایتی از هیچ سمت و دولتی از موسیقی نشد.»
جوان عنوان میکند: «در مورد تغییر ماهیت نشر آثار موسیقایی که کرونا باعث آن شد نیز باید بگویم که شاید از دو جنبه مثبت و منفی باید به آن نگاه کنیم، بخش مثبت آن به دلیل این است که ما ایرانیها همیشه بسیار سخت حاضر به تغییر شکل هستیم. هر حالتی که به خودمان گرفتهایم تغییر آن برایمان بسیار دشوار به نظر میآید اما یک اتفاقی مانند کرونا یا هر اتفاق دیگری که ما را مجبور به تغییر شکل و فرم میدهد، باعث میشود که همراه آن موقعیتی که اتفاق افتاده است، ناگزیر به تغییر شویم. این شیوهای که مدتهاست در تمام دنیا رخ داده، یعنی پلتفرمهای دیجیتال به خاطر تغییر در سیستم شنیدن و امکانات شنیداری مورد استفاده قرار میگیرند. به طور مثال، دیگر مانند گذشته سی.دی پلِیِر زیاد در جهان تولید نمیشود و دنیا به سوی دیجیتال و گوش کردن موسیقی و استریم رفته است. درست است که دانلود و استریم را از سالها قبل در ایران داشتهایم اما به دلیل اینکه خیلی مانور داده نشده بود در بین مخاطبان موسیقی نیز جا نیفتاده بود مثلا ما پلتفرمهایی در جهان داریم که خیلیها حتی کسانی که تخصصشان موسیقی است، در ایران آشنایی با این پلتفرمها نداشتند و هنوز هم برخی این آشنایی را ندارند؛ اما دوره کرونا باعث شد که ما به اجبار به این سمت برویم و مجبور شویم که پلتفرمها را به مخاطبانمان بیشتر معرفی کنیم و این باعث شد که یک آگاهی اتفاق بیفتد. اینها اتفاقات خوبی بود و در واقع جامعه مخاطب به سمت آشنا شدن پیش میرود اما خب خسارات جبرانناپذیری هم اتفاقا افتاد و به نظر من لطمههای جبرانناپذیری که به پیکر نشر وارد شد و خیلیها به جای اینکه آلبوم تولید کنند به دلیل هزینههای خیلی بالایی که دارد و هیچ ناشری توان ورود به مقوله نشر را ندارد با توجه به اینکه اکنون هزینههای قاب، سیدی، کاغذ، اتفاقات گرافیکی، چاپی سرسامآور است که به هیچ وجه این خسارات جبران نخواهند شد و به خاطر اینکه بستر اقتصادی جامعه ما بیمار شده است و ما در یک بستر بیمار که در واقع احتیاجات اولیه مانند غذا در اولویت انسانهاست، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که افراد کتاب و موسیقی را هم در سبد خرید خود قرار دهند و همیشه این فرهنگ است که متاسفانه اولین آسیب را در شرایط سخت میبیند. بنابراین صدمات جبرانناپذیری به هنرمندان و ناشران و تهیهکنندگان وارد شد که به نظر من جبران آن غیرممکن یا بسیار سخت است.»
اگر موسيقي براي دولتمردان ما مهم باشد...
این ناشر و تهيهكننده موسيقی درباره راهکارها نیز بیان میکند: «مقوله موسیقی باید برای دولتمردان ما مهم باشد، چراکه برای جامعه ما مهم است و جامعه ما بدون موسیقی نمیتواند نفس بکشد و به بسیاری از تاثرات و احساسات با موسیقی پاسخ داده میشود. بنابراین اگر این مساله برای دولتمردان کشور مهم باشد، باید به فکر جبران خسارتهای وارد شده باشند. برای فهم بهتر موضوع، برایتان مثالی میزنم. فرض کنید زلزلهای بیاید و همه چیز ویران شود با وقوع این حادثه باید همه چیز دوباره ساخته شود. وقتی در زلزلهای ویرانی ایجاد شود، بعد از زلزله بلافاصله مردم و دولت بیل و کلنگ برداشته و شروع به بازسازی میکنند. در حال حاضر نیز در شرایطی هستیم که باید برای احیای دوباره موسیقی بیل و کلنگ برداشته و دوباره پیکرههای ویران شده موسیقی را بنا کنیم و چنین مسالهای بدون حمایتهای دولتی اتفاق نخواهد افتاد. به طور مثال بنده از اتفاق خوب و امیدبخشی که در بخش نشر در حال روی دادن است از قول مدیریت صنف موسیقی بیان میکنم که با رایزنی با دفتر موسیقی به همت آقای اللهیاری در حال تلاشهایی هستند که برای ناشران موسیقی سهمیه کاغذ بگیرند. چون ناشران کتاب سالهاست که از این سهمیهها استفاده میکنند ولی کسی نبود که برای ناشران موسیقی هم این حق را احیا کند. اکنون این اتفاق در حال رخ دادن است که این مساله میتواند دوباره تا حدودی نشر فیزیکی را سر و سامان دهد به این معنا که ما بتوانیم کاغذ را به قیمت مناسب با استفاده از سوبسیدهایی که دولت و وزارت ارشاد در اختیارمان میگذارد، تهیه کنیم و با استفاده از آن بخش فیزیکی را زنده نگه داریم، چراکه هنوز در جامعه موسیقی و مخاطب ایران بخش مهمی است. اینها تمام کارهایی است که باید در دوره پساکرونا اتفاق بیفتد که نیازمند همت بالاست.»
جوان به بحث برگزاری کنسرتها نیز میپردازد و عنوان میکند: «اما در مورد مقوله کنسرتهای موسیقی مثل خیلی از فعالیتهای دیگر در دوره پاندمی متوقف شد ولی جای بسیار تعجب بود که بسیاری از فعالیتهای هنری خیلی زودتر از موسیقی زنده شدند و به راه افتادند ولی همچنان برای موسیقی این زنده شدن اتفاق نیفتاد. ما تازه چند شب پیش این خبر را شنیدیم که خوشبختانه سالنهای اجراهای موسیقی با ظرفیت کامل باز میشوند. در نگاه اول خیلی خوشحالکننده است ولی در موسیقی ما همیشه این خوشحالی درصد بسیار زیاد آن مربوط به موسیقی پاپ بوده برای جایی که توان مالی بیشتری داشته است. الان میبینیم که در واقع یک اتفاقی افتاده و سوءتفاهمی است که اینجا مخصوصا دوست دارم تلقی کنم که سوءتفاهم است، در واقع با دفتر موسیقی رایزنیهایی شده بود که هزینهها و قیمتها افزایش پیدا نکند؛ به ما در جلسات صنفی گزارشی که داده شد، این بود که این اتفاق میافتد و کنسرتگذارها متحدند که این اتفاق را نهادینه کنند ولی ما اخیرا شنیدیم که قیمت اجاره سالنها دوبرابر شده و بلیتها چهارصد هزار تومان. من هنوز نمیتوانم به آن استناد کنم و امیدوارم سریع این خبر تکذیب شود. اگر این اتفاق بیفتد یعنی ما هیچ مقاومتی نکردیم و پذیرفتیم همان شرایطی که برای آن جنگیدیم، مدیران صنفی ما میگفتند که ما تلاش میکنیم که این اتفاق نیفتد ولی دقیقا همان اتفاق خطرناک افتاد حالا شاید بخش پاپ بتواند خود را با این شرایط زنده نگه دارد و شاید قشری بتواند با بلیتهای چهارصد هزار تومانی وارد سالنهای موسیقی پاپ شود ولی اگر این اتفاق برای جریان مستقل موسیقی بیفتد، آنجاست که فاجعه شروع میشود. موسیقی نواحی و موسیقی مستقل ما با مخاطبانی که دارند با این شرایط اقتصادی سخت دست و پنجه نرم میکنند، قطعا یک فاجعه به بار میآید و هیچ تهیهکننده بخش مستقلی و هیچ هنرمند بخش مستقلی نمیتواند وارد سالن کنسرت شود و امکان ندارد که توان پرداخت اجارههای دوبرابری را داشته باشد و اصلا نمیتواند بلیت را دوبرابر کند. اینها مسائلی است كه باید خیلی جدی به آن فکر شود وگرنه پیکره موسیقی نواحی و مقامی و موسیقی مستقل ما که در واقع ریشههای موسیقی پاپ هم آنجا سراغش را میتوان گرفت از بین میرود یعنی من مطمئن هستم گروهی که در واقع در جریان مستقل موسیقی فعالیت میکنند با این تفاسیر از هم میپاشند و نوازندهها جذب موسیقی پاپ میشوند و فقط به امرار معاش فکر میکنند نه خلاقیت هنری. اینها فاجعههایی است که ممکن است به بار آید و من امیدوارم کسانی که مسوول هستند، متوجه این باشند و پیشنهاد من این است که حداقل برای بخش مستقل، مقامی و نواحی این افزایشهای دوبرابری اتفاق نیفتد و دولت یک نگاه حمایتی داشته باشد؛ در پایان هم بسیار از شما و تیم اعتماد که همیشه و از شروع کرونا همراه اهالی موسیقی بودید و درددلها و دغدغهها را منعکس کردید، ممنون هستم.»
آسيبهاي كرونا از آنچه ميبينيد، بيشتر است
با سالار مرتضوی، سرپرست یک گروه موسیقی و همچنین عضو هیات مدیره انجمن صنفی مدیران آموزشگاههای موسیقی استان خراسان رضوی هم گفتوگو کردم. او میگويد: «اول از همه باید در ارتباط با آسیبهای کرونا بگویم که آسیبها بسیار جدیتر از مسائلی است که امروزه مشاهده میکنیم و خسارتهایی که به هنرمندان چه در حوزه آموزش و چه در حوزه اجرا وارد شده بسیار فراتر از آن چیزی است که میتوان تصور کرد. در رابطه با آموزش آنلاین نیز باید بگویم که در حوزه موسیقی به هیچ عنوان کلاس موسیقی به صورت آنلاین به خصوص برای هنرجویان مبتدی نمیتواند بازدهی داشته باشد. هنرجویی که هنوز در مرحلهای قرار دارد که نیاز به راهنمایی مدرس دارد که شیوه نوازندگی او را اصلاح كند، به هیچ عنوان کلاس آنلاین، نمیتواند پاسخگوی او باشد و پاسخگو نبوده است. همین طور در رابطه با کوک ساز؛ هنرجویی که ساز خود را نمیتواند کوک کند، لطمه بزرگی به آموزشش وارد میکند، چراکه با ساز ناکوک نمیتوان وارد مبحث آموزش شد. با این وجود آموزش آنلاین فقط برای هنرجویانی است که در سطح بالاتری هستند و به حدی رسیدهاند که بعضی از تکنیکها و قطعات را آموزش ببینند در آنجاست که آموزش آنلاین میتواند جوابگو باشد. بنده شخصا هیچگاه آموزش آنلاین را جایگزین آموزش حضوری ندیدهام و نمیتوانم آن را جایگزینی برای بحث آموزش بدانم.»
او به حوزه اجرا و برگزاری کنسرتها نیز اشاره میکند و میگوید: «در رابطه با حوزه اجرا اظهرمنالشمس است، یعنی کنسرت زمانی تعریف میشود که مخاطب میآید و با هنرمند همنفس میشود که به صورت چهره به چهره روبهروی هم مینشینند و صدای ساز را میشنوند و ارتباطی احساسی میان هنرمند و مخاطب برقرار میشود و این مساله که از اجراهای آنلاین استقبال نمیشود از مسائل بدیهی است، چراکه با این مساله که فردی سیدی صوتی موسیقی یا تصویری آن را تهیه و نگاه کند یا اینکه آن را به صورت آنلاین ببیند، تفاوتی ندارد. بنابراین لزومی نمیبیند که برای مشاهده کنسرت آنلاین، زمانش را تنظیم یا هزینهای پرداخت کند که آن کنسرت آنلاین را ببیند. کنسرت آنلاین با سیدی تصویری چه تفاوتی میکند، به نظر من تفاوت آنچنانی ندارند.»
