واپسين گره كفنِ فوتبال باشگاهي ايران
جمع كنيد اين بساط را!
اميد مافي
مدارك شبههدار. مستندات آغشته به سوال و در يك كلام دور زدن AFC با لطايفالحيل براي حضور در جام باشگاههاي آسيا اتفاقي بود كه در سالهاي اخير افتاد تا سرخابيها از گزند كنفدراسيون آسيا در امان بمانند و بخت خود را با تمام مصايب در قاره بيازمايند.
اينبار اما همهچيز فرق دارد و بر اساس آناليزهاي شركت آلماني مرتبط با كنفدراسيون آسيا، AFC به برداشتهاي قاطعي رسيده كه عدم اثبات هر يك از آنها توسط مديران قرمز و آبي ميتواند منتج به حذف از ليگ قهرمانان آسيا و شكلگيري يك ناكامي كمرشكن شود.
مالكيت مشترك دو باشگاه بزرگترين سوالي است كه آجورلو و صدري بايد بدان پاسخ دهند.چگونه ميشود دو تيم مطرح از يك مالك و يك آبشخور كه همان ساكنان روزمره ساختمان سئول هستند برخوردار باشند.پرسشي كه هيچ جواب متقني نميتوان براي آن پيدا كرد.
متاسفانه دست روي دست گذاشتن وزارت ورزش در همه اين سالها كار را به جايي رسانده كه تصميمگيرندگان فوتبال آسيا مجبور شدهاند واپسين اولتيماتومها را به دو باشگاه پرهوادار ايراني دهند و عنقريب كاسهكوزهها شكسته خواهد شد و آبروريزي حاصل از ندانم كاري حضرات هميشه طلبكار، پرتره زشتي از فوتبال ايران را در قاب چشمها قرار خواهد داد. بدهيهاي دو باشگاه به توپچيهاي داخلي و خارجي خود از يك سو و نداشتن استاديوم اختصاصي از سوي ديگر موضوعاتي هستند كه موجب شدهاند استقلال و پرسپوليس با دستهاي لرزان زير منگنه ايافسي به اندك روزهاي باقي مانده براي پاسخگويي و فرار از دالان ترديد و ابهام بينديشند.
فارغ از اين حادثه بايد قبول كرد كه فوتبال ايران عليرغم آنكه برچسب حرفهاي را بر پيشاني خود چسبانده در ميدان عمل كمترين تناسبي با فوتبال حرفهاي دنيا ندارد و ديگر به ضرب وصله و پينه هم نميتوان دست رقيبان را در حنا گذاشت و در چرخهاي سرِكاري نفس تازه كرد.
شايد اگر مدتها زودتر از اين مقطع فكري به حال مالكيت دو تيم بزرگ پايتخت ميشد و پروسه خصوصيسازي با راهكارهاي كارآمد به اجرا درميآمد امروز لازم نبود لاپوشاني كنيم و به اين بينديشيم كه چگونه ميتوان يك بار ديگر از چنگ AFC گريخت و دل ميليونها سينهچاك دو باشگاه را به دست آورد.
بي مداهنه در گزارش ۱۸۷ صفحهاي مسوولان فوتبال آسيا آنقدر سند و مدرك يافت ميشود كه به نظر ميرسد نيازي به راستيآزمايي ديده نميشود و بعيد است به جز لابي قوي در شرايط شمارش معكوس، گزينه ديگري بتواند دو بزرگِ تحقير شده فوتبال ايران را از لبه پرتگاه نجات دهد.
با اعلام شركت آلماني كه در ايران به بررسي آيتمهاي مدنظر پرداخته اكنون مديران دو باشگاه سرخ و لاجوردي موظفند مشخصا در خصوص سه موضوع پرداخت بدهيهاي داخلي و خارجي، در اختيار داشتن استاديوم اختصاصي و در نهايت مالكيت مشترك دو باشگاه توضيحات لازم را به كنفدراسيون فوتبال آسيا ارايه دهند تا در دقيقه نود از فاجعه ممانعت به عمل آيد و استقلال و پرسپوليس طعم حذف از جام باشگاههاي آسيا را نچشند و فوتبال زير سوال رفته ايران مغموم و مغبون در جمع آسياييها به كفر ابليس بدل نگردد.
خارج از اين چارچوب و لابيهايي كه بيتحذير از روابط پشت پرده و روي پرده روي خواهد داد گريزي نداريم جز آنكه باور كنيم در اين سالها باد كاشتهايم و توفان درو كردهايم و با اتكا به سلبريتيهاي بيهنر ميلياردي، سر از ناكجاآباد درآوردهايم.فوتبالي كه هرگز نخواسته در اين سالها با اقدامات صواب در مسير تبلور قرار گيرد و همپاي ديگر كشورهاي آسيايي مختصات يك فوتبال كاملا حرفهاي را ترسيم كند تا به دقيقه اكنون به اين نتيجه تلخ برسد كه براي ايجاد سرفصلهاي تازه بايد اين بساط را جمع كند.
با اين اوصاف شايد تنها دستهاي پشت پرده بتواند تا دوشنبه ما را از يك رسوايي تام و تمام نجات دهد و گرد يأس و پوچي بر كالبد اين فوتبال زار و نزار نپاشد.شايد فقط ديدن دم شيخ سلمان بن ابراهيم آلخليفه و خلوت كردن با رييس بحريني AFC بتواند ما را از اين پيچ لغزنده نجات دهد و كاري كند كه گره واپسين كفن فوتبال باشگاهي ما در پايان وقت اداري دوشنبه زده نشود.