• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5100 -
  • ۱۴۰۰ جمعه ۲۶ آذر

گزارش «اعتماد» از متهم محكوم به قصاص پس از آزادي

تسويه حساب

در يكي از كارگاه‌هاي لاستيك‌سازي در اصفهان چه گذشت؟

سال ۹۷، (شاپور اصفهان) كارگاه توليدي قطعات ماشين سنگين در سكوت مطلق است. «مهدي رجبي»؛ مشغول كار كردن است كه با آمدن دو، سه نفر سكوت مي‌شكند. ناگهان در كارگاه صداي درگيري پيچيد. زد و خورد شد؛ زد و خوردي كه علتش تسويه حساب بود. اين تسويه حساب از جنس قتل بود. مهدي رجبي يك ساعت بعد هنگامي كه يكي از آن سه نفر را به بيمارستان امام حسين شاپور رساند متهم به قتل شد.  بيمارستان امام حسين شاپور؛ يك ربع بعد از رساندن مقتول مهدي دستگير و به زندان منتقل مي‌شود. سه سال و نيم بعد مهدي با رضايت اولياي دم و با پرداخت مبلغ ديه 400 ميليون توماني از چوبه‌ دار رها مي‌شود. حدود 7 ماه است كه آزاد شده و به همان كار قبلي خودش مشغول شده است. كار در كارگاه توليدات لاستيك‌سازي اما در منطقه‌اي ديگر از اصفهان.
مرور روز حادثه
از اينكه با او تماس گرفته شده خوشحال است. حرف‌هاي مربوط به حادثه سه سال پيش در جريان است و مانع اين مي‌شود كه مهدي فكرش را متمركز كند. پس از چند دقيقه اتفاقي كه در گذشته برايش افتاده در ذهنش مرور مي‌شود: همان كارگاه؛ همان دعوا؛ همان روزي كه سبب شد مهدي متهم به قتل شناخته شود؛ دستگيري؛ زندان و آزادي. 
مهدي رجبي در چشم بر هم زدني خود را در روز حادثه حس مي‌كند و با صدايي كه از ترس به لرزه در آمده شروع به جواب دادن سوال از سوي خبرنگار اعتماد  مي‌كند: 
چند سال داريد، تحصيلات‌تان چيست و آيا ازدواج كرديد؟
29 سال دارم. زمان دعوا 26 سال داشتم. تا دوم دبيرستان درس خواندم و مجرد هستم.
سال 97 چه اتفاقي افتاد؟
والا سال 97 در كارگاه لاستيك‌سازي كه توليد قطعات سنگين ماشين بود، مشغول كار بودم. يك دفعه ديدم دو، سه نفر از دوستانم كه با هم حساب و كتاب داشتيم براي تسويه آمدند در كارگاه. دو، سه نفري ريختند سرم و شروع به كتك زدنم كردند. من هم قيچي در دستم بود و مشغول كار كردن بودم. عصباني شدم. قيچي را آمدم بزنم به كتفش كه ناگهان سرش را برگرداند و قيچي به شاهرگش برخورد كرد. فكر كردم همانجا تمام كرده بود.
    اين دو، سه نفر همكار شما بودند؟
نه! هر سه نفرشان براي كارگاه ديگري بودند. 
   بعد از اين اتفاق شما چه اقدامي كرديد؟
پنج دقيقه طول كشيد تا سريع او را به بيمارستان برسانم، اما حدود يك ربع بعد در بيمارستان فوت كرد.
  كدام بيمارستان؟ شما را در بيمارستان دستگير كردند؟ 
بيمارستان امام حسين شاپور، فلكه دانشگاه. شوك بهش وارد كردند، ولي چون شاهرگش ضربه خورده و خون در بدنش از دست رفته بود درجا تمام كرد. از حراست بيمارستان زنگ زدند و ماموران آگاهي آمدند. ماموران هم وقتي رسيدند از من پرسيدند چه كسي چاقو را زده كه همانجا گفتم؛ من زدم. باز پرسيد سر چه مشكلي كه گفتم در كارگاه مشغول كار بودم كه آمدند مرا زدند و من هم به خاطر دفاع از خودم قيچي را زدم كه اين طوري شد.
   با توجه به اينكه شما مي‌گوييد براي دفاع از خودتان قيچي را به او زديد در پرونده‌تان قتل عمد عنوان شده است يا قتل غيرعمد؟
قتل عمد حسابش كردند. 
   چند سال در زندان بوديد و چه اتفاقي افتاد كه خانواده مقتول رضايت دادند؟
سه سال در زندان بودم. دادگاه اول خانواده مقتول درخواست قصاص داشتند. مي‌گفتند ما راضي نيستيم و جوان‌مان از دست‌مان رفته. مقتول دو فرزند داشت. بعد با كمك خيرين، خانواده مقتول رضايت به ديه دادند. من هم ابزارهاي سنگيني كه در كارگاه داشتم را فروختم. يك تكه زمين هم فروختم و مبلغ 50 ميليون تومان كه از مبلغ ديه مانده بود را خيرين فراهم كردند و خرداد ماه امسال از زندان آزاد شدم. 
   در حال حاضر مشغول به چه كاري هستيد؟ 
همان شغل قبلي اما جاي ديگر. كارگاه قبلي براي خودم بود و اينجا براي شاگردم. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون