خاطرات سفر و حضر (120)
اسماعيل كهرم
باغ وحش زوريخ به طور قطع يكي از پيشروترين در دنيا است. سالها است كه در پرورش و رها كردن انواع جانوران و رها كردن آنها در زيستگاههاي طبيعي فعاليت كرده. بنده سالهاست كه با فعاليت آنها آشنا هستم و آن را ستايش ميكنم. يكي از اقدامات آنان اختصاص دادن يك پلنگ خراسان در زميني كوهستاني به وسعت يك زمين فوتبال است. اين زمين هيچگونه قفس و حصاري ندارد. درختهايي كه تنگ يكديگر كاشته شدهاند يك حصار را تشكيل ميدهند و مردم از بالا در نقطهاي كاملا امن و دور از چشم پلنگ هموطنمان را مينگرند. از اين پلنگ، گاه براي تقويت غرايز شكارچيگري از طعمه زنده استفاده ميشود. برنامه شكار پلنگ اعلام ميشود كه آنها كه علاقمندند به مشاهده بنشينند! يكي ديگر از اقدامات اين باغوحش ورود خروارها خاك سرخ از برزيل است كه منطقه جنگلهاي باراني را در قلب زوريخ تداعي ميكند و تشابه به حدي ميرسد كه حيوانات اين مناطق در جنگلي ساختگي توليدمثل كردهاند. روزي كه براي چندمين بار از اين باغوحش بينظير ديدار ميكردم فيل عظيم سوييسي! در حال زايمان بود! آگهي كرده بودند. به سالن مربوطه رفتم. انبوه جمعيت موج ميزد، يك پرده بزرگ وقايع را از نزديك نشان ميداد. فيل عظيمالجثه درد ميكشيد، خرطوم خود را به ميله و دستگيرهاي ميپيچاند و رها ميكرد. اين پا و آن پا ميشد. نگهبان خصوصي او به وي آرامش ميداد و شكم بزرگ او را مالش و ماساژ ميداد. وقتي پيچ و تابها به حداكثر رسيد، به اندازه 20 تا 30 ليتر مايع رحمي از بدن فيل خارج شد و ناگهان يك بسته بقچه مانند از مادر بيرون افتاد. بسته در يك پوشش پرده مانند پوشيده شده بود! وزن؟ 150 كيلوگرم! سي برابر فرزندانتان. فرزند و مادر غشاء شفاف ليز و لزج را دريدند و نوزاد بيرون افتاد. نيم ساعت بعد 150 كيلوگرم سرپا ايستاده بود، جمعيت متفرق شدند. هنگام خروج چند دختر و پسر با ادب جلو آمدند و سوالهايي پرسيدند مثلا فيل دم دارد! چند تا ناخن دارد! ران فيل بلندتره يا ساق پا! معلمشان توضيح داد. بچهها بايد يك گزارش از وضع حمل فيل بنويسند. كاملترين آن را براي همه بچهها خواهند خواند و جايزه...