خاطرات سفر و حضر (117)
اسماعيل كهرم
سانديهگو، بيش از هر شهر ديگري در ايالات متحده در حال رشد است و از نظر وسعت و جمعيت، ششمين شهر ايالات متحده است. اين شهر مورد اقبال ايرانيها ميباشد و هموطنان زيادي آنجا زندگي ميكنند. يكي از جاذبههاي اين شهر تماشاي موجودات آبزي در دريا است. هر روز قايقهاي كوچك و بزرگ مردم علاقمند را (به شرط پرداخت كلي دلار) به آب آبي (آب دور از ساحل آبي رنگ است و در كنار ساحل گلآلود) ميبرند تا نهنگها را ببينند. از دور نهنگها ديده ميشوند. به محض آنكه قايقها از دور پيدا ميشوند نهنگها پشتكوارو ميزنند و خود را براي استقبال از مردم آماده ميكنند. وقتي كه قايقها به نقطه مناسب رسيدند، نهنگهاي خاكستري كنار قايقها ميآيند و توقف ميكنند. چشمهاي سياه و زيبايشان مردم را ميبينند و مردم آنها را لمس ميكنند. نهنگها به نظر ميآيد كه از اين ملاقات لذت ميبرند. ولي عكسالعمل مردم به راستي عجيب است. اكثريت قريب به اتفاق آنها احساساتي ميشوند و به گريه ميافتند. بنده از چند نفر دليل اين امر را پرسيدم، تقريبا همگي گفتند كه ما نسبت به اين موجودات هوشمند ظلم كرديم ولي آنها ما را فراموش كردهاند و بخشيدهاند و به ما محبت ميكنند. آنها درست ميگويند در سال 1986 تنها 80 نهنگ ماده در اقيانوسهاي جهان مانده بود. در اين سال ممنوعيت شكار نهنگ خاكستري موجب افزايش تعداد نهنگها به 2 هزار راس شد! تنها كشورهاي ژاپن و ايسلند و نروژ اجازه برداشت نهنگ را دارند. اكنون اين نهنگها از دام انقراض جستهاند. تا قبل از اين تاريخ برخي از نهنگها با ديدن كشتيها به آنها نزديك ميشدند تا با انسانها تماس بگيرند و توسط آنها لمس شوند ولي به جاي لمس نيزههاي انفجاري سه متري به طرفشان شليت ميشد. اين نيزهها، بعد از ورود به بدن نهنگ، در داخل عضله جانور منفجر ميشد و در يك فاصله دهها ليتر خون به دريا سرازير ميشد و ناگهان دريا به رنگ ارغواني سير درميآمد كه حاشيه آن كفآلود بود. نهنگها اين مرگ دردناك را فراموش ميكنند و به استقبال آدمها ميآيند.