• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5101 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۷ آذر

منيژه حكمت، كارگردان و تهيه‌كننده فيلم «بندربند» در گفت‌وگو با «اعتماد» مطرح كرد

سينما عشق من است ولي نه به هر قيمتي

تينا جلالي

خسته است و به سختي جواب تلفنم را مي‌دهد . تازه از سفر شيراز و ديدار و گفت‌وگو با مخاطبان فيلم «بندربند» بازگشته و براي روزهاي آينده هم مشغله فكري زيادي براي اكران فيلمش دارد، اما مثل هميشه مهربان و صبور وقتش را براي مصاحبه به ما اختصاص مي‌دهد. منيژه حكمت كسي كه رك‌گويي و صراحت كلامش بي‌شباهت به سخنان فرشته طائرپور فقيد نيست؛ كسي كه در دفاع از حق و حقوق اهالي سينما با كسي تعارف نداشت. حكمت هم بارها در مصاحبه‌هايش تاكيد كرده مي‌خواهند مرجعيت را از سينماگران بگيرند و هشدار داده كه ابتذال به تمام شاخه‌هاي هنر خصوصا سينما ورود كرده و رحم هم به كسي ندارد و اين مساله باعث مي‌شود انديشه و فكر به محاق برود و عملا جلوي فعاليت جوان‌هايي كه در هيچ جاي اين بازي قرار ندارند، گرفته شود. 

حالا فيلم جديد اين فيلمساز با نام «بندربند» با حداقل بودجه با همراهي تنها 9جوان (به رهبري حكمت) ساخته شده و داستانش هم درباره يكسري جوان‌هايي است كه ايده‌آل‌هايي در ذهن دارند كه مي‌خواهند به آن دست پيدا كنند، اما در اين روزگار خواسته‌هاي‌شان يا براي‌شان آرزوست يا در رويا به دنبال آن مي‌گردند.
گفت‌وگوي ما با منيژه حكمت درباره فيلمش، مشكلات جوانان، سينما و مردم خوزستان پيش روي شماست. 

      مصاحبه‌هايي كه پيش‌تر داشتيد درباره سوژه فيلم گفته بوديد كه از مدت‌ها قبل سو‍ژه فيلم بندربند در ذهن‌تان شكل گرفته بود ولي وقتي فيلم را تماشا مي‌كردم به نظرم آمد ساخت فيلم در يك شرايط احساسي خاصي صورت گرفت. شايد التهاب و بحران سيل و موقعيت مكاني خوزستان شما را به سمت ساخت فيلم بندربند سوق داد و به تعبيري در عمل انجام شده قرار گرفتيد. نظر شما چيست؟ 
 قصه زن و شوهري را كه مي‌خواهند از مناطق جنوب به تهران بيايند و در يكي از كافه‌هاي كوچك تهران موسيقي اجرا كنند مدت‌ها در ذهن داشتم، اما وقتي فيلم‌هاي سيل خوزستان را مي‌ديدم به نظرم آمد بحران اين منطقه هم به لحاظ بصري و هم گره‌افكني داستان موقعيت خوبي براي كاراكترهاي من به وجود مي‌آورد. راه‌هايي كه زير آب مدفون مي‌شوند و بن‌بست‌هايي كه جوان‌هاي فيلم در سر راه‌شان با آن مواجه مي‌شوند و پل‌هاي شكسته‌اي كه در مسير مي‌بينند به صورت نمادين و تمثيلي با داستان فيلم همخواني مناسبي داشت. يعني تلفيق درام و حوادث مستند و واقعي براي من بسيار اهميت داشت و فكر مي‌كردم پرداخت خوبي شكل مي‌گيرد به همين جهت بلافاصله شروع كرديم.
     ولي شرايط كار در اين بحران بسيار پيچيده است. اين مورد را در برنامه‌ريزي لحاظ كرده بوديد؟
وقتي درون كار قرار گرفتيم تازه به عمق ماجرا پي برديم و اصلا نمي‌دانستيم زنده از بحران بيرون مي‌آييم يا نه. شرايط كار بسيار سخت بود. به عنوان مثال هتل ما در خرمشهر بود و ما روزي سه ساعت مي‌رفتيم به حميديه و سه ساعت برمي‌گشتيم. به استاندار وقت اهواز گفتم به ما اتاقي در حميديه دهيد اين مسير خطرناك است كه ما هر روز برويم و بياييم. ولي متاسفانه به صحبت‌هاي ما اصلا اهميتي نداد. با حداقل امكانات اين فيلم را كار كرديم. به اين صورت كه بعضي صحنه‌ها پگاه و فرهاد فزوني پشت دوربين قرار مي‌گرفتند و من هنروران را هدايت مي‌كردم يا در كنار مردم در آب هستم. شرايط سختي تجربه كرديم.
     محدوديتي به لحاظ ورود به صحنه‌هاي اصلي اتفاقات داشتيد؟ چون از عمق فاجعه زياد تصوير نمي‌بينيم. 
دريافت مجوز براي ساخت فيلم «بندربند» زمان طولاني از ما گرفت و براي همين تا بتوانيم به بحران برسيم كمي دير شد. اين حادثه در عيد به وقوع پيوست و از آنجايي كه شهرهاي بحراني امنيتي مي‌شوند ما بايد مجوز مي‌داشتيم. وزارت ارشاد كه تعطيل بود و تا ما بخواهيم مجوز بگيريم بخش زيادي از تصاوير مربوط به سيل را از دست مي‌داديم. ولي مدير توليد ما آقاي عروجي تلاش زيادي كرد و اصلا به نظرم معجزه شد كه بتوانيم اين فيلم را بسازيم. در يازده روز با 9 نفر با حداقل امكانات اين فيلم را ساختيم. همه عوامل اين فيلم در همين اتوبوس كه در فيلم مي‌بينيد هم كار مي‌كرديم و هم فيلمبرداري داشتيم. 
     چرا از پگاه به عنوان بازيگر اصلي فيلم استفاده نكرديد؟ نقش «مهلا» پتانسيل خوبي داشت كه پگاه آن را بر عهده بگيرد.
نمي‌خواستم از پگاه بيشتر از اين ميزاني كه در فيلم مي‌بينيد، استفاده كنم ضمن اينكه او هم نمي‌توانست، چون پشت صحنه بايد كمك مي‌كرد. 9 نفر در پشت صحنه بوديم.
     تاكيدي هم روي استفاده از بازيگران چهره نداشتيد. چرا؟ 
سلبريتي براي اين فيلم؟ آنها براي خودشان جايگاه خاصي قائلند و نمي‌آمدند كه تا نيم‌تنه در آب و فاضلاب قرار بگيرند و كار كنند. اصلا قبل از اينكه بخواهم بندربند را بسازم به اين فكر مي‌كردم كه سينما به لحاظ مالي و هجوم ابتذال مفهومي به يك بن‌بستي رسيده و دور آن را افرادي حصاري كشيده‌اند كه فقط خودي‌ها بايد كار مي‌كردند و راحت بگويم بقيه يا بايد مي‌مردند يا اعلام بازنشستگي مي‌كردند و از سينما دور مي‌شدند. در چنين فضايي كه پولشويي و پول‌هاي نامحرم همچون سيلي ويرانگر به وادي هنر خصوصا سينما وارد شده ما جريان سينماي مستقل و لوباجت را مطرح كرديم و معتقديم براي حفاظت از سينماي اصيل و سينماگران شريف و اصلا خود هنر، چاره‌اي جز جريان‌سازي در اين مسير نداريم. همين‌طور كه الان مي‌بينيد پلتفرم‌ها و دستمزدهاي كلان، هجوم فيلم‌هاي مبتذل همه و همه محصول اين شرايط است و اين مساله باعث مي‌شود انديشه و فكر در سينما به محاق برود و عملا جلوي فعاليت جوان‌هايي گرفته شود كه در هيچ جاي اين بازي قرار ندارند. صادقانه مي‌گويم كه هيچ‌ وقت در اين وادي چِرك وارد نشدم و هيچ ‌وقت هم نمي‌شوم. سينماي لوباجت آدم‌هاي خودش را مي‌خواهد من براي ساخت اين فيلم اصلا قصد استفاده از بازيگران شناخته شده و سلبريتي را نداشتم. قصدم اين بود كه با مفهوم، مخاطب را به سينما دعوت كنم با تفكر و انديشه نه با بازيگر. شرايط مالي حاكم بر سينماي ايران اسفناك است. نمي‌خواستم در اين شرايط كسي قلاده به دور گردن من بيندازد و مي‌خواستم كار خودم را بكنم. به همين دليل اين چيدمان را انتخاب كردم تا راحت فيلم خودم را بسازم.
      خانم حكمت بحث پيرامون مشكلات خوزستان بسيار كلان‌تر از آن چيزي است كه در اين گفت‌وگو جاي بگيرد. اما از آنجايي كه از نزديك هنگام بحران سيل در اين مناطق حضور داشتيد و با توجه به صراحت بياني كه داريد چه ارزيابي از مشكلات اين بخش از كشورمان داريد؟ 
فقط به شما بگويم كه مشكلات آنها بسيار دردناك است و غيرقابل تحمل. يك گوشه كوچك از مصائب آنها كه مرا بسيار متعجب مي‌كرد اينكه فاضلاب به خيابان‌ها راه داشت و آب دستشويي و توالت مردم به سطح شهر ريخته مي‌شد.خيلي عجيب است، اصلا كدام سختي آنها را براي شما بگويم. ولي من هيچ‌وقت، هيچ‌وقت اشك آن كشاورز را كه تمام زندگي و كشتش را در سيل از دست داده بود از ياد نمي‌برم. خانه‌ها روي آب بودند و... هزار گرفتاري ديگر كه به لحاظ موضوعي نمي‌توانستم در فيلم بگنجانم و شايد به لحاظ بصري براي هر كارگرداني وسوسه‌برانگيز و جذاب مي‌بود، اما فيلم را به ورطه ديگري مي‌كشاند. نمي‌خواستم استفاده اگزوتيك از موقعيت بكنم و تصاوير كارت پستالي از اين مناطق در فيلم داشته باشم.
     از آنجايي كه شما و پگاه چهره شناخته شده هستيد مردم براي شما صحبتي نداشتند؟ از گلايه‌ها و ناراحتي‌ها و سختي‌هاي‌‌شان نمي‌گفتند؟ چه مطالباتي از مسوولان داشتند؟ 
زياد با مردم آن مناطق و همچنين مردم لرستان صحبت مي‌كرديم آنها هم مشكلات‌شان زياد است و از گرفتاري‌هاي‌شان براي ما مي‌گفتند. ولي آنچه اهميت دارد اينكه آنها گوش شنوا مي‌خواهند؛ كسي كه حرف‌هاي‌شان را بشنود و مشكلات‌شان را درك كند. مطالبات و ناراحتي‌هاي آنان بسيار كلان و زيربنايي‌تر از اين حرف‌هاست.
     برگرديم به ساختار فيلم؛ به نظرتان افتتاحيه فيلم تا زماني كه درام شكل بگيرد كمي طولاني نيست؟
از همان اول تعمدا مي‌خواستيم كه قصه آرام شروع شود و در نيمه دوم اتفاقات و خرده‌پيرنگ‌ها شكل مي‌گيرد. تمركز بيش از حد به درام را ضروري نمي‌ديديم و به گمانم تا شكل‌گيري درام، يعني بخش ابتدايي فيلم حايز مضامين قابل توجهي است. ترس‌ها، شادي‌ها، عشق و رفاقت و سرسختي را مي‌بينيم. رفتن و گير كردن را. تلاش و اميد سه جوان را براي فائق آمدن بر شرايط و ساختار مي‌بينيم و در عين حال نامرادي‌هاي آنها را هم و اينها در قابي ساده از زندگي روزمره آنها روايت شد بدون اينكه اصرار داشته باشم تعليقي عجيب و غريب ايجاد كنم يا درام خاصي شكل بگيرد. اما نيمه دوم فيلم با شكل‌گيري درام شكل و شمايل ديگري به خود مي‌گيرد كه جايگاه خاص خودش را هم در فيلم دارد. 
