• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5109 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۶ دي

رمزگشايي از تكنيك عكاسي

فلسفه در ميان آلبوم

شهيار ضيايي

ما مي‌خواهيم با تصاوير، جهان را چنان براي شما دوباره ‌سازيم كه به لرزه بيفتيد.
نيچه (فيلسوف) 
عكاسي آشتي با يك بيماري بنيان‌برافكن است. واقعا از مضمون اصلي يك تصوير چه به جا مي‌ماند؟ اگر جادوگري اضافه‌سازي يك حرف يا تصوير به نظام هستي است پس هنر اصيل همان جادوگري است كه آرامش را به انسان اهدا مي‌كند. 
جاسوسي از پيرامون تحت عنوان عكاسي اولين نامي است كه به ذهنم مي‌رسد. مي‌خواهم بگويم قابليت توليد عكس هميشه شبيه به يك معجزه است. معجزه‌اي كه لحظه را در زمان منجمد مي‌سازد. آن هنگام كه سوژه تبديل به تصوير مي‌شود آگاهي ما نسبت به آن از دست مي‌رود. عجيب نيست كه دايره واژگاني در تصويرها كشف نمي‌شوند، چرا كه تصوير و سوژه به اصل اين‌هماني مي‌رسند.
 در اينكه هنر تكنيك‌پذير است شكي نيست و واسازي سوژه از ابتدا چه بر ديواره غارها و چه بر تابلو هميشه به نيازي در انسان پاسخ مي‌داده است. البته در نقاشي، سنگ‌تراشي و در عكاسي وظيفه به دست و چشم محول مي‌شود. اما در سنگ‌تراشي به بازو، در نقاشي به پنجه و در عكاسي اين هنر به سرانگشتان منتقل مي‌شود. 
ابعاد سوژه در عكاسي سركوب مي‌شوند و در هنر عكاسي به سختي مي‌توان تمام ابعاد را مشاهده كرد. اما از آنجا كه اثر هنري به مخاطب واگذارمي شود نيروي نهفته در تصوير براي مخاطبان به شكل‌هاي متفاوت بارز مي‌شود. خدمات نامحسوسي كه تصوير به خرد مخاطب ارايه مي‌دهد ديگر مربوط به سوژه نيست.
 در دانشنامه استنفورد در بخش اصل اين‌هماني فلسفه آمده است كه نمي‌توان تصوير خردسالي خود را نشان داد و گفت كه اين منم چرا كه نه تصوير دركي از سوژه دارد نه صاحب تصوير دركي از تصوير خود.
در حالت نخست اگر همان كسي كه در تصوير مشاهده مي‌شود به عنوان مخاطب نظاره‌گر تصوير خود باشد چه؟ چون طبق دلايل اين‌هماني نمي‌تواند خود را با تصوير يگانه بداند پس مخاطب قلمداد نمي‌شود.
در حالت دوم اگر بازتوليد در تصوير كسي ديگر است كه فهمي از سوژه خود ندارد چگونه تصوير به عنوان اثر هنري مي‌تواند به توليدكننده‌اش نزديك باشد؟ مگر توليد‌كننده در مقام مولف از اثر خود دور نيست؟ پس مخاطب اصلي تصوير بايد كسي غير از سوژه و مولف باشد.
در حالت سوم كسي مي‌تواند آلبوم خانوادگي ديگران را تماشا كند كه هيچ نسبتي با آنان ندارد؟ مشكل اينجاست كه كسي كه هيچ‌گونه شناختي از افراد داخل تصاوير ندارد چه نسبت و رابطه‌اي با آنان برقرار مي‌كند؟
بنابراين اثر هنري هميشه نيمه تمام است و مي‌توان تا هميشه آن را امتداد داد. مواجه با ديگري متفاوت با مواجهه با تصوير ديگري است. در هنگام مواجهه با تصوير ديگران به شيوه خاصي از ديدار رسيده‌ايم.
 به عنوان مثال مواجهه با آلبوم عكس‌هاي خانوادگي يا تصاوير پروفايل ديگران هنوز به عنوان يك سوژه فلسفي- هنري به ارزيابي نرسيده‌اند. پس هماهنگي دست و چشم عكاس يعني توليد دوباره انسان در يك اثر، مي‌تواند در تصوير امتداد حيات دهد. شخص در تصوير پلي است كه امكان زل زدن به آن، انديشيدن به گذشته و اكنونش فراهم است. اين در حالي است كه در قوانين بعضي كشورها زل زدن به شخص بيشتر از چندثانيه تعرض محسوب مي‌شود. حلقه‌هاي مفقوده بين انسان و احساسات اصيل و مدنيت را به گمانم هنر مي‌تواند پوشش دهد.
هاله حضور و ناميرايي افراد در عكس آنقدر در پيوند تنگاتنگ با ماست كه به اهميت آن نمي‌انديشيم. امتداد حيات در تصوير فيلم «ديگران» را به خاطرم آورد. تبديل فرد به شيء و شيء شد‌گي در ميان اشياي ديگر. آنجا كه از مردگان عكس گرفته بودند و در آلبوم گذاشته بودند، پيرزن به نيكول كيدمن مي‌گويد به اين آلبوم نگاه كن بعد از مرگ‌شان در عكس‌ها زندگي مي‌كنند. اين يعني فرد به مثابه يك شيء در ميان اشياي ديگر در جهاني كه قرن‌هاست برساخته دست بشر است تصوير‌برداري شايد شيوه چشم ما از هستي است. همان هستي كه هميشه ما را به درك از تصاويرش فرا مي‌خواند و تغييراتش‌ هميشه براي ما در ذات هنر متبلور شده‌اند. 
اما ساماندهي زيبايي، مشروط به تفهيم و رمزگشايي است. اين شرط يك ميراث كلاسيك است كه هميشه در اولويت باقي مي‌ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون