تكليف دولت متبوع مهاجرين
اما تلاش براي جستوجوي آينده بهتر افراد را به سوي مهاجرت گسيل ميدارد.
طبيعي است در صورت حدوث جنگ، قحطي يا خشكسالي افراد چارهاي جز ترك سرزمين مصيبتزده خود ندارند. بيشك در مواردي كه هيچ يك از اين عوامل حادث نشده اما شرايط كشور متبوع به گونهاي است كه افراد چارهاي جز ترك سرزمين خود ندارند بحث بسيار مهم مسووليت دولت متبوع فرد مطرح ميشود و افكار عمومي اين سوال بديهي را طرح ميكنند كه چرا بايد دولتها شرايط اداره كشور را به نحوي پيش ببرند كه مجال ادامه حيات و اشتغال استاندارد براي اتباع كشور وجود نداشته است؟ در اين مقوله بايد دولتها پاسخ دهند كه چرا بدون جنگ و بلاياي طبيعي سطح معيشت و امكانات كشور آن چنان دچار تنزل شده كه اتباع كشور ناچار به رها كردن مام وطن شدهاند. دست كشيدن از وطن و بستگان انتخاب سختي است كه مهاجرين به ناچار آن را برگزيده و خود را آواره كشورهاي ديگر ميكنند. با اين اوصاف در غالب موارد مهاجرت انتخاب فرد نيست؛ بلكه شرايط سخت چنان بر وي تحميل شده كه چارهاي جز مهاجرت باقي نمانده و پاي نهادن در مسير پرخطر، مبهم و تاريك مهاجرت بر وي تحميل شده است.
متاسفانه در سنوات اخير شاهد افزايش آمار مهاجرت اتباع غرب كشور به سوي اروپا هستيم كه در راه رسيدن به دولت مورد نظر هزينههاي گزاف مالي را پرداخت كرده و دچار خسارات و صدمات فراوان جسمي و جاني هم ميشوند. بسياري از اين افراد هم به تنهايي و جدا از ديگر اعضاي خانواده اين مسير را طي ميكنند؛ لذا نميتوان نسبت به مسووليت دولت متبوع آنان بيتوجه بود. زيرا آنان مانند ديگر افراد و اتباع كشور هستند كه حق داشته و دارند كه از مسكن، اشتغال و امكانات زندگي آبرومند برخوردار باشند كه فراموش شدن آنان موجب گسيل دادن فرد به سوي مهاجرت شده است. مهاجرت فزاينده شهروندان به سوي دول اروپايي مويد تبديل شدن آن به يك معضل بزرگ است كه متاسفانه مسوولان امر به جاي اتخاذ تدابير ويژه درصدد انكار وجود اين پديده هستند. عقلا و منطقا نميتوان از اين واقعيت ملموس چشم پوشي نمود كه اكنون در هر خانواده كرد چندين جوان راه مهاجرت را در پيش گرفته و خانوادهها در مكالمات خود جوياي احوال فرزندان هستند و با چشم گريان و قلبي نگران اخبار مربوط به اذيت و آزار مهاجرين در مرزهاي اروپايي يا مرگ و مير آنان در مسيرهاي كوهستاني و آبي را رصد ميكنند. سوال اين است كه چرا فرصت ادامه حيات و اشتغال براي اين جوانان در سرزمين مادري خود فراهم نشده است؟ بيشك انكار و عدم پيگيري چرايي شيوع مهاجرت و خودداري از بررسي راههاي كاستن از آن، بيانگر فقدان عزم جدي براي علاج آن و آخرالامر افزايش بار مسووليت صاحبان قدرت و تصميم خواهد بود.