براي علاقهمندان موسيقي نواحي نام «ذوالفقار عسگريان» نامي آشناست و طنين سازش نيز همچون نامش شهره. تاثير پنجه زدنهاي با صلابت و دقيق او بر ساز چنان است كه كمتر كسي است كه ساز او را شنيده باشد و شيفته هنرش نشود. به گواه بسياري از كارشناسان و فعالان حوزه موسيقي نواحي، ذوالفقار عسگريان هنرمندي بينظير و منحصربهفرد است؛ او زندگي خود را وقف ساز و هنرش كرد. البته آنها كه استاد ذوالفقار را ميشناسند، ميدانند كه او تنها نوازنده نبود، بلكه پژوهشگر كاربلدي بود كه تحقيقاتش نيز در حوزه موسيقي اهميت دارد. او آنقدر براي هنرش ارزش قائل بود كه مناطق خراسان را در جستوجوي خوانندهاي كه بتواند سازش را پاسخ دهد، زير پا گذاشت و دُرهاي بيبديلي را يافت. بزرگاني همچون نورمحمد درپور و غلامعلي پورعطايي. نورمحمد درپور درباره او ميگفت: «پنجه استاد ذوالفقار در ميان هزاران پنجه شناخته ميشود.» درپور كه سالها با ذوالفقار سابقه همكاري داشته، معتقد بود هيچ نوازندهاي قدرت پنجه ذوالفقار را ندارد.ساز زدن استاد ذوالفقار را كه ميبيني، خلاقيت و شكوه است كه لمس ميكني؛ هزاران نغمه كه حاصل سالها سعي است. سعي بر نواختن، بر دانستن و بر جستوجو. ذوالفقار عسگريان هنرمند خانهنشيني نبود او هنرمندي پويا و هميشه در جستوجو بود كه البته منبع پژوهشهاي بزرگان نيز بود.نيمه آذرماه مصادف بود با درگذشت ذوالفقار عسگريان كه پنجه بيبديلش در حافظه موسيقي ايران جا خوش كرده. به اين بهانه سراغ محسن عسگريان كه هم شاگرد و هم فرزندش بود، رفتيم كه مقام توامان فرزندي و شاگردي، طبعا با ناگفتهها و خاطرات شنيدني زيادي همراه است. در ادامه گفتوگو با محسن عسگريان را ميخوانيد.
در ابتدا از شما ميخواهم درباره هنر پدرتان صحبت كنيد. شما به عنوان فرزند و شاگرد ايشان هميشه همراهشان بوديد. دوتار و موسيقي فولكلور در زندگي روزمره استاد ذوالفقار چه جايگاهي داشت؟
خب بايد بگويم كل زندگي پدرم دوتارش بود. دوتار بخشي از وجود او محسوب ميشد. حتي وقتي ميخواستيم با ماشين جايي به مهماني برويم يا به هر دليلي از خانه دور باشيم، به هيچ عنوان دوتارش را در صندوق عقب نميگذاشت. ايشان دوتار را تنها يك شيء نميديد، چون به آن بسيار اهميت ميداد؛ ساز پدرم هميشه با خودش بود.
موسيقي در خانواده شما چند نسل است كه جريان دارد؛ حالا شما هم ميراثدار اين هنر در خانواده خودتان هستيد؛ اين هنر كهن را از پدر چگونه به ارث برديد؟
همينطور است، پس از چند نسل اين هنر به ما رسيده است، اين هنر طوري است كه عدهاي با آن متولد شدهاند برخي نيز با آموزش وارد اين حيطه شدهاند ولي دوتار در خون خانواده ما جاري است. بنده بر اساس گفتههاي پدرم كه او نيز از پدرانش نقل ميكرد، نسل دهم هستم و پسرم نسل يازدهم كه اميدواريم پاسدار اين هنر باشيم. موسيقي سينه به سينه چرخيده و از بزرگانمان به ما رسيده و در واقع مهمترين ميراثي كه از بزرگانمان به ما رسيده، موسيقي است.
استاد ذوالفقار براي شناخت موسيقي نواحي با اقوام مختلف هم زندگي كردند، لطفا در اين باره بيشتر صحبت كنيد و اينكه ايشان بيشتر با چه كساني كار كردند؟
پدرم هميشه در ميدان موسيقي حضور داشت و خيلي علاقه داشت كه با موسيقي مناطق مختلف خراسان بزرگ آشنا باشد و به همين دليل به بخشهاي مختلف خراسان سفر ميكرد كه با سبك موسيقي بزرگان آن خطه هم آشنا شود. از سويي چون علاقه زيادي به اين هنر و دوتار داشت، همه مناطق خراسان را در جستوجوي خوانندهاي بود كه بتواند سازش را پاسخ دهد و در نهايت با استاد حاج نورمحمد دُرپور، استاد غلامعلي پورعطايي و استاد كريم كريمي كه نسلي طلايي بودند، برخورد ميكند كه هماكنون بيش از 200 اثر ضبط شده از ايشان وجود دارد كه توسط استاد حيدر قدسي ضبط شدهاند.
آيا شما هم تجربهاي در همراهي پدرتان طي جستوجوي او داشتهايد؟
بله، بنده هم به دليل علاقه زيادي كه به دوتار داشتم اغلب جاهايي كه استاد براي نوازندگي حضور مييافتند، اصرار به همراهي پدر داشتم؛ چه اجراهاي محفلي در منازل و چه در جشنوارهها. حتي گاهي جسورانه از پدرم ميخواستم و به او ميگفتم هر جا شما تكنوازي داشته باشيد، من هم بايد تكنوازي كنم. در اجرايي كه در تالار شفق تهران داشتيم، يادم هست كه سيم دوتار استاد در حال نوازندگي مشق پلتان پاره شد و من هم سريعا قبل از تعويض ساز استاد، نواختن مقام را ادامه دادم كه اتفاقا بعد از پايان اجرا مسوولان برنامه از خاص شدن برنامه تشكر كردند كه پدرم گفت بهطور اتفاقي سيم دوتار پاره شد و ايشان جسورانه به ادامه كار پرداخت.
برويم سراغ بحث پردهبندي كه ايشان در سازشان داشتند. در رابطه با پردهبنديسازي ايشان توضيح دهيد.
وقتي پدرم حس كردند پردههاي ساز، براي برخي مقامها پاسخگو نيست، پردههاي ديگري به دوتار اضافه كردند. اين اضافه شدن پردهها كه پدر باعث و باني آن شد، ساز ايشان را خاص ميكرد و مقامها نيز با اين پردهها بهتر نواخته ميشوند. البته اين را هم بگويم كه استاد تعداد زيادي دوتار ساخته است ولي اواخر چون آسم داشت، ديگر امكان ساخت ساز برايش مهيا نبود.
خود استاد هم ساز ميساختند، درست است؟ از دوتارهايي كه شخص استاد ساختهاند، همچنان موجود است؟
بله، يكسري دوتارها كه از قديم ساخته شده، هنوز موجود است كه بنده هم يكي از آنها را در اختيار دارم.
درباره ويژگي سبكي ايشان صحبت كنيد و اينكه در حال حاضر سبكي كه استاد ذوالفقار داشتند، تا چه حد شناخته شده و زنده نگه داشته شده است؟
در تربت جام دو سبك نوازندگي مشهور وجود دارد؛ يكي سبك استاد سرور احمدي كه بيشتر پنجهنوازي ميكرد و سبك استاد ذوالفقار كه به ريزپنجهنوازي شهرت داشت كه بسيار هم مورد علاقه نوازندگان است البته پدرم در پنجهنوازي هم مهارت خاصي داشت ولي شهرتش براي ريزنوازي بود.
آيا مجموعه يا پژوهش مدوني از آثار ايشان گردآوري شده است؟
بسياري بر اين گواهي ميدهند كه هيچ كدام از هنرمندان اين منطقه به اندازه پدر بنده اثر ضبط شدهاي كه مردم شنيده باشند، ارايه نكردهاند. از ايشان بيش از 200 نوار كاست ضبط شده است كه خوانندههاي بزرگي از جمله استادان محترم حاج نورمحمد دُرپور، غلامعلي پورعطايي، غلامحسين غفاري، عبدالله اميني، عبدالرئوف برنا، عبدالعزيز احمدي، محمد زينتي و... دوتار پدرم را همراهي كردهاند.
پدرتان منبع يكسري پژوهشها هم بودند. جايي خوانده بودم پژوهشگراني همچون استيون بلوم، دانش ايشان را منبع قرار دادهاند؛ ميخواهم در اين رابطه نيز توضيح دهيد. چگونه و در چه بستري اين تبادل دانش صورت ميگرفت؟
همينطور كه در جريان هستيد، استاد اجراهاي خارج از كشور زياد داشتند. مثل سوييس، هلند، بلژيك، فرانسه، ايتاليا و... پيش ميآمد كه پدر در حاشيه اين اجراها ديدارهايي با برخي اساتيد و هنرمندان آن كشورها هم داشته باشند؛ از سويي برخي هم به خانه ميآمدند و اگر سوال يا كمكي از پدر ميخواستند ايشان با تمام وجود پاسخگو بودند؛ چراكه دغدغه ايشان موسيقي نواحي و دوتار بود. در نتيجه هر كاري، براي اعتلاي آن انجام ميدادند.
از آخرين اجراي صحنهاي استاد ذوالفقار بگوييد. گمانم در مراسمي بود كه عنوان بزرگداشت استاد پورعطايي را داشت اما مصادف شد با درگذشت استاد پورعطايي؛ درست است؟
بله، در آن مراسم قرار بود پدرم سازش را به من اهدا كند كه اتفاقات ديگري افتاد؛ همانطور كه گفتيد، آخرين اجراي صحنهاي استاد با اجراي مراسم بزرگداشت استاد پورعطايي در تربتجام مصادف شد. قبل از اجراي مراسم، قرار بود اين كار صورت بگيرد ولي به دلايل مختلف اين جريان اتفاق نيفتاد. همانطور كه عرض كردم اهداي ساز بنا بود در مراسمي كه براي بزرگداشت استاد پورعطايي برگزار ميشود، صورت بگيرد. در اجراي اول نيز قرار بود كه پدرم با استاد كريم كريمي اولين اجرايش را داشته باشد و بنده نيز با استاد عبدالرئوف برنا اولين اجرايم را داشته باشيم. قرار بود كه بعد از آنكه پدرم، براي استاد غفاري نوازندگي كند، قسمت كوچك و درآمدي نيز بزند و بعد از آن مرا معرفي كند كه روي سن بروم و در آن هنگام، سازش را به من بدهد. آن مراسم بزرگداشت نيز همانطور كه ميدانيد مصادف شد با درگذشت استاد پورعطايي يعني قبل از برگزاري بزرگداشت و درست در همان روز كه مردم تربتجام بنا بود براي سلامتي استاد دعا كنند، پيش از برگزاري مراسم، استاد پورعطايي به رحمت خدا رفتند. بنابراين اجراي پدرم كه قرار بود براي بزرگداشت استاد پورعطايي باشد، عملا به گراميداشت ياد ايشان تبديل شد. به هر حال مراسم برگزار شد و همه تحت تاثير درگذشت استاد بوديم. همزمان كه ما با هم روي سن رفتيم، ابتدا پدرم براي استاد كريمي نوازندگي كرد كه فيلم آن نيز موجود است و بعد از آنكه اجراي پدرم و استاد كريمي تمام شد، قرار بود كه بنده براي استاد رئوف برنا نوازندگي كنم. وقتي كه نواختن و اجرايم به اتمام رسيد و به پشت سن رفتيم، پدرم مرا معرفي كرد و در آنجا بود كه گفت: «بعد از اين كسي در جايي نخواهد ديد كه بنده ساز بزنم و نوازندگي كنم.» و آن روز آخرين اجراي صحنهاي استاد شد و بعد از آن اجرا به دليل آنكه پدرم علاقه خاصي به استاد پورعطايي داشت، حالش دگرگون شد و حتي نتوانست تا انتهاي مراسم در سالن حضور داشته باشد بهطوري كه با يكي از دوستان به نام آقاي تاجي از سالن خارج شد. در آنجا نيز به همين دلايل برنامهها عوض شد، چون عملا مراسم بزرگداشت به مراسم عزا تبديل شده بود و شرايط پيش نيامد كه پدر سازش را به من اهدا كند. آن مراسم آخرين اجراي صحنهاي پدرم شد كه البته ميتوان گفت به معناي واقعي آخرين اجراي او نيز به شمار ميرود. روز بعد كه از تربتجام بازگشتيم حال پدر همچنان دگرگون بود. پيش از آن هم وقتي استاد پورعطايي در بستر بيماري بود، پدر نيز بسيار نگران و ناراحت بود پس از چندي هم راهي بيمارستان شد و ديگر برنگشت.
در نهايت درباره تجربه خودتان به عنوان فرزندي كه شاگرد پدرش نيز بوده، براي مخاطبان ما بگوييد.
خب بايد عرض كنم به نيكي ياد كردن بنده از ذوالفقار عسگريان صرفا براي اينكه ايشان پدرم بوده، نيست و اگر هر فرد ديگري با چنين توانايي و حضور مهمي كه در موسيقي فولكلور مورد سوال بود همينگونه او را توصيف ميكردم. ايشان فرد بزرگي بود و بنده سعي كردهام تا جايي كه ميتوانم در ابتدا صفت افتادگي و خضوع را از ايشان بياموزم. به دليل حضور هميشگيام در كنار پدر، تجربيات فراواني از بودن در كنار ايشان كسب كردهام ولي نتيجه اين كسب تجربيات را بايد از ديگر دوستان و هنرمندان پرسيد كه تا چه حد در پيروي از مسير هنري استاد و پدرم درست عمل كردهام؛ اما هر چه هست تمام تلاش خود را در اين راه كرده و ميكنم. دوست دارم اشارهاي به مهماننوازي و خضوع پدر كنم. طبعا چون من به عنوان فرزند با ايشان زندگي كردهام، از نزديك رفتار او را با مردم ميديدم؛ براي پدر تفاوتي نميكرد فردي كه به نزدش آمده چه كسي است و اينكه در زمره شاهان است يا گدايان، براي او اهميتي نداشت. پدر براي هر كسي كه براي شنيدن صداي سازش ميآمد، ساز ميزد و ميزبان بينظيري بود. يكي از روزهاي فصل تابستان كه پدر در حياط منزل فرشي پهن كرده بود و با هم روي آن نشسته بوديم تا ساز جديدي را كه ساخته بود، بررسي كنيم، حين نواختن ساز متوجه جمع شدن تعدادي از افراد دستفروش محله در پشت پرده در ورودي شديم كه براي شنيدن صداي دوتار ايستاده بودند؛ در همين لحظه پدر از پشت سازش برخاست و آنها را به داخل حياط دعوت كرد و باور كنيد تا جايي كه ميتوانست برايشان ساز زد؛ اين يكي از زيباترين خاطراتي است كه از ايشان به ياد دارم.
دوتار در خون خانواده ما جاري است. بنده بر اساس گفتههاي پدرم كه او نيز از پدرانش نقل ميكرد، نسل دهم هستم و پسرم نسل يازدهم كه اميدواريم پاسدار اين هنر باشيم. موسيقي سينه به سينه چرخيده و از بزرگانمان به ما رسيده و در واقع مهمترين ميراثي كه از بزرگانمان به ما رسيده، موسيقي است.
در مراسم گراميداشت استاد پورعطايي، بعد از آنكه اجراي پدرم و استاد كريمي تمام شد، بنده براي استاد رئوف برنا نوازندگي كردم. وقتي اجرايم به اتمام رسيد، پدرم مرا معرفي كرد و در آنجا بود كه گفت «بعد از اين كسي در جايي نخواهد ديد كه بنده ساز بزنم.» آن روز آخرين اجراي صحنهاي استاد شد.
در تربتجام دو سبك نوازندگي مشهور وجود دارد؛ يكي سبك استاد سرور احمدي كه بيشتر پنجه نوازي ميكرد و سبك استاد ذوالفقار كه به ريزپنجه نوازي شهرت داشت كه بسيار هم مورد علاقه نوازندگان است البته پدرم در پنجهنوازي هم مهارت خاصي داشت ولي شهرتش براي ريزنوازي بود.
هيچكدام از هنرمندان اين منطقه به اندازه پدر بنده اثر ضبط شدهاي كه مردم شنيده باشند، ارايه نكردهاند. از ايشان بيش از 200 نوار كاست ضبط شده است كه خوانندههاي بزرگي از جمله استادان محترم حاج نورمحمد دُرپور، غلامعلي پورعطايي، غلامحسين غفاري، عبدالله اميني، عبدالرئوف برنا، عبدالعزيز احمدي، محمد زينتي و... دوتار پدرم را همراهي كردهاند.