لايههاي، ماتريكس -2
صادق هاشمي
اين تعريف، ما را به شبكه واژگان ديگري چون نرمافزار، هوش مصنوعي و كنترل انسان مرتبط ميكند كه خود اين واژگان در شبكه معنايي پيرامون خود واژگان ديگري ارتباط قدرت، رياضيات، رفتارشناسي، عصبشناسي و علوم داده را شامل ميشود و درنهايت موضوعاتي چون پردازش، نظامهاي تصميم و اخلاق، عواطف و بدن انسان و سايبرنتيكس را برجسته ميكند.
آنچه تا بدين لحظه از معنيشناسي عنوان فيلم و مقايسه معاني استخراج شده قابل درك است، فرآيندي را نشان ميدهد كه انتخابكننده نام فيلم از آن فرآيند استفاده كرده است. اين فرآيند نوعي فرآيند تغيير معناي يك واژه موجود است كه شامل فرآيندهاي قرضگيري برخي مولفههاي معنايي واژه از متن داستان Neuromacer و در عين حال استفاده از پتانسيل چند معنايي واژه براي افزايش ارتباط با برخي متنهاي آكادميك از طريق شبكه معنايي واژگان نام برده است.
در انتهاي فرآيند با درج M در ابتداي صورت نوشتاري واژه، فرآيند تبديل شدن به اسم خاص اما بدون تغيير در صورت گفتاري را طي كرده و سپس نسبتدهي صورت به معني اتفاق افتاده است. يك بينامتنيت متوالي از پرمخاطبترين داستان سايبر پانك تا متون رياضي، علوم كامپيوتري و عصبشناسي و علوم ارتباطات و غيره.
ما به پاسخ سوال اولمان رسيدهايم اما غير از آن، نوعي فرآيند تغييردهنده نشانه دراختيار ماست كه چند سوال ديگر را قابل طرح ميكند:
آيا اين فرآيند صرفا براي انتخاب عنوان فيلم استفاده شده يا نه به عنوان فرآيندي ثابت در انتخاب ساير اسامي خاص نيز استفاده شده است؟
اگر پاسخ مثبت است هدف از فعالسازي چنين فرآيندي چيست و چه اثري دربازنمايي و تعبير جهان ممكن روايت ميگذارد و از سوي ديگر اگر پاسخ منفي است انتخاب ساير نامها چگونه انجام شده است؟
استفاده از چنين فرآيندي، متن فيلم را در رده چه نوع متنهايي قرار ميدهد؟
پاسخ اين سوالها را به كنار ميگذاريم و به نكتهاي ديگر فارغ از اهميت پاسخ به اين سوالها، از سويي نشانهشناسي به ما آموخته است كه ارتباط نشانهاي و درك معناي نشانهها تابعي از وجود نشانهاي مشترك در انباره واژگان هر دوي فرستنده و گيرنده است پس در نتيجه ميتوان اهميت انتخاب نام را ميزان هدف قرار دادن و تحريك ادراك جوامع و در نتيجه افزايش ميزان مخاطب و گفتمانسازي معرفي كرد.
به عنوان مثال صورت گفتاري نام فيلم مورد نظر ما، تعداد زيادي از مخاطبان داراي دانش آكادميك در حوزههاي مختلف و همينطور مخاطبان سبك سايبر پانك در ادبيات داستاني را هدف قرار ميدهد؛ به بيان بهتر استفاده از فرآيند ذكر شده در انتخاب نام فيلم نشاندهنده ميزان و نوع مخاطبي است كه هدف ارتباط قرار گرفته است.
از سوي ديگر، تا بدين لحظه ما صرفا يكي از نشانههاي زباني موجود در فيلم (عنوان فيلم) را بررسي كردهايم اما فيلم صرفا شامل نشانههاي زباني نيست، لايههاي مختلفي از نشانهها روي هم قرار گرفتهاند و هر ثانيه از فيلم را ساختهاند. از شمايلهاي تصويري براي بازنمايي رخدادها و كنشگران رخدادها، بازنمايي زمان از طريق دلالتهاي ساختار معماري ساختمانها و ابزارها به زمان و مكان در تصاوير تا نشانههاي ارتباطات غيركلامي (مانند پوشاك) جهان شناسي راوي و رخدادهايي كه بين كنشگران روايت را از طريق فيلم دراختيار ما قرار ميدهد. اما ما قبل از پرداختن به اين لايهها ي مختلف بايد به اين فكر كنيم كه خود اين لايهها در ساختار براي بازنمايي آن روايت به صورت طراحي شده و يكي از اركان آن روايت، جهاني است كه راوي به صورت يك چشم بينا و يك گوش شنوا، هر آنچه ميبيند يا ميشنود را دراختيار ما قرار ميدهد. سوال اصلي كه پاسخ به آن براي يافتن پاسخ ساير پرسشهايمان به كار ميآيد، اين است كه نسبت جهان روايت و جهان واقعي در اين فيلم چگونه است؟
اما پيش از پاسخ به اين پرسش گمان ميكنم بايد از دريچه علوم كامپيوتر به وضعيت ماشينها از نظر ارتباط با انسان نگاهي بيندازيم.