او ادامه میدهد: «در رابطه با بحث پساکرونا، مهم این است که شرایط مناسب شود و مردم به سالنها برگردند و اعتماد کنند. اينكه دوره پساکرونا به معنای واقعی اتفاق بیفتد و شرایط جامعه به صورتی شود که مردم در محیطی بسته بتوانند حضور پیدا کنند به نظر من مبحثی طولانی است. اینکه مجوز داده شود، خود یک مساله است در کنار آن مساله دیگری نیز وجود دارد که افکار عمومی چه خواهند کرد و این دو مساله متفاوت هستند. بنده فکر میکنم که هنوز پذیرشی برای این مساله وجود ندارد که مردم بپذیرند و وارد یک محیط بسته کنسرت شوند؛ این نگرانی هنوز وجود دارد. اگر این نگرانی برطرف شود من چالش دیگری نمیبینم.»
وام 12 درصدي نميتواند حمايت باشد
مرتضوی میگوید: «در ارتباط با خسارتهایی که وارد شده، پیشنهاد تنها حمایت است که متاسفانه هیچ حمایتی وجود ندارد. یعنی متاسفانه در این دو سالی که درگیر بحث کرونا هستیم، صرفا یکسری سایت معرفی شد كه با مشکلات فراوان باید به آن مراجعه و یکسری مدارک را بارگذاری كنيم و بعد اطلاعات میخواهند و در نهایت هم هیچ. چند نفری میتوانند از وام استفاده کنند. وامهای12 درصدی که واقعا معنی حمایت نمیدهد که همان هم نمیشود حسابی روی آن کرد و یک عدهای شامل حالشان میشود و بقیه هم باید همیشه نوبت بایستند. حقیقتا عرض میکنم از هیچ ارگانی، هیچ حمایتی شکل نگرفته و من امروز که با شما صحبت میکنم، بسیاری از آموزشگاههای موسیقی مشهد فکر تعطیل شدن هستند، خود ما به فکر واگذاری آموزشگاه هستیم چون اجاره بهای آموزشگاهی که ما در آن ساکنیم تا بیش از 4 برابر افزایش پیدا میکند 4 برابر نسبت به سال گذشته افزایش داشته و ما نمیتوانیم ادامه دهیم و این قیمت بالایی نیست، قیمتی است که به خاطر تورم به اینجا رسیده است اما از طرفی شهریه آموزش موسیقی هیچ وقت با تورم بالا نمیرود هر سال شهریه 25 نهایت 30 درصد افزایش داشته و از سوی دیگر تورم هر سال در خیلی از اجناسی که آموزشگاهها با آنها در ارتباط هستند همچون خود ساز چند برابر افزایش پیدا کرده است. آموزشگاههای موسیقی مشخص است که وقتی شرایطشان به این صورت پیش میرود راهی جز تعطیل شدن برایشان وجود ندارد و این خبر خوبی نیست؛ وقتی یک آموزشگاه که به هر حال محلی است که مدرسان زیادی در آنجا در حال تدریس هستند و امرار معاش میکنند و هنرجویانش همه بلاتکلیف میشوند. هنرجوها به سمت مراکز غیر رسمی میروند که نه آموزش اصولی در آنها وجود دارد و نه اینکه از سلامت اخلاقی آنجا میتوان مطمئن بود. اینها اتفاقاتی است که میافتد ولی متاسفانه برای مسوولان خیلی هم مهم نیست در کشور آموزشگاه موسیقی باشد یا نباشد. برایشان مهم نیست هنرجویان کجا بروند، آیا آموزش زیرزمینی گسترش پیدا نمیکند، خب این موضوعاتی است که برای آنها خیلی اهمیت ندارد، اگر اهمیت داشت نگاهشان نگاه بهتر و جدیتری بود. هر چند که همیشه این امید در دل ما که شاید یک روزی این نگاه اصلاح شود، وجود دارد.»
كيوان فرزين| بايد گفت چالش اصلي فعلا بقاي موسيقي است و بس. بايد بپذيريم كه در اين حوزه امروز در يكي از بدترين برهههاي تاريخ كشور قرار داريم.
سالار مرتضوي| براي مسوولان خيلي هم مهم نيست در كشور آموزشگاه موسيقي باشد يا نباشد. برايشان مهم نيست هنرجويان براي آموزش كجا بروند.
نيما جوان| ضعفهاي اين سيستم آنلاين به دليل اختلالات اينترنتي كه در كشور وجود دارد آموزش را بسيار كند و سخت كرده است.