گزارش بزرگداشت سعيد ارباب شيراني در انجمن مفاخر
مترجم پركار
صدرا صدوقي
انجمن آثار و مفاخر فرهنگي مراسم بزرگداشت مرحوم دكتر سعيد ارباب شيراني مولف و مترجم برجسته معاصر را در فضاي مجازي برگزار كرد. در اين برنامه حسن بلخاري رييس انجمن، مجدالدين كيواني عضو شوراي عالي بنياد دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، رضا نيليپور استاد بازنشسته دانشگاه علوم بهزيستي، ابوالفضل حري استاد دانشگاه اراك، هلن اوليايينيا استاد بازنشسته دانشگاه اصفهان و اميد علي كرمزاده استاد دانشگاه جنديشاپور به ايراد سخن پرداختند. گزيدهاي از اين سخنرانيها را ميخوانيد.
حسن بلخاري: يكي از نكات مهمي كه در زندگي مرحوم ارباب شيراني وجود دارد مساله معلمي ايشان است كه در صحبتهاي ديگر استادان هم اين نكته را خواهيد شنيد؛ همچنين در بيان كساني كه با ايشان مانوس بوده يا همكاري داشتهاند، اين امر، به عنوان نكتهاي مهم و برجسته در سلوك ايشان، مورد توجه واقع شده است. آنچه از تدريس ايشان در دانشگاه شنيدهام، انرژي و عشق فوقالعادهاي بوده كه به تدريس داشتهاند و همين نكته است كه ايشان را به يكي از معلمان برجسته كشور تبديل كرده بود. سابقه علمي آن مرحوم نشان ميدهد كه ايشان بالذات و بالفطره معلمي را به ظهور رسانده بودند. ظهور اين همه شوق و شيدايي در حوزه كلاس و كلاسداري و تربيت دانشجويان، در جان دانشجويان ايشان حلاوت و شيريني ديگري داشته است؛ تا مجموعه اطلاعات و معلوماتي كه حضرت استاد به آنها ميدادهاند و اين يكي از رموز ماندگاري مردان موفق است.
مجدالدين كيواني: حاصل دوران اقامتِ ارباب شيراني در تهران دو ترجمه بود كه در ميان اهل زبان و ادب، بهويژه علاقهمندان به نقد ادبي، نامي و جايي پيدا كرد؛ يكي كتاب كوچك يك جلدي «تخيـّل فرهيخته» نوشته «نورتروپ فراي» و ديگري كتاب هشت جلدي «تاريخ نقد جديد»، تاليف رنه ولِك، استاد چِك- امريكايي در نقد ادبي كه اولي در ۱۳۶۳ و دومي در ۱۳۸۹ شمسي منتشر شد. آخرين اثري كه از وي چاپ و منتشر شد، ترجمه اولين اثر قلمي او بود كه در جواني به انگليسي نوشته بود و پس از درگذشتش به فارسي ترجمه و در ۱۳۹۱ شمسي با عنوان اشكال يك اسطوره: گونهگوني شخصيت ادبي حضرت يوسف(ع) چاپ شد. اين اثر در واقع رساله دكتري و ثمره پژوهشهاي وي در دانشگاه پرينستون، ايالت نيوجِرسي امريكا بود.
رضا نيليپور: نمونههاي بارز دقت و وسواس علمي را در همه آثار دكتر ارباب شيراني به خوبي مشاهده ميكنيم. به ويژه در ترجمه مجموعه بزرگ هشت جلدي «تاريخ نقد جديد» رنه ولك كه با حدود بيست سال تلاش علمي همراه بود و تا آخرين ماههاي حيات خود به اين مجموعه بزرگ نقد ادبي و ادبيات تطبيقي دل بسته بود. حتي آخرين جلدش هم در آخرين روزهاي حياتش به همت نشر نيلوفر به چاپ رسيد. همين مجموعه عظيم نقد ادبي در سال ۱۳۷۵ برگزيده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي شد.
ابوالفضل حري: يكي از كارهاي ارزشمند دكتر ارباب شيراني كه ميتوان آن را نمونهاي از يك اثر روشمند در رشته ادبيات تطبيقي محسوب كرد، رساله دكتري ايشان است كه به سال ۱۹۷۵ ميلادي از آن دفاع كرده و به همت جناب دكتر مجدالدين كيواني با عنوان «اشكال يك اسطوره: گونهگونهگوني شخصيت ادبي حضرت يوسف» ترجمه و چاپ شده است. در حقيقت «اربابشيراني» در مقام تطبيقگر يا بهتر، سنجشگر فرهنگي توانسته گزارشهاي مختلف داستان يوسف (ع) را در قرآن، كتاب مقدس و برخي منظومههاي غنايي فارسي و انگليسي به طرزي نظاممند و مبتني بر روشهاي مصطلح در ادبيات تطبيقي بررسي و سنجشگري فرهنگي كند.
هلن اوليايينيا: از نظر من زندهياد استاد سعيد ارباب شيراني دانشمندي فروتن بود كه سكوت، تواضع و مبرّا بودن وي از جاهطلبي، حجابي بر دانش وي كشيد. آنچه در مورد وي از ديگران ميشنيديم و آنچه ايشان در شاهكار ترجمه خود «تاريخچه نقد جديد» انجام دادند، پرده از دانش و نبوغ وي برداشت. استادي كانادايي داشتيم به نام دكتر سيوِل كه بسيار فرهيخته و شيفته شخصيت دكتر شيراني بود. يكبار به من گفت نه تنها مردي به آقامنشي او نديده است، بلكه هيچ ايراني را نديده كه انگليسي را به سلاست و درستي او صحبت كند. البته دكتر لهجه شيرين اصفهاني خود را پس از سالها اقامت درامريكا حفظ كرده بود، ولي به قضاوت يك انگليسي زبان، او حتا يك هجاي نادرست در سخن گفتن دكتر شيراني به انگليسي، نيافته بود. اميدعلي كرمزاده: دكتر ارباب شيراني در زمان حضور در دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي دانشگاه جنديشاپور خدمات فراواني انجام داد به خصوص اينكه از استادان بزرگ خارجي براي تدريس در رشتههايي مانند زبان و ادبيات انگليسي و فرانسه دعوت كرد و از رهگذر اقدامات او، اين دانشكده فعاليت چشمگير علمي و فرهنگي داشت. اين دانشكده در آن زمان خيلي بيشتر از دانشكدههاي مشابه در دانشگاههاي ديگر كشور، استاد و متخصص خارجي داشت. ارباب شيراني، پركار و توانا بود اما دردها و رنجهاي خود را نزد خودش نگه ميداشت و به ديگران انتقال نميداد.