سكوت بيمعني فدراسيون ادامه دارد
چرا كسي در مورد رفتن علي حرفي نميزند؟
يونس هميالي
يك: روز شنبه بيست و هفت آذر ماه برابر با هجدهم دسامبر ازسوي سازمان ملل متحد به عنوان روز جهاني مهاجران شناخته ميشود. يك روز بعد در رسانههاي نوشتاري و شبكههاي اجتماعي، خبري با اين عنوان منتشر شد: علي ارسلان كشتيگير فرنگي به تابعيت كشور صربستان درآمده است. تحليلها و ديدگاههاي مختلفي با طيف وسيعي در ارتباط با اين موضوع بيان گرديد تا جايي كه قاسم رضايي، سعيد عبدولي و اميد نوروزي به انتقاد از محمد بنا پرداختند. كشتيگيران نام بُرده، سرمربي تيم ملي بزرگسالان را متهم اصلي اين داستان قلمداد كردند و از واژههاي بهكار رفته براي او يك صندلي مجرم در دادگاه حقطلبي ساختند. عدالتخواهي حق هر شخص است؛ هر فردي ميتواند در موقعيتهاي گوناگون و در هر جايگاه مدعي آن باشد و نسبت به رفتارهاي نامناسب و غيرعادلانه اعتراض كند. اما بايد در همين راستا حافظه تاريخي براي افكار علاقهمندان و دوستداران اين عرصه بازگو گردد تا با جزييات آشنا شوند، آنگاه تصوير مطلوبي از نقد آنها خواهيم داشت.
دو: مشكل اصلي اين اختلافها از كجا سرچشمه ميگيرد؟ آيا راهحل مناسبي براي جلوگيري از ملتهب شدن فضاي به وجود آمده اين روزها در كشتي به نظر ميرسد؟ نقش رييس و نايبرييس فدراسيون براي بازگرداندن آرامش دوباره به اين خانواده چگونه است؟ چرا سخني نميگويند و واكنشي از خود بروز نميدهند؟ علت آن چيست؟ صبر و تحمل مربيان و قهرمانان به لبه ظرفيت خود رسيده است. پرسشهايي به عنوان درد مشترك در سالهاي اخير ناشي از سياستهاي لغزنده، متغير، فرافكنانه، خودمحور با تصميمهاي خلقالساعه سرمربيها در اعزام كشتيگيران به رقابتهاي بينالمللي مطرح شده كه به راحتي نميتوان از كنار آن گذشت. اين سكوت معنادار عليرضا دبير و حميد سوريان ميتواند گرههاي كور بيشتري را عيان كند و نگرانيهاي ديگري را براي آينده پديد آورد. نبايد از كنار اين اتفاق به سادگي عبور كنند. اكنون زمان عمل و مسووليتپذيري است.
سه: ضرورت صيانت از سرمايههاي ارزشمند ملي از چنان بداهتي بهرهمند است كه احتياج به توضيح اهميت آن نيست و همگان بر آن مطلع هستند. متاسفانه طي دو دهه گذشته موج جديدي در ورزش ايران به وجود آمده و به يكي از دغدغهها براي مسوولان مبدل شده است؛ ورزشكاران يكي پس از ديگري و هر يك به شكلي تصميم به خروج از اين سرزمين ميگيرند تا روياهايشان را در آن سوي مرزها به حقيقت گره بزنند. ماجراي مهاجرت كشتيگيران به ساير كشورها مساله تازهاي نيست؛ پيش از رفتن ارسلان دارنده مدال برنز ۲۰۱۷ قهرماني آسيا سامان طهماسبي، صباح شريعتي، مسعود هاشمزاده، عبدالمحمد پاپي، محمدرضا آذرشكيب، مهدي زيدوند و نويد زنگنه با هدفهايي به افقهاي دور پرواز كردند. اين واقعيت براي كشتي داروي تلخي بود اما مزه شيريني براي بعضي از قهرمانها با تصاحب مدال المپيك و جهاني به همراه داشت.
چهار: يكي از بزرگترين مسالههاي حل نشدني در تاريخ هفتاد و چهار ساله فدراسيون كشتي بحث رقابتهاي انتخابي به شيوه عدالتمحور بوده است؛ با اينكه شعارهاي زيادي از سوي روساي فدراسيون بر زبان جاري شد و جوهر قلم روي صفحه كاغذ نقش بست اما تاكنون براي اين موضوع هيچگونه قانوني به شكل جامع و پايدار در نظر گرفته نشده است. هر سرمربي از ديدگاه خود اين قانون را تفسير ميكند و در اين ميان معيار درستي براي سنجش كشتيگيران اعزامي وجود نداشته. سالهاست كه فضاي آوردگاه انتخابي براي كشتي فرنگي به مونولوگ تبديل و شهد شيرين هيجان آن چشيده نشده است. افراد مدعي عدالت براي اثبات تصميمهاي گرفته شده به خود اجازه ميدادند كه حق بسياري را نفي كنند و تبعيضهايي ميان كشتيگيران ايجاد نمودند. اميد است در اين فدراسيون اگر گوش شنوا و چشم بينايي باشد براي اين قصه كه عمري به بلنداي تاريخ دارد، فكر اساسي شود.