ايستگاه پيش روي ليگ برتر در ۸ اپيزود
آسانسوري به سوي قتلگاه!
اميد مافي
اپيزود [۱] آلومينيوم- گل گهر
قشون زخمخورده كوير كه ناگهان سوار بر آسانسور به سوي قتلگاه حركت كرد براي آنكه ثابت كند آرزوهايش را به گور نخواهد برد به نقرهداغ كردن شاگردان رسول پاشا ميانديشد. زمينگير كردن تيم سوم ليگ در سيرجان كار صعبي است، اما چريكهاي امير در اين آشفتهبازار گريزي ندارند جز آنكه اراكيها را عزادار به خانه بفرستند. راستي آيا رسول تن به سقوطي دهشتناك خواهد داد؟
اپيزود [۲]هوادار- تراكتور
تيم سيهبخت جام حذفي براي آنكه نشان دهد از چشمها نيفتاده بايد در حوالي پايتخت تراكتور را واژگون و تيم نهم ليگ را زير آسمان اخمو تنبيه كند. شاگردان رضاي آقاي گل براي آنكه از محدوده گرگ و ميش فاصله بگيرند و كمي نفس بكشند چارهاي جز رهنمون كردن آذريها به بنبست خاموش ندارند. ميشود حدس زد نبرد پارتيزانهاي مغموم در ايستگاه يازدهم نقطهجوش را در ديدها قرار خواهد داد.
اپيزود [۳] پديده - استقلال
فاصله بيست امتيازي آبيها با فانوس به دستان توس دليلي بر بدل شدن دوئل آن سوي خواجه ربيع به زنگ تفريح نخواهد بود. قعرنشين ليگ ديگر چيزي براي از دست دادن ندارد و همين ميتواند آغاز فصل سرد را به كام شاگردان فرهاد تلخ كند. هرچند آبيها پس از روسفيدي در ماراتن با سربازان بيادعاي آن سوي درياچه شور به اين نتيجه رسيدهاند كه هيچ چراغ قرمزي به سرعت غيرمجاز اضطرابشان فرمان ايست نخواهد داد. آيا لژنشين ليگ فردا با دست پر سناباد را به مقصد تهران ترك خواهد كرد؟
اپيزود [۴] نفت مسجدسليمان - فجر سپاسي
ارتش منفعلي كه جنگهاي نامنظم را مداوم واگذار كرده و روي پله پانزدهم ليگ به فرجام غبارآلود خويش ميانديشد براي آنكه گرفتار سرنوشت پيچ در پيچ نشود و بيش از اين تحقير نشود بايد كاكوها را محزونتر از هميشه بدرقه كند. مسجدسليمانيها خوب ميدانند كه محو كردن شيرازيها در دل نازك ابرهاي جنوب كار سادهاي نيست. آنسوتر اما توپچيهاي زردپوش براي حضور در شبنشيني ستارهها به گذشتن مقتدرانه از كنار پسران فراز ميانديشند. تا چه پيش آيد.
اپيزود [۵] مس - نساجي
تيم هجده امتيازي ليگ براي آنكه از پلكان خوشبختي بالا و بالاتر رود به خاموش كردن چراغهاي ساكت در سكوت سرچشمه فكر ميكند. شاگردان محمد ربيعي بهتر از هر كسي ميدانند كه قائمشهريهاي چغر با قفسباني چون عليرضا حقيقي به راحتي تسليم نخواهند شد. با اين همه جدال كويرنشينان و شماليها در نود دقيقهاي ملتهب اجازه تماشاي لبخند را از سكوهاي پر از خالي خواهد گرفت. ترديد نكنيد لطفا!
اپيزود [۶]سپاهان - پيكان
صدرنشين ليگ براي اسقاط كردن پيكان و كوچ پوچ خودروسازان به پايين جدول كمربندها را محكم كرده است. محرم كه تا اينجاي كار به قدر كافي باخته ديگر دوست ندارد دستمال سفيد را بالا ببرد و بذر اضطراب را در مرتع سبز نصف جهان بيفشاند. او اگر بتواند پيكان پانزده امتيازي را به شورهزار بفرستد آوازي دلربا بر فراز بلندترين نقطه ليگ خواهد خواند و بر ستيغ رستگاري بهار را به زمستان از ره رسيده سنجاق خواهد كرد.
اپيزود [۷] فولاد- نفت آبادان
دربي جنوب ميتواند آبستن حوادث غيرقابل پيشبيني باشد. فولاد ۱۶ امتيازي كه با مرد نكونام دور از تمام خطوط قرمز پرواز ميكند براي آنكه به جمع مدعيان تا بن دندان مسلح بپيوندد بايد عليمنصور و شاگردانش را در كارون غرق كند. گرچه طلاييهاي آبادان همسايه ديوار به ديوار فانوس به دستها لقب گرفتهاند اما بعيد است به راحتي در آن سوي چاههاي نفت به لشكري شكستخورده بدل شوند. نخلها بيشك تا عصر آدينه و مشخص شدن نتيجه اين پيكار پررمزوراز هيچ نغمهاي را زمزمه نخواهند كرد.
اپيزود [۸]پرسپوليس – ذوبآهن
ارتش سرخ ۱۹ امتيازي كه ميخواهد جوجه را اول زمستان بشمارد تنها و تنها به ذبح كردن ذوبيها در آزادي فكر ميكند. مهدي تارتار كه خود روزگاري با رخت قرمز ميجنگيده حالا در جامه سكاندار نصف جهانيها خوب ميداند براي متوقف كردن تيمي كه سالهاست به يكهتازي خو گرفته كار شاقي پيش رو دارد. داماد فيروزخان اگر بتواند ترمز ماشين سرخ را در عصر باراني بكشد به حتم پرنده كوچك خوشبختي را روي شانههايش خواهد نشاند. اين در حالي است كه يحيي با باز شدن پنجره سرخ ميخواهد مثل باران چمنزار را تر كند و با رعدوبرقي هولناك نسخه زايندهروديهاي بيآب را بپيچد!