     و نكته مهم ديگر از فيلم اينكه شما قصه فيلم را بر بستر بحراني عظيم چون سيل نشان مي‌دهيد با سرخوشي‌ها و شادماني‌هايي كه چند جوان دارند. اين آيا به نظر شما تضاد در روايت نيست؟
نسل جوان تنه زدن به ساختارهاي سخت و در عين حال زندگي كردن و شاد بودن و اميد ورزيدن را ياد گرفته است. اين نسل حتي به شيوه خاص خودش مي‌جنگد و ابزار او اميدواري، شادي، تخيل و سبك زندگي‌اش است. از اين‌رو من تعمدا شادماني آنها را نشان دادم براي اينكه معتقدم نسل جوان دوست دارد شاد باشد و خوب زندگي كند. نسل جوان شادي مي‌خواهد اصلا جوان‌هاي امروز تلخ و عبوس نيستند و معتقدم با تمام سختي‌هايي كه تحمل مي‌كنند دائما مي‌خندند و مي‌رقصند و شادماني مي‌كنند. صداي قهقهه آنان را به راحتي مي‌توان شنيد. نگاهي به اطراف خود در خيابان‌ها يا كافه‌ها كنيد، جوان‌ها را مي‌بينيد كه دور هم جمع شده‌اند و با چيزهاي كوچك و كم اهميت دلخوش و شاد هستند و مي‌خندند. ولي نمي‌توانم كتمان كنم كه دل‌شان پر از درد و رنج است و خواهان زندگي خوب هستند. حرفم اين است كه آنها به جاي اصالت دادن به شرايط و موانع به بلندي روياها و اميدهاي خودشان مومن هستند و براي به دست آوردن اين زندگي مطلوب، با موانع سرشاخ مي‌شوند حتي اگر بدانند زور اين موانع بيشتر از توان آرزومندي آنهاست...
     بن‌بست‌ها و موانعي كه جوانان در جاده با آن روبه‌رو مي‌شوند در واقع تمثيلي است از تمام سنگ‌اندازي‌ها كه در حال حاضر جامعه پيش پاي آنها قرار مي‌دهد و اين به خوبي درك مي‌شود.همان‌طور كه مي‌دانيد مشكلات جوانان در اين دوراني كه سپري مي‌كنيم بسيار زياد است و حسني كه بندربند دارد فيلم زمانه‌اش به شمار مي‌رود.
دقيقا بخشي از جريان سينماي مستقل و لوباجتي كه راه انداختيم، معطوف به همين ماجراست. فيلم زمانه بودن آزادي انديشه و تفكر مي‌خواهد تا فيلمساز بتواند بدون درگيري با ايدئولوژي خاصي، با متن جامعه و زندگي روزمره مردم چهره به چهره شود. حاصل اين رويارويي با زمانه و مردم، يك نوع سينماي اجتماعي سوبژكتيو است كه درگيري‌اش با دغدغه‌هاي انسان امروز ايراني است. جوانان ما يكسري ايده‌آل‌هايي در هر زمينه‌اي در ذهن دارند كه مي‌خواهند به آن دست پيدا كنند، اما در اين روزگار اين خواسته‌ها يا براي‌شان آرزوست يا در رويا به دنبال آن مي‌گردند. من مي‌خواستم به آنها بگويم كه از غارهاي‌شان در بيايند و خودشان تلاش كنند و با پشتكار به آنچه مي‌خواهند حداقل نزديك شوند.
     ممكن است روي صحبت شما با مسوولان هم باشد و آيا فكر مي‌كنيد صداي‌تان به گوش آنها برسد؟ 
من فيلمم را براي طيف خاصي نمي‌سازم. من سينماگري هستم با نگاهي اجتماعي كه هر وقت دغدغه‌اي در نسبت با حال و روز اكنون جامعه پيدا كرده دست به كار شده. در مورد «بندربند» موضوعي اجتماعي و نسلي بود كه ذهنم را درگير كرد و فكر مي‌كردم اتفاقي است كه بايد رقم بزنم و اصلا قائل به اين نيستم كه صدايم را بخواهد كسي بشنود. به هر جهت فيلمم در تاريخ ثبت مي‌شود كما اينكه در زندان زنان هم مساله‌ام را مطرح كردم. اما نكته‌اي كه اينجا بايد بگويم ساختار خود فيلم براي من اهميت دارد. اينكه به نسل جوان فيلمساز يادآوري كنم با حداقل‌ها فيلم بسازند و نااميد نباشند اگر كسي حمايت‌شان نكرد، خودشان براي خواسته‌شان تلاش كنند. تاكيدم روي ساختار فيلم بوده و هست.
     نوعي از فيلمسازي كه عليرضا داوودنژاد با روغن مار به نوعي امتحان كرد كه اتفاقا تحسين زيادي هم در پي داشت.
دقيقا، من اين مسير را آغاز كردم و ما 9 نفر بوديم كه اين فيلم را ساختيم. جوانان درجه يكي كه هر كدام يك گوشه كار را گرفتند و اين فيلم را ساختند و من فقط آنها را رهبري مي‌كردم. همه بچه‌هاي خوب تيمم كه اينجا از آنها تشكر مي‌كنم. بعد از بندربند سه فيلم ديگر هم به همين روش ساختم. فيلم 19 كه با موبايل ساخته شده و وحشتناك دوستش دارم و نمي‌دانم چقدر از اين فيلم قرار است سانسور شود را چهار روز فيلمبرداري كرديم و پانته‌آ پناهي‌ها به عنوان بازيگر در آن فيلم حضور دارد. فيلم ديگر جاده 2000 و همين‌طور فيلم ملخ كه تهيه‌كننده آن بودم به كارگرداني فائزه عزيزخاني با بازيگراني نظير هانيه توسلي، علي مصفا و... .
     براي فيلم «بندربند» چقدر هزينه كرديد؟ 
«بندربند» با 250 ميليون، «ملخ» با مبلغ 900 ميليون و  «جاده 2000 » با 400 ميليون تومان ساخته شدند. 
     خانم حكمت مرور بر كارنامه شما اين نكته را به ذهن متبادر مي‌كند كه شما از سينماگران اصيل سينماي ايران هستيد ولي چرا كارنامه شما در كارگرداني كم است؟
از زندان زنان به اين طرف دوست دارم متفاوت كار كنم. البته در بخش تهيه بيشتر فعال بودم و در زمينه‌هاي مختلف از كودك و كمدي تا عروسكي و ... فيلم ساختم. سينما عشق من است. من در سينما بزرگ شدم از چهارده سالگي وارد سينما شدم و از سال 59 كار اجرايي كرده‌ام. عمرم را در اين سينما گذاشتم ولي نمي‌گذارم قلاده دور گردن من بيندازند و نگاه و انديشه‌مان را از ما بگيرند. نمي‌گذارم ميليارد ميليارد به سينما وارد كنند و هست و نيست ما را جارو كنند و ببرند ما براي اين سينما زحمت كشيديم و به همه هم بگويم از آن مراقبت مي‌كنيم. بارها گفتم باز هم مي‌گويم كه مي‌خواهند مرجعيت را از ما بگيرند، ابتذال به تمام شاخه‌هاي هنر ورود كرده و رحم هم به كسي ندارد.
همين چند وقت پيش با يكي از كارگردانان شناخته شده صحبت مي‌كردم به اين نكته اشاره مي‌كرد كه چون نمي‌خواهم سريال با پولشويي بسازم بر من سخت مي‌گيرند. 
به من هم براي سريال‌سازي پيشنهاد شد ولي قبول نكردم. تعارف كه با هم نداريم بوي تعفن همه سينما را برداشته يا بايد در اين كثافت راه برويم يا بايد پاچه‌هاي‌مان را بالا دهيم و نخواهيم جريان اين پول‌هاي آلوده به ما بخورد. من حداقل از خودم مراقبت مي‌كنم و در حال حاضر هم در حد وسع و توانم تمام تلاشم را مي‌كنم تا جريان فيلم‌هاي لوباجت را راه بيندازيم و نگذارم جوان‌ها افسرده شوند و نتوانند به سينما ورود كنند. يك پيام ساخت فيلم بندربند اين بود كه به جوان‌ها بگويم چاره‌اي نداريد بايد از آپارتمان‌هاي‌تان بيرون بياييد و حتي شده با موبايل فيلم بسازيد. براي اينكه اين جوان‌ها به هر دفتري كه مي‌روند 6ميليارد تومان از آنها براي فيلمسازي مي‌خواهند. من به آنها راه سينماي لوباجت اما اصيل و مفهومي را پيشنهاد مي‌دهم. آنها بايد فيلمي بسازند كه انديشه و تفكر در آن باشد تا بتوانند با فيلم‌شان خودشان را مطرح كنند.


    سلبريتي براي اين فيلم؟ آنها براي خودشان جايگاه خاصي قائلند و نمي‌آمدند كه تا نيم‌تنه در آب و فاضلاب قرار بگيرند و كار كنند.
   وقتي وارد خوزستان شديم تازه به عمق ماجرا پي برديم و اصلا نمي‌دانستيم زنده از بحران سيل بيرون مي‌آييم يا نه. 
   «بندربند» را با 250 ميليون ساختم.
   مردم خوزستان گوش شنوا مي‌خواهند؛ كسي كه حرف‌هاي‌شان را بشنود و مشكلات‌شان را درك كند.
   يك پيام ساخت فيلم «بندربند» اين بود كه به جوان‌ها بگويم چاره‌اي نداريد بايد از آپارتمان‌هاي‌تان بيرون بياييد و حتي شده با موبايل فيلم بسازيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون