ادامه از صفحه اول
در اهميت مشاركت، مورد پزشكان
نه فقط اين بخش، بلكه همه بخشهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي كشور نيازمند مشاركت فعالان آنها در سياستگذاريهاي مربوط به بخش است. در ميان گروههاي گوناگون حرفهاي كشور پزشكان و كادر درمان از جايگاه و قدرت خاصي برخوردارند. واكنش آنان به سياستهاي نادرست مربوط به صنف آنان با بقيه فرق ميكند. كارگران و معلمان بهطور معمول اعتراض خياباني ميكنند، ولي پزشكان حتيالمقدور چنين رفتاري را ندارند. قدرت اصلي آنان در وجود تقاضاي بالا براي خدمات حرفهاي آنان است. خدماتي كه در هر جامعه ديگري نيز خواهان دارد. اتفاقي كه در كشورهاي حاشيه خليج فارس در حال رخ دادن است و با شرايط بسيار مناسب كادر درمان خود را از اين طريق تامين ميكنند.
واقعيت اين است كه بخش پزشكي و درمان ايران از نقاط قوت جامعه ماست، به نحوي كه نه تنها مانع از رفتن بيماران به خارج براي درمان ميشود، بلكه تقاضاي فراوان براي آمدن بيماران به ايران را هم ايجاد ميكند. دولت نبايد و نميتواند براي اين بخش بدون لحاظ كردن منافع بلندمدت اين حرفه سياستگذاري كند. دولت نبايد گمان كند كه اين حرفه وضع خوبي دارد پس بايد هر چه ميتواند آن را بدوشد. اين تصور موجب به قهقرا رفتن اين بخش مهم اجتماعي و اقتصادي خواهد شد. موضوع تعرفههاي درماني و مبلغ ويزيت، ظرفيت رشتههاي پزشكي و نيز تغييرات در امر نسخهنويسي و الكترونيكي كردن آنها، موضوعات روز اين حرفه است.
متاسفانه تصميمگيري بدون مشاركت ذينفعها در همه دولتهاي گذشته كمابيش بوده است. اين توجيه كه پزشكان ذينفع در اين حرفه هستند و بايد ديگران در اين باره تصميمگيري كنند، نادرست است. لزومي ندارد كه پزشكان و كادرهاي درمان به تنهايي تصميمگير باشند، ولي حتما بايد يك ركن مهم آن باشند. اتفاقا تصميمگيران غير از كادر درمان نيز به نحو ديگري ذينفع هستند. چرا آنان بايد تصميمگيري كنند؟ آنان به اين صورت ذينفع هستند كه به خيال خود تعرفههاي پزشكي را ارزان ميكنند و از اين طريق محبوبيت ميخرند!! هر چند با اين كار خود تيشه به ريشه نظام درماني بزنند. البته آنان هنگامي كه به تعيين حقوق خودشان ميرسند، ارقام چند ده ميليوني را به راحتي تصويب و دريافت ميكنند. ولي هنگامي كه نوبت به ديگران ميرسد، طرفدار مردم و خدمات ارزان ميشوند. در تصويب افزايش ظرفيت رشتههاي پزشكي نيز همين مشكل وجود دارد و اين مساله مطرح ميشود كه وكلا و پزشكان ذينفعند و مخالف افزايش ظرفيت و دست هستند، در حالي كه بسياري از دلايل مخالفتهاي آنان منطق حرفهاي و كارشناسي دارد.
در هر حال اميدواريم كه تصميمگيري در هر موضوعي با مشاركت همه طرفهاي ذينفع انجام شود. همانطور كه مساله كارگران از طريق سهجانبهگرايي قابل رسيدگي است (دولت، كارفرما و كارگران) در ساير امور نيز بايد اين قاعده حضور همهجانبه ذينفعان و دولت رعايت شود.
فرش قرمز ما براي «درياي سرخ»
طي اين سالها سرمايهگذاريهاي خيرهكنندهاي توسط برخي كشورهاي متمول منطقه در حوزه فرهنگ صورت گرفته كه در اين ميان صنعت جذاب و پرمخاطب سينما جايگاه ويژهاي دارد. هر چند جشنواره بينالمللي فيلم «دبي» پس از چند دوره برگزاري با آن ريخت و پاشهاي مالي، تحت تاثير جايگاه و نفوذ جشنواره جهاني فيلم « فجر» از ادامه كار بازماند ولي در ادامه آن تلاشها، عربستان كه سابقهاي در صنعت سينما ندارد، اين روزها اولين جشنواره بينالمللي خود را با نام «درياي سرخ» و با ميزباني فيلمها و چهرههاي شاخص بينالمللي برگزار ميكند، روياهاي بزرگي براي حوزه فرهنگي خود دارد. كشوري كه تا سال 2018 فعاليت سينماها در آن ممنوع بود با تغييري شگرف در حكمراني خود قصد دارد با سرمايهگذاري بالغ بر شصت و چهار ميليارد دلار در صنعت سينما و سرگرمي، به قطب سينمايي خاورميانه و چه بسا جهان بدل شود. جالب آنكه آنها با يك نگاه راهبردي و براي سود بردن از ظرفيتهاي اجارهاي، يك غيرعربستاني يعني «ادوارد وينتروپ» مدير سابق بخش دو هفته كارگردانان جشنواره «كن» را به عنوان اولين مدير هنري جشنواره به كار گماردهاند. دوري جستن از تعصب براي رسيدن به اهداف بزرگ به خوبي در اين تصميم استراتژيك هويداست. آنان به درستي متوجه شدهاند كه اين تغيير، دنيايي جديد، بزرگ و شگرف را به رويشان گشوده و بيشتر نيز خواهد گشود و با پيشتازي در اين ديپلماسي مدرن است كه ميتوانند در رقابتهاي تاريخي سياسي و ايدئولوژيك خود با كشورهاي بزرگ منطقه همچون ايران دست بالا داشته باشند. كاري كه سالها پيش به نحوي ديگر چين آن را پايهريزي كرد.
در قياس با موقعيتي كه عربستان و سايرين در حال خلق آن هستند، ما سالهاست كه صاحب اين سرمايه هستيم و سينماي ايران، مسير گفتوگوي فرهنگي، اجتماعي و حتي سياسي ما و جهان را با وجود همه تلاطمهاي سياسي ساليان گذشته در عرصه بينالملل، با موفقيت حفظ كرده است. يكصدو بيست سال قدمتِ بهرهمند از استعداد و نبوغِ فرهنگي كه سرمايهاي شگفت و درخشان براي هر ملتي است، موجب شده است ما در صنعت سينماي جهان با داشتن سبك و گفتماني متفاوت و خاص و به واسطه ارايه فيلمهاي فاخر و موفق در جشنوارههاي بينالمللي، جايگاه ممتاز و سزاوار احترام كسب كنيم و تبديل به مرجعي براي سينماي منطقهاي به وسعت آسياي ميانه، شرق آسيا و به خصوص خاورميانه شويم.
بيشك تداوم جشنواره جهاني فيلم «فجر» به عنوان باسابقهترين جشنواره فيلم منطقه اين فرصت بزرگ را در اختيار ايران ميگذارد تا كماكان كانون مبادلات فرهنگي ما با ملل مختلف جهان باشد و دروازههاي ديپلماسي و گفتوگو را به روي ما باز نگهدارد. تصميم اخير متاسفانه اين فرصت را از ما دريغ خواهد كرد.