• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5108 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۵ دي

نقدي بر «جنايت بي‌دقت» ساخته شهرام مكري

كار ناتمام گذشته با ما

علي وراميني

«سينما ركس آبادان»؛ همين اسم براي هر ايراني يك قصه تراژيك است. همانقدر واضح كه چند صد نفر زنده‌زنده در آتش سوختند و همانقدر مبهم كه خلافِ روحيه قطعيت ما در همه‌ چيز، كمتر كسي قاطعانه جواب خواهد داد كه چه شده است. عجيب‌تر اينكه با توجه به ابعاد فاجعه (در زمان خودش بزرگ‌ترين حادثه تروريستي است) آنچنان مورد بحث و فحص قرار نگرفته است. شايد تلخي حادثه چنان است كه ناخودآگاه جمعي از ما واپس مي‌زندش. شايد قربانيان دور از مركز، ميدان نيرويي براي كندوكاو حادثه، آن‌طور كه ديگر موارد مشابه مورد تفقد قرار گرفتند، توليد نكردند و قدرت برجسته كردن حادثه را نداشتند. جز چند ارجاع داستاني، يك تئاتر و اخيرا هم يك كتاب تحقيقي، من به خاطر ندارم درباره حادثه سينما ركس در فرهنگ و هنر اين سال‌ها بحث شده باشد. روندي كه باعث مي‌شود تفسيرهاي بعضا متعارض درباره واقعه، در سطوح جامعه سيلان پيدا نكرده باشند. حالا مكري در جنايت بي‌دقت بدون ساري شدن تفسيرهاي واضح (فارغ از غلط يا درست بودن آن) و با پرش از تفسيرهاي مرسوم، سعي كرده است خوانشي «عليه تفسير» از واقعه داشته باشد. با اين نگاه، مي‌توان جنايت بي‌دقت را از دو بابت مورد سنجه قرار داد، موفقيت فيلمساز در بيان سينمايي مواجهه خودش و كاركرد اين خوانش در فضاي تفسير واقعه. البته بايد اشاره كرد كه احتمالا براي مكري حادثه سينما ركس جز دستمايه‌اي براي مواجهه با تاريخ نباشد؛ مواجهه سينمايي با تاريخ.  مكري در فيلم اخيرش هم ساختار خاص خودش كه ديگر امضاي اوست، حفظ كرده. مهم‌ترين مولفه در ساختار او برهم زدن [زمان خطي] است. اين روزها مواجهه غير مرسوم با زمان در سينما باب شده و «كريستوفر نولان»، شناخته‌ترين چهره اين كار است، اما كاري كه مكري با آشنايي‌زدايي ما از خوانش مسلط زمان، به ‌خصوص در جنايت بي‌دقت مي‌كند از دو حيث با كاري كه نولان مي‌كند، متفاوت است. اول اينكه نولان و امثالهم به ‌ميانجي علم سراغ تفسير از زمان مي‌روند و مكري به ميانجي فلسفه و از سوي ديگر براي مكري لااقل در فيلم آخرش، زمان و تفاسير از آن نه غايت سخنش كه ابزاري براي شيوه نشان دادن برخورد او (و طبيعتا ديگراني) با تاريخ است. مكري براي برهم زدن تفسير غالب از زمان، ناچار است كه قواعد ژانري را تا سر حد ممكن به هم بريزد. مي‌دانيم يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي ژانري فيلم زمان‌مندي آن است. زمان‌‌مندي نه به‌ معناي اينكه منبع زماني فيلم امروز باشد، يا گذشته يا آينده، به اين معنا كه روح زمانه را مستولي بر خود مي‌كند. يعني تفسير يا خوانش زمان بر آن رويداد يا وضعيت سايه مي‌افكند. مكري در جنايت بي‌دقت تلاش دارد كه از اين هسته مركزي گريز پيدا كند. اسير روندهاي مسلط در تفسير از واقعه نشود و بگويد: «همه آنها هست و آن همه نيست» اين كار را او هم در شيوه روايت، چيدمان سكانس‌هايش و در هم تنيدگي زماني انجام مي‌دهد و هم در ديالوگ‌هايي كه مي‌بينيم. فيلم مكري از اين منظر كه تلاش مي‌كند تا در روايت يك داستان واقعي از مستندسازي فاصله بگيرد موفق است؛ از اينكه بگويد راوي حقيقت اين واقعه است.  همان‌طور كه بسياري هم گفته‌اند، جنايت بي‌دقت از بابت همپوشاني فرم و ساختار خاص مكري احتمالا موفق‌ترين فيلم اوست. به‌ خصوص اينكه از ساخت فيلم «سكانس پلاني‌» در هر حالتي هم فاصله گرفته و با تقطيع پلان‌ها و سكانس‌ها و به تبع آن دقت بيشتر در فيلمبرداري، نورپردازي و به ‌خصوص بازيگري، قواعد تكنيكال سينمايي واضحا از فيلم‌هاي قبلي او بيشتر رعايت شده و حاصل كار را چفت‌وبست‌دارتر كرده است.  مكري در نشان دادن عبارت معروفِ «كار ما با گذشته تمام شده است و كار گذشته با ما نه» تا حد بسياري موفق بوده است. اين‌ دست فيلم‌ها، فيلم‌هايي كه در تلاش است خوانشي فلسفي بر پرده به تصوير بكشد، هميشه امكان دارد در دامِ «خواندن مانيفيست» به جاي «ساختن فيلم» بيفتند. اينكه فيلمساز مديومِ بستر را فراموش كند و فقط كتاب‌وار مشغول خواندن آن چيزي شود كه مي‌خواسته با سينما بازنمايي كند. مكري در فاصله گرفتن از اين دام چنان پيش رفته كه دام خودساخته ديگري براي خودش پهن كرده است. اصرار به اداي دين به سينما و سينه‌فيل بودن فيلمساز مهم‌ترين پاشنه‌ آشيل فيلم است. طرفه اينكه به نظر مي‌رسد كه «فيلم در فيلم شدن» كاركردي جز اداي دين به سينما نداشته باشد. فيلم نمايش‌ داده شده در فيلم، اگر ارجاعاتي هم به نفع كليت روايت داشته باشد، سود آنها به اندازه ضررهايش به ‌نظر نمي‎رسد. فيلم روي پرده، استعاره‌ها و ارجاعاتي به مخاطب تحميل مي‌كند كه بخش عمده آن نه براي كليت روايت ضروري و نه در خدمت اداي دين به سينماست.  با همه اينها فيلم در آن چيزي كه مي‌خواهد بگويد، هرچند سخت و هرچند پراستعاره، اما خودبسنده است. مخاطب درگير مي‌شود و با فكر كردن به فيلم، مي‌تواند با راوي همقدم شود، هرچند با دشواري و احتمالا با چندبار تماشاي فيلم به اين برسد و شايد براي مخاطب عادي هم ناممكن و حوصله‌سربر باشد. ارتباط نگرفتن مخاطب عام با فيلم مكري اما باعث مي‌شود كه اثر مكري، مازاد زيادي براي فضاي تفسير واقعه در فضاي عمومي نداشته باشد. در واقع اين معدود باري هم كه فيلمساز مهمي سراغ واقعه‌اي مهم رفته است، امكان مواجهه مخاطب گسترده با يك واقعه تاريخي وجود ندارد و از اين بابت فرصتي از دست رفته است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون